همسر شهید صمدی: روز شهادت همسرم به من الهام شده بود
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید مدافع حرم «خیرالله صمدی» از بازنشستگان تیپ ۳۶ انصارالمهدی (عج) استان زنجان است. شهید خیرالله صمدی از رزمندگان و ایثارگران دوران دفاع مقدس است که بعد از حضور مستمر در جبهههای دفاع مقدس به درجه جانبازی نائل شد، او حتی بعد از بازنشستگی برای دفاع از حریم آلالله و حرم حضرت زینب (س) لحظهای درنگ نکرد و عاشقانه به سوی شهادت شتافت.
شهید صمدی بر اثر اصابت ترکش خمپاره در محور بوکمال مجروح شد و در حین انتقال به پشت جبهه به فیض شهادت رسید. شهید خیرالله صمدی سومین شهید مدافع حرم است که در روز 25 آبان سال 1396، از استان زنجان در راه دفاع از حرم به شهادت رسیده است.
همسر شهید خیرالله صمدی درباره ازدواج با این شهید بزرگوار گفت: زمانی که ما میخواستیم پیمان زناشویی ببندیم، مصادف با ایام رحلت حضرت امام خمینی (ره) شد، به خاطر ارادتی که نسبت به امام (ره) داشتیم، حدود شش ماه مراسم عقد خود را عقب انداختیم. ثمره این ازدواج، یک پسر 26 ساله و یک دختر 7 ساله به نامهای امیرمحمد و زینب است. شهید صمدی هشت سال جنگ را به دفاع از اسلام و میهن در مناطق جنگی گذرانده بود و در این مدت به درجه جانبازی نائل شده بود.
اختر تاران بیان کرد: ویژگیهای منحصر به فرد همسرم بهعنوان سومین فرزند خانواده، سبب شد تا او از جایگاه ویژهای برخوردار شود. مادرش علاقه بسیاری نسبت به او داشته و حالا نیز بعد از شهادتش این علاقه بیشتر خود را نشان میدهد. همسرم در سن 9 سالگی پدر خود را از دست داده بود، زمان فوت پدر، از تعداد هشت خواهر و برادر تنها یک نفرشان ازدواج کرده بود. فوت زودهنگام پدرش، او را نسبت به مادر خود بسیار رئوفتر و مهربانتر کردهبود. شهید صمدی در مقایسه با خواهر و برادرهای خود توجه بیشتری به مادرش داشت.
وی ادامه داد: شهید صمدی همیشه با تأکید میگفت؛ دوست دارم تا زمانی که مادرم زنده است، با او زندگی کنیم. او در همهی این سالها، یک حامی بزرگ برای مادر بزرگوارش بود. مادر همسرم بعد از شنیدن خبر شهادت شهید خیرالله، دیگر آرام و قرار ندارد. همسر شهیدم برای من و فرزندانش نیز همینگونه بود، ناراحتیها و کمبودهای خانواده او را بیتاب میکرد. او همیشه چشم به چشم ما میدوخت تا دریابد علت ناراحتی ما چیست تا آن را رفع کند.
همسر شهید صمدی اظهار کرد: شهید صمدی برای اطرافیانش فردی گرهگشا بود، اولین داوطلب برای حل مشکلات فامیل و آشنایان بود، هرگز اجازه نمیداد غمی در دل اطرافیانش باقی بماند. گرچه رفتن او و فکر شهادتش برایم سخت بود اما من با او مخالفت نکردم، من نیز معتقدم باید در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) جنگید.
وی در ادامه گفت: من دختر کوچکم را بهواسطه توسل به حضرت زینب(س) از خدا گرفتهام. سالها بود بچهدار نمیشدم، شهید صمدی تصمیم گرفت همراه کاروانی برای زیارت به سوریه برود در آن زمان در سوریه صلح و امنیت برقرار بود، به همسرم گفتم؛ وقتی به زیارت حرم حضرت زینب(س) مشرف شدی از حضرتش بخواه حال من خوب شود تا در سفر بعدی باهم برویم.
همسر شهید ادامه داد: شهید صمدی پس از بازگشت از سفر سوریه، از خاطرات خود و دلدادگیاش با عمه سادات تعریف میکرد، او میگفت؛ دعا کردم و از حضرت خواستم واسطه شود تا خدا دختری به ما عطا کند، نامش را زینب بگذاریم، در سفر بعدی باهم به زیارتش برویم. طولی نکشید که پس از دعا و توسل همسرم به حضرت زینب (س)، خداوند دختری به ما عطا کرد. قرار بود وقتی دخترم یکساله شد به زیارت حضرت زینب (س) برویم، اما متأسفانه جنگ سوریه آغاز شد و این آرزو بر دلمان ماند.
وی بیان کرد: شهید صمدی پس از گذشت دو سه سالی از حمله تکفیریها به سوریه برای دفاع از حریم آلالله و حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام شد. در واقع اخلاق و ویژگیهای انسانی شهید صمدی بهقدری والا بود که او را شایسته مقام شهادت کرد. او این مقام را تحت عنایت حضرت رضا (ع) به دست آورد.
همسر شهید خیرالله صمدی ادامه داد: ما هر سال برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد میرفتیم. همسرم هرچه از ایشان میخواست را در همان سال میگرفت. آخرین باری که هر دو به زیارت امام رضا (ع) رفتیم، به او گفتم؛ دیگر از امام رضا(ع) چه میخواهی؟ او در جوابم گفت؛ این بار چیزی بسیار والاتر و ارزشمندتر میخواهم، گفتم؛ لابد حج تمتع؟ پاسخ داد؛ نه، این بار از امام رضا (ع)، توفیق شهادت میخواهم.
وی در ادامه گفت: با شنیدن جواب او، مطمئن بودم این اتفاق رُخ خواهد داد، زیرا ما هر باری که برای طلب نیاز خود به زیارت امام رضا (ع) میرفتیم، خواسته خود را میگرفتیم. طلب شهادت همسرم نیز بیپاسخ نماند و درست یکسال بعد، صبح روز 27 صفر، یک روز مانده روز شهادت امام رضا(ع) (بیستو پنجم آبان سال 1396)، همسرم آسمانی شد. به دلم برات شده بود او شهید میشود، اما دلم نمیخواست باور کنم.
همسر شهید صمدی درباره رسیدن خبر شهادت همسرش گفت: من با شهید صمدی قرار گذاشته بودم که من را بیخبر نگذارد و به هر قیمتی که شده از وضعیت خود به من اطلاع دهد. او نیز بر این عهد وفادار بود و هرجور شده، خود را به تلفن میرساند و یک روز درمیان خبر سلامتی خودش را به ما میداد. یکبار در تماس تلفنی گفت؛ عملیات بزرگی پیشرو داریم، برایمان دعا کنید، صدقه بدهید. ان شاالله هفته بعد میآیم. منتظر بودم آن هفته تمام شود تا او از سفر بازگردد اما آن آخرین تماس تلفنیمان بود.
وی درباره روز شهادت همسرش گفت: روز شهادتش، به من الهام شده بود، از صبح حال چندان خوبی نداشتم و بیدلیل عصبی میشدم. شب 5 شنبه بود که پسرم سیاهپوش به خانه آمد، از او پرسیدم چرا لباس مشکی به تن کردهای؟! گفت؛ شهادت حضرت رسول اکرم (ص) و امام رضا (ع) را در پیش داریم. گفتم چند روزی باقی مانده، چرا پیشباز رفتهای؟! جواب نداد و از من موبایل پدرش را خواست، چند شماره تلفن را از داخل گوشی میخواست.
همسر شهید مدافع حرم در ادامه گفت: بعداز دو ساعت دیدم پسرم همراه خواهرم هر دو با لباس سیاه آمدند، موضوع را فهمیدم و بیاختیار به زمین افتادم. آنها به من گفتند؛ او شهید نشده و فقط زخمی شده است. اما من گفتم؛ تابه حال ندیدهام کسی با جانبازی از سوریه بازگردد. ساعت شهادت او با حس من هماهنگ شده و من درست از زمانی که او شهید شده بود، حالم دگرگون بود. به هرحال شهید صمدی به آرزوی خود رسید و در گلزار شهدا بهشتزهرا (س) شهرستان زنجان آرام گرفت. اما از آنجاکه شهادت با مرگ عادی فرق دارد، گویا خداوند قدرتی را به خانواده میدهد که غم از دست دادن عزیز، قابل تحمل شود.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/