دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
18 بهمن 1397 - 20:09
نگاهی به فیلم «طلا»؛

پازلی پرتعلیق از تقدیرگرایی

«طلا» جدیدترین ساخته پرویز شهبازی پازلی پرتعلیق از تقدیرگرایی است.
کد خبر : 359219
amid farahi-12.JPG

گروه فرهنگ و هنر آنا ـ «پرویز شهبازی» در جدیدترین ساخته خود، باز به سراغ تقدیرگرایی رفته است.جوان‌ها هم که یک پای ثابت سینمای او هستند.مؤلفه سوم «طلا» که تا حدودی نمی­‌توانیم آن را در فیلم­‌های قبلی او ببینیم، متانت و طمانینه­‌ای است که وی در خُرد‌خُرد پیش بردن روایت خود دارد. شهبازی در این مسیر، به­ شدت حرفه­‌ای نشان می­‌دهد. با حوصله، برگ­‌های برنده­‌اش را رو می­‌کند. به‌ مانند دیگر کارهایش که خیلی از اتفاقات پیش­روی قهرمان را می­‌توان حدس زد و مخاطب تنها در اندیشه مواجهه مخاطب با سلسله اتفاق­‌هایی است که می­‌تواند آنها را حدس بزند، اینجا از اصل غافلگیری هم بهره برده و در سکانس پایانی و زمانی که تقریباً تمام مخاطبان، سرخوش از تماشای یک فیلم شسته­‌رفته در انتظار همان پایانی بودند که از قبل حدس می­‌زدند، برگ آس خود را رو  می‌کند و یک رودست حسابی به دو قاچاق­چی پایان فیلم و البته مخاطبانش می­‌زند تا کیف آنها از تماشای یک فیلم سرحال و پرریتم، دوچندان شود.آری؛ شهبازی کارگردانی است که حتی یک کوله­‌پشتی را با ترفند خود به بیان و تصویر دراماتیک می­‌رساند.


دو نیمه جذاب و طراحی شده


«طلا» خیلی شاد آغاز می‌­شود.مانند خیلی از فیلم­‌های موفقی که طی سالیان اخیر با محوریت تجمع دوستان جوان می­‌شناسیم مثل «زرد» یا «رخ دیوانه».مزیت «طلا» به نسبت این قبیل آثار، غم ناگهانی و التهابی بزرگ نیست.اتفاقاً برعکس؛ شهبازی برای تمام التهابات واردآمده در فیلمش، پیش­ زمینه­‌ای می‌چیند که مخاطب تا ته خط را بخواند.مانند زمانی که آنا (طناز طباطبایی) به دریا (نگار جواهریان) پول قرض می‌دهد و مدام این گزاره تکرار می­‌شود که دریا شاید نتواند پولش را سر موعد برگرداند، مخاطب به خوبی درک می­‌کند که روایت در این ایستگاه دچار تکانه خواهد شد یا زمانی که دریا از منصور (هومن سیدی) می­‌خواهد تا دلارهای پدرش را بدزدد، ما می­‌توانیم ایمان داشته باشیم که داستان از این مجرا، اتفاقاتی را تجربه می­‌کند.


این پیش­ زمینه برای مخاطب، وی را بیشتر پیگیر دنبال کردن داستان می­‌کند و وقتی می­‌بیند، لایه­‌ای دیگر به آن­چه وی تصور می­‌کرده اتفاق می­‌افتد، افزوده شده، مشتاق­‌تر به فیلم می­‌نگرد.تقریباً نیمه اول فیلم با همین داده­‌ها سپری می­‌شود و اگرچه رخداد چندان اصلی در یک نیمه فیلم رخ نمی­‌دهد اما قلاب همین پیش­‌فرض­‌ها، مخاطب را نگه ­می­‌دارد تا نیمه دوم که علاوه بر آنچه حدس زده می­‌شد، برگ­‌های برنده در قالب اتفاقات پیش­ بینی­ نشده­‌ای رخ می­‌دهد.اوج آنها هم در سکانس به تصویر کشیده شدن سکته پدر دریاست.جایی که دوربین داخل نمی­‌شود تا به مانند سکانس معروف حمام فیلم «فروشنده» فرهادی، مخاطب نتواند صراحتاً بگوید که آیا منصور و پدر دریا هم­دیگر را دیده­‌اند یا نه.همین تعلیق جالب در مورد میزان برداشت پول از گاوصندوق مطرح می­‌شود و تا سکانس چند تا مانده به آخر فیلم هم سر به مهر باقی می­‌ماند.


وفور تعلیق


شهبازی با این اتفاق­‌های پیش­ بینی­‌نشده و سلسله رویدادهایی که مخاطب می­‌تواند آنها را حدس بزند، یک پازل پرتعلیق می­‌آفریند که شدت و ضعف آن، تلورانس کنجکاوی مخاطب را بالا و پائین می­‌کند.از تعلیق­‌های سطحی و لحظه­‌ای مانند لحظه مأمور خبر کردن برای آنا بگیرید تا مقوله رویارویی منصور با پدر دریا که تا انتهای اثر پاسخ مشخصی به این پرسش داده نمی­‌شود و اصلاً مسیر روایت به سمتی می­‌رود که دیگر اینکه آیا این دو هم­دیگر را دیده­‌اند یا خیر، اهمیتی برای مخاطب و فهم بیشتر و یا ارضای حس کنجکاوی وی ندارد.


این روند قصه­‌گویی هم­پای فرم خاص اثر که می­‌توان از آن به عنوان سبک ساختاری سینمای شهبازی نام برد، حقیقتاً متعلق به خود اوست.طی این سال­‌ها درام­‌های بسیار اندکی بودند که با یک داستان خطی ساده، این­چنین طرح مسأله کرده و نبض اشتیاق مخاطبش را در دست بگیرد و مهم­‌تر آن­‌که سیکل روایت، مسیر رئالیستی خود را طی کرده و برای غنای بیشتر درام، دست به دامن عناصر سوررئالیستی نمی­‌شود.


قهرمان­ پروری سینمای شهبازی


شهبازی از یک روایت معمول و چیزی که شاید نمونه‌­اش برای هر یک از ما رخ داده باشد، یک قهرمان می‌سازد.استاد این قبیل کارهاست.افرادی مانند منصور در دید عموم و عرف جامعه، با عناوینی چون دزد، خائن، فراری و شاید هم قاتل خوانده می­‌شوند اما ببینید که نگاه انسانی و دغدغه دگرخواهانه او تا چه اندازه، وی را تا آستانه یک قهرمان به تصویر می­کشد؛ آن­قدر که حتی دریا، تنها با دغدغه درمان دختر برادر منصور اجازه می­‌دهد وی پول­‌های سرقتی را با خود ببرد.اما این میزان کنش نمی­‌تواند بیانگر یک قهرمان باشد؛ یک چیزی مثل یک چاشنی نیاز است که منصور، در شمائل یک قهرمان، دوست­‌داشتنی ظاهر شود.


علاوه بر منصور، دریا که سخاوت­مندانه و در حالی که در کلامش آشکار است که وی بیانی عاشقانه ندارد، 400 هزار دلار را برای درمان دختر برادر منصور می­ بخشد تا دگرخواهی دریا در حق دختر برادر کسی که می‌­داند در کشته شدن پدرش نقش دارد، تراز دیگری از قهرمانی یک زن در فیلم باشد.


حتی آنا که برای راه افتادن کار، پنهانی از صندوق شرکت پول می­‌گذارد هم نشانه‌­هایی از قهرمان دارد.سینمای شهبازی، تنها سینمای تقدیر نیست؛ سینمایی قهرمان­‌پرور نیز هست.او در همین شمائل قهرمانی، به تقدیر نیز می‌­رسد.شاید برداشت شهبازی از کشته شدن منصور، به تقاص و تقدیر، همان کاری باشد که وی با پدر دریا انجام داد و این، یکی از پارامترهای سینمای شهبازی است. او استاد آسان کردن موقعیت‌­های دشوار است. از زبان نماد هم استفاده نمی­‌کند و اصولاً به پایان باز هم اعتقادی ندارد.همه چیز در سینمای او روشن و مشخص است. «طلا» موقعیت­های کلامی بسیار سختی دارد که شهبازی با هوشمندی توانست این مسیر را برای مخاطبش، دوست­‌داشتنی و گرم روایت کرده و بی‌آن­که زمین­گیر مقولات احساسی شود، وی را تحت تأثیر احساس قرار دهد. او یک سینمای رئالیستی صرف را با تمام زمختی­‌هایش به تصویر کشیده و به مخاطبش اجازه می­دهد تا تفسیر خاص خود از رویدادها را داشته باشد.


«طلا» یکی از بهترین ساخته‌­های حاضر در جشنواره امسال است. ترکیب روایی فرم و محتوا؛ فیلمنامه و اجرا. شهبازی بار دیگر نشان داد نمی ­توان سینمای دغدغه­‌مند و سراسر انسانی او را دوست نداشت و در عین حال، تماما تابع جبر روزگاری بود. 


انتهای پیام/4072/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب