نام پسرم را روحالله بگذارید
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از بنیاد شهید و امور ایثارگران، یک روز به پیروزی انقلاب مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) باقی مانده بود که در درگيری ايجاد شده در خيابان نيروی هوايی تهران كه همافران پيوسته به امام در معرض قتل و عام گاردشاهی قرار گرفته بودند، چریکی گمنام با پالتوی بلند مخصوص خود در وضعيت جنگی و با مسلسل مشغول راندن رژيم گارد شاهی برای نجات مردم و همافران در خیابان نیروی هوایی بود كه توسط نيروهای ويژه گارد شاهنشاهی محاصره و با اصابت گلوله به پیشانی به شهادت رسید.
شهید علیاکبر وهاج از مبارزان انقلابی ایران در دوران طاغوت است. مبارزی که سال 1352 در پی تحول درونی و معنوی و آشنایی با اسلام حقیقی ورقی دیگر در زندگیاش باز شد، در مکتب بزرگانی هم چون مرحوم آیتالله آقا مجتبی تهرانی رشد یافت و به استقبال شهادت رفت. یکی از از نقاط قوت کارنامه مبارزاتی شهید وهاج، ترفندهای ایشان در مبارزه با ساواک است به گونهای که ساواک هیچ گاه موفق به دستگیری وی نشد.
حجتالاسلام سیدمعزالدین حسینیشيرازی درباره شهید وهاج میگوید: شهید وهاج ارتباطات شگفت انگیز و گستردهای با افراد مختلف داشت. با گروههای مختلفی در ارتباط بود و ارتباط ايشان با افرادی که سلاح می فروختند برقرار بود و ايشان در تهيه سلاح برای مبارزين انقلاب فعال بود. شهيد وهاج در ساخت نارنجکهايی دستی و سهراهیها هم فعال بود و افراد مختلفی علیاكبر را در اين امر كمک میكردند.
وی بیان میکند: خاطرم است ايشان ارتباط داشتند با شهيد حقبین، شهيد حقبين از برجستهترين افرادی بود كه سهراهی و نارنجك دستی در قم میساخت و به جرات میتوانم بگويم شهيد حق بين بزرگترين گروه ساخت اين ادوات مبارزاتی را داشت. علیاكبر وهاج به كمك شهيد حقبين سهراهی در قم میساخت و به تهران و شهرستانها منتقل میكرد.
احمد وهاج، برادر شهید علیاكبر وهاج میگوید:در شب شهادتش به من گفت؛ که هر چقدر نارنجک دست ساز دارید بیاورید خیابان دماوند، حوالی نیروی هوایی. من رفتم و دیدم ایشان یک مسلسل داشت از مسلسل های مبارزین اروپایی بود که از کنارش خشاب میخورد و بعد از چندين روز مبارزه و جانفشانیهای فراوان توسط رژیم گارد محاصره می شوند و شهید میشود و چند روز بیمارستانها را گشتیم و بالاخره پیکرش را در بیمارستان بهرامی پیدا کردیم.
وی بیان میکند: شهيد علیاكبر صاحب پسری شده بودند که 2 روز قبل از شهادتشان به دنیا آمده بود که بیشتر از 2 بار فرزندش را نديد. آرزو داشت صاحب پسری شود که اسم مرادش، حضرت امام خمینی (ره) ، روحالله بگذارد. با آن همه عشق و علاقه ولی متاسفانه بیش از 2 بار پسرش را ندید و بین انجام وظیفه و فرزندش، وظیفهاش و اسلام ناب محمدی را انتخاب کرد.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/