دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

تئاتر تراس - قسمت دوم ///////

/////////
کد خبر : 379357

س


- واقعیتش این است که تئاتر یک کار جمعی و گروهی است و کسی نمی‌تواند بگوید اوکی من فقط خودم را ببینم! اولاً که دروغ نگویم، گروه و کارگردان برایم خیلی مهم است. یعنی اینها جزء گزینه‌هایی است که الان آقا یا خانم فلان به من پیشنهاد دادند اصلاً ایشان کی هستند، یک کار جمعی بده بستان‌های دوربین نیستش من بگویم برایم مهم نیست، حالا پارتنر با اینکه باز هم مهم است، باز بگویم تهش اشکال ندارد، من برای دوربین الان بازی می‌کنم. به خاطر همین همه اینها خیلی مهم است، ضمن اینکه بله من دوست دارم نقش‌های مختلف را بازی کنم. یک‌سری از همکاران‌مان هستند که می‌دانند فقط اینها نمایش‌های خارجی را بازی می‌کنند یا فقط نمایش‌های ایرانی را بازی می‌کنند. من دوست دارم نقشی را که بازی می‌کنم برای خودم چالش‌برانگیز یا اینکه نقش متفاوتی باشد.


یک‌سری نقش‌هایی که در این سریال‌ها و فیلم‌ها داریم، زن‌هایی که فقط چایی می‌برند، چایی می‌آورند برای حاج آقا می‌دهند برایم خیلی جذاب نیست، ترجیح می‌دهم یک نقش دیگری را بازی کنم.


س


- خودم خیلی بازی کردم این مدلی و خیلی‌هایش را هم رد کردم ولی الان در این چند سال اخیر به این نتیجه رسیدم که دیگر این نقش، ببینید یک زمانی بود که سنم کمتر بود و شهرت برایم چیز جذابی بود. دوست داشتم مردم من را ببینند، بشناسند، دیده شوم. حالا البته این شانس را هم داشتم. من و مارال این شانس را هم داشتیم که، الان چهار پنج سال است فضای مجازی، اینستاگرام آمده و به سرعت معروف شدن آدم‌ها کمک می‌کند. در قبل از آن من و مارال این شانس را داشتیم که به واسطه اسم پدرمان که شناخته شده بود «فرجاد»‌ زودتر ما را می‌شناختند، چون آن مرحله را گذرانده بودیم و حالا نمی‌خواستیم اسمی را بیاییم تازه جا بیندازیم در فکر و اذهان عمومی. بعد دوست داشتم دیگر، به عنوان یک کسی که کار هنری انجام می‌دهد دوست داشتم من را بشناسند و به خاطر همین هم خیلی از نقش‌ها را بازی کردم. یک‌مقدار تجربه کسب کردم و حرف‌گوش‌کن‌تر شدم، چون اصولاً حرف کسی را گوش نمی‌کردم، فهمیدم که بهتر است یک‌سری کارها را انجام ندهم و نقش‌ها را بازی نکنم و فکر کنم حالا ببینم چه نقش‌هایی را دوست دارم بازی کنم، این نقش‌ها به من چه اضافه می‌کند. یک‌مقدار چشمم را ببندم روی پولی که می‌خواهم دربیاورم، بگویم باشد حالا از خیر این پول می‌گذرم ولی آن نقشی را بازی می‌کنم و کاری را انجام می‌دهم که بعداً بتوانم پایش بایستم و افسوس و حسرت نخورم که چرا آن کار را انجام دادم.


س


- البته این را بگویم در مورد کار «خوش‌رکاب»، حالا همین یکی را که اسم بردید، درست است که من نقش خیلی کوتاهی داشتم ولی آن سریال را خیلی دوست دارم.


س


- یادم است در آن سال عیدی که پخش شد، خیلی‌ها این سریال را دیدند و خودم هم به‌عنوان یک بیننده آن را خیلی دوست داشتم. یک احساس خوبی به من می‌داد.


س


- نه، این کامل برمی‌گردد به پدرم. حالا به خاطر اینکه آن نقش‌ها را دیگر نمی‌دانم، البته فراموش نکنیم من خیلی از نقش‌هایی که دوست هم دارم بازی کنم هم به من پیشنهاد نمی‌شود، این‌جوری هم نیست که «من نخواهم خیلی!» نه، خیلی از آن نقش‌هایی هم که دوست دارم بازی کنم به من پیشنهاد نشده ولی در مورد حاشیه و این چیزهایی که گفتید خب همه‌اش برمی‌گردد به پدرم دیگر. من در یک خانواده‌ای بزرگ شدم که چشمم را باز کردم پدرم بازیگر بوده و خیلی از این بالا و پایین‌ها و فراز و فرودهای این حرفه را لمس کردم، یعنی با آنها بزرگ شدم و چیزی نبود که حالا بخواهم بیایم تجربه کسب کنم. حاشیه هم که خودم خیلی دلم نمی‌خواهد و همیشه هم پدرم در جریان تربیت خانوادگی یک مدلی بوده که ما را از اینکه حاشیه‌ای داشته باشیم یا جنجال‌های اجتماعی سعی کرده ما را دور نگه‌دارد و به تبع اینکه من هم در آن خانواده تربیت شدم سعی کردم از این حواشی دور باشم، نمی‌دانم چقدر موفق بودم یا نبودم ولی برایم چیز جذابی نیست. یعنی من ترجیح می‌دهم اگر قرار است راجع به من حرف زده شود، راجع به کارم، راجع به چیزی که بلد هستم حرف بزنند نه راجع به اینکه امروز راجع به فلانی چه گفتم، لباس چه پوشیدم یا کجا رفتم، اینها خیلی برایم جذاب نیست.


س


- اتفاقاً من همیشه وسوسه تصویر دارم. همیشه سینما، قبلاً هم مصاحبه کردم گفتم سینما برای من مثل یک کتاب می‌مانند که جذاب است و در کتابخانه آدم می‌ماند و بعد شاید چند سال بگذرد و بعد یکهو یادش بیفتی و بروی دوباره بخوانی‌اش.


س


- نه، نمی‌گویم برخلاف تئاتر ولی همه بازیگرا سینما را دارند. شاید سریال‌ها یک‌مقدار شبیه روزنامه‌هایی می‌مانند که من ورق می‌زنم، مطالبش را می‌خوانم، امروز لذت می‌برم و چهار صباح دیگر شاید یادم نمایند، فقط یک تیتر از آن در ذهنم باقی بماند ولی مقوله تئاتر خیلی متفاوت است و این را به مرور زمان وقتی سنم بیشتر شد، تجربه‌های بیشتری کسب کردم، بزرگ‌تر شاید شدم، رشد کردم، منظورم از نظر سنی است، چون برمی‌گردد به کودکی تا به امروز می‌بینم که سن زیادی و سال‌های زیادی گذشته، این واقعاً، مخصوصاً در چند سال اخیر که تئاتر خصوصی به‌وجود آمده، سالن‌های تئاتر نمایش خصوصی به‌وجود آمده، سالن‌های نمایش خصوصی، 10 سال پیش ما این‌قدر سالن نداشتیم، یک تئاترشهر بود، یک سنگلج و مولوی و تمام! همین! پس خیلی امکانی نداشتی که در نقش‌های مختلف و گروه‌های مختلف بازی کنی. تعداد شانست برای انتخاب کردن کمتر بود ولی سالن‌های خصوصی باعث شده شانس بیشتری به بازیگرها داده می‌شود و الان واقعاً می‌توانم بگویم همیشه تئاتر باعث می‌شود که بازیگرها خودشان را بسازند، تجربه کسب کنند، موفقیت کسب کنند و پرورش پیدا کنند و در آن مسیر درست هنر قرار بگیرند حتی تئاترهایی که شاید خیلی چیزی در چنته نداشته باشند به نظر من از سریال‌هایی که چیزی در چنته نداشته باشند برای یک بازیگر خیلی بهتر است و من الان تئاتر بازی می‌کنم به دلیل اینکه پیشنهادات جذاب‌تری ندارم، اگر پیشنهاد جذاب‌تر داشته باشم حتماً کار تصویر انجام می‌دهم و البته این را هم نمی‌گویم که اگر آن را انجام بدهم دیگر تئاتر انجام نمی‌دهم.


من امیدوارم همه بازیگرها روزی به این نتیجه برسند که از تئاتر نباید دور باشند چون تئاتر واقعاً باعث می‌شود که آدم در آن پرورش پیدا کند.


س


- نه، من تا دیروقت سر تمرین بودم.


س


- دعوا شده؟


س


- نه، اصلاً هیچ خبری هم از آن نداشتم.


س


- عجب! خدا را شکر.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب