دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارش

چند روایت از خانه خبرساز «نیما»/ حاشیه‌های یک میراث میلیاردی

«خانه نیما» یکی از کلیدواژه‌های رسانه‌ای حوزه فرهنگ در هفته اخیر بود؛ داستان این خانه چیست و چگونه سرانجام یک «ملک شخصی» تبدیل به دغدغه‌ای از جنس «میراث» شده است؟
کد خبر : 253774

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، «بعد، انشعاب از آن حزب پیش آمد و مجله مردم رها شد و دیگر او را ندیدم تا به خانه شمیران رفتند. شاید در حدود سال ۲۹ و ۳۰ که یکی دوبار با زنم سراغشان رفتیم. همان نزدیکی‌های خانه آن‌ها، تکه زمینی وقفی از وزارت فرهنگ گرفته بودیم و خیال داشتیم لانه‌ای بسازیم. راستش اگر او در آن همسایگی نبود آن لانه ساخته نمی‌شد و ما خانه فعلی را نداشتیم. این رفت و آمد، بود و بود تا خانه ما ساخته شد و معاشرت همسایگانه پیش آمد. محل هنوز بیابان بود و خانه‌ها درست از سینه خاک در آمده بود و در چنان بیغوله‌ای آشنایی غنیمتی بود. آن‌هم با نیما... از سال ۱۳۳۲ به بعد- که همسایه او شده بودیم پیرمرد را زیاد می‌دیدم. گاهی هر روز در خانه‌هامان یا در راه. او کیفی بزرگ به دست داشت و به خرید می‌رفت یا برمی‌گشت. سلام و علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ در این فکر نبودم که بزودی خواهد رسید که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و بعد کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گردآورده‌ای...»


اینها بخشی از توصیف جلال آل‌احمد نویسنده نامدار ایران معاصر از نیما یوشیج. دو نویسنده و شاعر، دو دوست و همسایه‌ در شمیران تهران و ساکن در منازلی که امروز یکی به بیغوله تبدیل شده است و دیگری نیز با وجود یال و کوپال نوسازی، شش سال پس از فوت آخرین بازمانده‌اش، هنوز رویی از زندگی به خود ندیده، توگویی خانه‌هایشان هم خوی صاحبانشان را به خود گرفته‌اند. یکی ویران و افسرده و دیگری عصیان‌گر و ناسازگار با محیط.


داستان «خانه نیما» چیست؟


اواخر دی ماه سال جاری بود که معاون میراث فرهنگی استان تهران در خبری اعلام کرد که از دو ماه پیش‌تر و به درخواست مالک فعلی و با حکم دیوان عدالت اداری «خانه نیما» از شمار آثار ثبتی میراث فرهنگی خارج شده و مالک قصد فروش و تخریب آن را دارد؛ این همان خانه منطقه شمیران تهران است واقع در محله دزاشیب. در کوچه‌ای به اسم رهبری که ساکنان آن می‌گویند پیش از این نام کوچه نیما را بر خود داشته است و البته خانه‌ای در ابتدای پیچ نخست آن که سال‌هاست متروکه است و اهل کوچه در این سال‌ها بیشتر با نام خانه سرهنگ شریف‌نیا می‌شناسندش. سرهنگ شهربانی که در حوالی سال ۱۳۳۴ این خانه را می‌خرد و البته گواهی تاریخ حکایت از خرید این منزل از «عالیه خانم» همسر نیما می‌دهد.


بازماندگان نیما نیز بر این مساله صحه می‌گذارند از جمله منوچهر آشتیانی که می گوید شاهد حضور شاعران در این خانه بوده است و البته جمع‌آوری ماترک مکتوب نیما توسط فرزندش برای مهاجرت به آمریکا.



مالک خانه نیما کیست؟


نام سرهنگ شریف‌نیا به‌عنوان مالک این خانه پس از نیما مطرح شده است. از قرار معلوم وی فرزند پیشکار منزل نیما بوده و در نهایت توانسته این منزل را تصاحب کند. پس از مهاجرت شراگیم یوشیج (تنها فرزند نیما) به آمریکا، ورثه چند باری درصدد تخریب و بازسازی این خانه بر می‌آیند که ناکام می‌ماند و در نهایت نیز پس از تخریب دیوارهای خانه توسط مالک وقت برای بازسازی، با پیگیری سیمین دانشور این خانه در زمره آثار ثبت شده در میراث فرهنگی قرار می‌گیرد و از تخریب کامل نجات پیدا می‌کند.


به دنبال این خبر شایعه تخریب این بنا و ساختن بنایی بلند مرتبه در آن قوت می‌گیرد تا جایی که زهره آشتیانی دبیر کمیته فرهنگی شورای شهر تهران در کانال خود در فضای مجازی عنوان کرد که در دومین بازدیدش از این منزل نیز نتوانسته وارد آن شود و نوشت: «به خاطر دارم در شورای شهر چهارم هم که به آن محله رفتم موفق به ورود به خانه نیما یوشیج نشدم چرا که مالکان آنجا نه تنها حاضر به فروش ملک نیستند بلکه مانع تخریب آن نمی‌شوند و اکنون این خانه به مامنی برای زندگی معتادان تبدیل شده است، و این بار نیز نتوانستیم وارد خانه شویم.»


به دنبال طرح این ادعا، واکنش اعضای شورای شهر تهران از جمله احمد مسجد جامعی به این اتفاق که هنوز از سوی مالک تایید نشده بود شروع شد و همه متفق القول از شهرداری تهران خواهان خرید این منزل و حفظ آن به عنوان تنها یادگار نیما در تهران شدند.


ماجرا اما فراتر از این هم رفت. جمعی از نمایندگان مجلس نیز با تذکری که ۴۷ امضا را پای داشت به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای ضرورت حفظ این خانه تذکر دادند و خواستار نگهداری آن شدند.


اما اصل ماجرا چه بود و چه کسانی به‌دنبال تخریب خانه نیما بودند؟


مالک: دنبال تخریب نیستیم


حامد سهرابی وکیل ورثه و مالکان فعلی خانه نیما در تهران است. وکیلی که در چند سال گذشته پیگیر پرونده این خانه بوده و تاکید دارد که بر خلاف فضاسازی‌های رسانه‌ای و خبری این روزها، موکلان وی به هیچ روی قصد تخریب این خانه را ندارند.


وی در این زمینه می‌گوید: ما از سال ۱۳۹۳ برای این خانه اقامه دعوا کردیم. خانه‌ای که تا آن روز میراث فرهنگی تنها آن را ثبت کرده بود بدون هیچ گونه اقدامی برای مرمت و نگاهداری آن. موکلان من از قضا افرادی بسیار فرهنگی هستند. سه معلم، یک پزشک و یک مهندس. تاکید دارند که تابع قانون هستند و اهل خلاف نیستند و بسیار هم فرهنگ دوست به شمار می‌روند. ما برای این خانه استعلام قانونی گرفتیم و کارشناس رسمی دادگستری را برای بررسی آن دعوت کردیم. با تایید این کارشناس این ملک هیچ جنبه ویژه معماری و تاریخی ندارد. یک ملک است با معماری ساده دوران پهلوی دوم و بر همین اساس حکم دادگاه خروج آن از ثبت بوده است.


وی با تاکید بر اینکه ثبت و استعلام دادگستری هیچ نشانی از علی اسفندیاری (نیما یوشیج) به عنوان مالک خانه اعلام نکرده تاکید می‌کند اولا اگر میراث فرهنگی مدعی این مالک است بر اساس ماده دوازده آئین نامه حفظ آثار فرهنگی باید برای حفظ ملک از مالک آن کسب رضایت کند. در کنار آن شورای نگهبان نیز در نظریه فقهی خود درباره قوانین مواریث فرهنگی عنوان کرده است که این قوانین درباره بناهایی که دارای مالک قطعی هستند غیرقابل اجراست. ما هم برپایه همین مستندات خانه را از ثبت خارج کرده‌ایم.


