خواهر شهید لَرنی: اعلام قبولی یوسف در کنکور همزمان با شهادتش بود
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید یوسف لَرنی در محلهای به نام قشلاق، واقع در کارخانه قند ورامین چشم به جهان گشود. شهید یوسف لَرنی فرزند چهارم خانوادهای پر جمعیت و کارگر بود. او متولد اول فروردین 1342 در ورامین بود و در 9 بهمن 1365، در سن 23 سالگی در عملیات کربلای 5 در شلمچه بهشهادت رسید. مزار مطهر شهید یوسف لَرنی در گلزار حسینرضای شهرستان ورامین است. شهید والامقام یوسف لَرنی، شاگرد زرنگ کلاس درس و کنکور، او با کولهباری از کتاب و جزوه راهی جبهه شد و در رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه تبریز قبول شد. زمانیکه نام شهید لَرنی در میان اسامی قبولشدگان کنکور اعلام شد، او شهید شده بود.
زهرا لَرنی خواهر شهید یوسف لَرنی درباره برادر شهیدش گفت: یوسف تحصیلات خود را با نمراتی خوب به پایان رساند و بعد از آن به خدمت سربازی رفت. پس از پایان خدمت سربازیش جنگ شروع شد، یوسف دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفته بود. او برای شرکت در کنکور و قبولی در رشته پزشکی، حضور در کلاسهای تقویتی را شروع کرد. یوسف اهل مسجد و شرکت در جماعات بود و حتی نماز صبح را به جماعت میخواند. داوطلبانه در پایگاه بسیج شهید محراب مدنی، مسجد مهدیه کارخانه قند شرکت میکرد. علاوه بر تقوا، یکی از خصوصیاتی که یوسف داشت، درسخوان بودن او بود.
خواهر شهید یوسف لَرنی بیان کرد: مدتی از جنگ گذشته بود که برادرم ماندن در پشت جبهه را جایز ندانست و با کولهباری از کتاب و جزوه کنکور راهی جبهه شد. یوسف در پشت خاکریزها درس میخواند تا اینکه در کنکور سال ۱۳۶۵ شرکت کرد و در رشته علوم آزمایشگاهی در دانشگاه تبریز قبول شد. اعلام نتایج دانشگاه و نتیجه قبولی او همزمان با شهادتش بود. اصلا نمیدانم که خودش فهمید در دانشگاه قبول شده است یا نه، زیرا موقع اعلام قبولیهای کنکور، یوسف در جبهه بود و ما از طریق نامه با هم ارتباط داشتیم. دو سه ماهی طول میکشید تا نامهها برسد. تا متوجه قبولی او شدم، برایش نامه فرستادم اما چند وقت بعد، خبر شهادتش را به ما دادند.
این خواهر شهید ادامه داد: شهید یوسف بسیار نیکوکار بود و با کمک کردن به دیگران احساس سبکی میکرد، من نیکوکاری یوسف را ریشه در تربیت خانواده میبینم، خانوادهمان در دوران قبل از انقلاب هم مذهبی و معتقد به انجام واجبات دینی بودند. با وجود اینکه 9 سال پیکر یوسف مفقودالاثر بود و این بیخبری، بینهایت سخت بود، خانوادهام هیچگاه از اینکه یکی از پسرانشان را در راه اسلام تقدیم کردند پشیمان نشدند.
وی درباره نحوه شهادت برادرش اظهار کرد: در طی سالهایی که پیکر یوسف مفقود بود، شهادتش تأیید شده بود. برادرم و پسرعمویم باهم در جبهه بودند و پسرعمویم شاهد اصابت تیر به سر یوسف بود و ما میدانستیم شهید شده است ولی همرزمان یوسف نتوانسته بودند پیکرش را به عقب منتقل کنند. یوسف فرمانده گروهان و آرپیجیزن بود، وقتی برای شلیک آرپیجی از جا بلند میشود و کلاهآهنی از سرش میافتد گلوله دشمن به سرش اصابت میکند.
محمد صدیقمنفرد یکی از همرزمان شهید یوسف لَرنی که اکنون از خدمتگزاران آموزش و پرورش شهرستان ورامین است، درباره شهادت این شهید بزرگوار میگوید: شب عملیات در چادری، رزمندهها گردهم آمده بودند و هرکسی به خواندن دعایی مشغول بود، زیارت عاشورا و دعای کمیل، آنها همدیگر را در آغوش میکشیدند و حلالیت میطلبیدند و وصیتنامه مینوشتند، در آنجا بود که دیدم شهید لَرنی در گوشهای نشسته و درحال خواندن کتاب فیزیک است.
وی ادامه داد: به شهید گفتم؛ یوسف شب عملیات است، همه دارند روضه و دعا میخوانند، الان چه وقت درس خواندن است؟! یوسف جواب داد؛ بالاخره این جنگ روزی تمام خواهد شد، این مملکت به دکتر، مهندس و معلم هم احتیاج دارد. آیا ما بعد از جنگ نمیخواهیم کشورمان را اداره کنیم و نیاز به تحصیلکردهها نخواهیم داشت؟ وقتی خبر شهادتش آمد، نام او در میان قبول شدگان کنکور بود. او همزمان در دو دانشگاه قبول شد، یکی در دانشگاه دنیا و دیگری در دانشگاه الهی، شهید یوسف لَرنی به آنچه میخواست و آرزویش را داشت رسید.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/