سهرابی در نهایت از برگزاری جلسه‌ای با شهرداری منطقه یک تهران خبر می‌دهد که قرار شده در آن درباره وضعیت این ملک تصمیم گیری شود و تاکید می‌کند: موکلان من افرادی اصیل هستند و حتی پیشنهاد اینکه خانه را مبدل به یک سفره‌خانه سنتی کنند را نپذیرفته‌اند و شأن این خانه را بالاتر از این دانسته‌اند. موکلان من گرچه مایل به فروش ملک هستند اما برای این کار عجله‌ای ندارند و اصلا هم بحث تخریب ملک از سوی آنها مطرح نیست کما اینکه به دلیل تبدیل شدن ملک به محلی برای جمع‌آوری نخاله‌ها و اخیرا محلی برای معتادان، تخریب آن نیز کار بسیار دشوار و پیچیده‌ای است.


شهرداری و دولت در ماراتن پاسخگویی


وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از دریافت تذکر از نمایندگان مجلس چندان تکاپویی برای ورود به این معضل از خود نشان نداد تا اینکه مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی این وزارتخانه در صفحه شخصی خود در فضای مجازی صحبت از سرکشی خود به این منزل در «ساعاتی پس از نیمه شب روزهای آتی» را داده و عنوان می‌کند اگر شهرداری این ملک را خریداری کند، بنیاد تحت مدیریت وی حاضر است آنجا را مبدل به یک کتابخانه تخصصی برای شعر کند.


در طرف دیگر شهردای منطقه یک تهران نیز که پیش از این در ماجرای خرید و ترمیم منزل جلال آل احمد نیز گرفتار معضل حقوقی درازدامنی میان ورثه قانونی سیمین دانشور شده بود، اعلام کرده که پولی برای خرید این منزل ندارد و البته اجازه تخریب آن را هم نمی‌دهد.


در سوی دیگر اما شاعران و نویسندگان دست به تدارک نامه‌ای خطاب به شهردار تهران برای خرید این منزل شدند. اما این اقدام نیز کم‌حاشیه نبود. از سانسور اسامی برخی از شاعران که این نامه را امضا کردند تا پیشنهاد برزمین مانده یکی از شاعران برای گردآوری پول برای خرید این خانه.


خانه نیما چند؟


خانه نیما با مساحت تقریبی ۲۳۰ متر مربع در دزاشیب تهران واقع شده است. گرچه شش سال پیش از این منزل سیمین دانشور و جلال آل‌احمد در نزدیکی این منزل به قیمت ۵ میلیارد تومان از سوی شهرداری تهران خریداری شد که به نظر می‌رسد زمینی کوچک‌تر از این خانه دارد اما برخی گمانه‌زنی‌ها از قیمت بالغ بر بیست میلیارد تومانی این ملک خبر می‌دهد.


آنطور که این قصه خود روایت می‌کند این خانه با وضعیت فعلی چند سالی دیگر را با همین وضعیت سپری خواهد کرد تا پس از فروکش تب تند نیمادوستی و برگ رو کردن رسانه‌ای برای آن، در خاموشی و فراموشی و صد البته سکوت، کاملا تخریب شده و در نهایت مخروبه آن برای حفظ محیط زیست اجتماعی منطقه، به فروش برسد و برجی رنگین به جای آن سبز شود. فرجامی که بسیاری از مواریث فرهنگی ایران و تهران به خود دیده و خواهد دید.


...و هنوزم قصه بریادست،
وین سخن آویزه ی لب!
«که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل میاندوزد؟»


منبع: مهر


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب