دونالد ترامپ از خاورمیانه تنها نفت، دلار و رقص شمشیر را میشناسد
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، جهان سردرگم، بهترین تعبیر برای این روزهای جامعه بینالمللی است که از یک سو با بحران گروههای تروریستی متعدد سردرگریبان است و از سوی دیگر با منازعههای سیاسی متعدد و متنوع در نقاط مختلف جهان از خاورمیانه تا شرق آسیا. در چنین شرایطی، رییسجمهور ایالات متحده نیز با سیاستهای خام و ناپخته بر بحرانهای موجود میافزاید. در آخرین مورد از بحرانآفرینیهای وی نیز شاهد سخنرانی مملو از توهین، عاری از حقیقت و آلوده به خشونت صرف وی از تریبون سازمانی بودیم که برای ارتقای صلح و امنیت جهانی درنظر گرفته شده است. تنها چندساعت پس از سخنرانی دونالد ترامپ بود که حسن روحانی، رییسجمهور ایران در سخنانی از همان تریبون به هرتهدیدی نه گفت و تاکید کرد که ایران نه کشور آغازگر نقض برجام و نه تهدیدکننده سایرکشورها خواهد بود. بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در گفتوگوی اختصاصی با «اعتماد» تاکید میکند که ترامپ با چشمانی بسته به جنگ با همه برخاسته است. وی فرجام خوبی برای ریاستجمهوری وی در نظر نداشته و تاکید میکند که ریاستجمهوری ٩ ماهه ترامپ تا همین امروز نیز امریکا را شرمگین کرده است. مشروح این گفتوگو به شرح زیر است:
دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، حمله بیسابقهای به ایران کرد. وی هم توافق هستهای با ایران را زیرسوال برد و هم فعالیتهای منطقهای ما را هدف قرار داد و البته انتقادهای بیسابقهای از وضعیت حقوق بشر در ایران کرد. فکر میکنید این سخنان را میتوان نشانهای از تشدید تنش میان ایران و امریکا در سه سال و نیم باقیمانده از دولت ترامپ دانست؟
سخنان ترامپ، نطقی تاریخی و بینظیر محسوب خواهد شد، تاریخی و بینظیر به واسطه بیجا و مضحکگویی و بیسابقهترین نطق ناشیانه یک رییسجمهور امریکا در سازمان ملل. ترامپ بیتجربه نشان داد که از هیچ گونه دانش و آگاهی و بینشی در حوزه مسائل سیاست خارجی برخوردار نیست. از فهم و درک حقوق بینالملل و روح و فلسفه سازمان ملل و منشور آن و اهداف این سازمان بیخبر است یا خود را به ندانستن میزند. ترامپ از تریبون سازمان ملل به نحوی سخیف، مضحک و شرمآور به تهدید سایر کشورها میپردازد و جنگافروزی و ندای جنگ و نابودی سایر کشورها را فریاد میکند. قصد خود از نابودی کره شمالی را به رخ جهانیان میکشد و ایران دارای چند هزار سال تمدن و فرهنگ را تهدید میکند. ترامپ بسیار دانسته یا ندانسته به نقض منشور و روح سازمان ملل میپردازد و قطعنامه سازمان ملل را به هیچ میانگارد. ترامپ نه تنها دچار این خطای فاحش استراتژیک میشود بلکه تکبر و نخوت و نژادپرستی خود را به میدان قضاوت آدمیان در دوران فرابردگی و جهان مدرن امروز به بدترین شکل ممکن به تماشا میگذارد. رییسجمهور امریکا آنچنان مست و مدهوش وعدههای زر و پول برخی رژیمهای فاسد منطقه است که فراموش میکند از کدام تریبون و در برابر کدامین مردم و کدامین جهان و به نمایندگی از چه حکومتی و مردمی و مدعیان چه ارزشهایی سخن میراند.
تا چه اندازه سخنان وی را میتوان تهدیدی برای برجام دانست؟
به نظر میرسد او در برجام هم نمیداند چه میخواهد. شاید به دنبال روزنهای برای کسب درآمد است و این مخالفت خوانیها هم در راستای آن است. برجام، تفاهمی جهانی، قانونمند و همگانی است که به شکلی بخشی از یک قطعنامه سازمان ملل است. ترامپ با چشمانی بسته یا به هر دلیلی که بسته نگهداشته شده، دونکیشوتوار به جنگ با همه برخاسته است. مشکل ترامپ برجام نیست. حتی برجامی که همگان بر آن مهر تایید گذاشتهاند. او با بودن برجام، امکان تعرض و تخطی و تجاوز را از دست داده است و لذا در این محیط، ناچار است به تخریب تمامی ارکانهای جهانی و بینالمللی روی آورد. ترامپ بیهیچ دستاوردی در جهان و در همه نداشتنهای خود باید تمامی داشتههای دیگران را تخریب کند. قطعنامه ٢٢٣١ دقیقا راه بر بهانهجوییهای او در بحث موشکی ایران را بسته است. آژانس مرتبا پایبندی ایران به برجام را تایید میکند. عصبانیت، عصبیت و لجاجت با خود و همه فقط از سر ناآگاهی و کبر و غرور و نخوت نیست، بلکه از روی ناتوانی است. از سویی لابی صهیونیزم و تلاش نتانیاهو را باید پاسخی در خور بدهد و از سوی دیگر، برخی از صاحبانثروتان عرب را برای برداشت اندوختههای آنان و آرای بخشی از هواداران داخلی خود را به نیاز نشسته است.
فکر میکنید سخنان وی تا چه اندازه منجر به دوری متحدان اروپایی از امریکای ترامپ شود؟
جهان میداند که امریکای امروز قابل اطمینان نیست. امریکای امروز، امریکای بعد از جنگ دوم جهانی نیست. امریکای ترامپ، به هیچ پیمان و تعهد جهانی پایبند نیست. امریکای او منادی هیچ ارزش والای انسانی هم نیست. امریکای ترامپ امروز دیگر به کار تجارت نفت و کالا بسنده نمیکند. تروریسم، صلح، تعهدات جهانی، انسانیت و... همه در فرهنگ ترامپ کالایی دیده میشوند که میتواند همه را در بازار مکارهای به حراج بگذارد. امروز امریکا در برابر جهان و حتی مردم این کشور شرمنده است. ادامه این وضعیت و سیاست، ترامپ را تنهاتر از آنی خواهد کرد که حتی بتوان تصور آن را کرد و این کمترین هزینه برای کسی است که تفاوت بین حکمرانی و اداره یک بنگاه معاملات املاک را درک نکرده است. رییسجمهور امریکا نه جهان را میشناسد و نه منطقه حساس خاورمیانه را. او تنها شاید از منطقه ما دلار، نفت و احتمالا رقص شمشیر را شناخته باشد.
پس از سخنرانی تند و تیز ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بسیاری انتظار سخنان حسن روحانی را داشتند که میتوانست به نوعی پاسخ به رییسجمهور امریکا هم باشد. بازتابها به واکنش ایران به اظهارات ترامپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران در برابر توهینها و نابجاخوانی و غلطگوییهای او با متانتی که ریشه در یک فرهنگ و منش و تمدن دارد با منطقی عالمانه و آگاهانه با جهان سخن گفت. سیل دیدارهای وزیر امور خارجه در نیویورک و سبقت برای دیدار با نماینده ایران پس از آن سخنان چندشآور قرونوسطایی، نشان داد که غرب نیز به گونهای شرمسار آن سخنان و این رفتار حکیمانه رییسجمهور ایران است. ترامپ با کلام و رفتار خود در دوران ریاستجمهوریاش لحظه به لحظه مشغول خودزنی است و البته بازنده این بازی کاسبکارانه نیز خود او است. هیچ کس بهتر از ترامپ نمیتوانست نگاه جهان را به ایالات متحده مدعی ارزشهای والای انسانی اینچنین حقیر کند. سخنان ترامپ نگاه پیشین شاید مثبت جهانیان را بیش از پیش نسبت به امریکا کاهش داد و میتوان گفت که جامعه جهانی را نه فقط از رییسجمهور امریکا که از این کشور نیز دور کرد. سخنان ترامپ که با ادبیاتی سخیف و بیادبانه و نفرت پراکنی همراه بود باعث میشود که مردم و نخبگان جهان برای شناختن مردم ایران تلاش بیشتری بکنند.
امانوئل مکرون، رییسجمهور فرانسه، در گفتوگو با سیانان تاکید کرده بود که باید درباره تکمیل توافق هستهای با ایران گفتوگو کرد. بحث تکمیل توافق هستهای با بحث بازگشایی دوباره برجام متفاوت است و به نظر میرسد که برخی حتی در اروپا از افزودن زمان بیشتر به این توافق استقبال کنند. موضع جمهوری اسلامی ایران در این خصوص چیست؟
برجام، دفتری بسته و فصلی به پایان رسیده است و نمیتوان آن را برای بار دیگر گشود. قابل مذاکره مجدد نیست و نباید باشد. چرا که در صورت پذیرش این اصل، باید در مورد تمامی تفاهمات صورت گرفته در جهان بار دیگر به صحبت، بررسی و تغییر نشست. برجام مربوط به هیچ کشوری نیست. برجام جهانی است و جهانی باقی میماند، مگر اینکه آن را نخواهیم و آنگاه تمامی آن از دور خارج میشود. برجام به امریکا تعلق ندارد. امریکا باید یاد بگیرد که در این جهان با این مشخصهها، تنها یک کشور است، البته با ویژگیهای خود، با یک رای در سازمان ملل، مثل هر کشور دیگری در سازمان ملل.
اروپا نمیتواند به بهانه آرام کردن آقای ترامپ برای حفظ برجام، بپذیرد که میتوان نوعی بازنگری در آن داشت. برجام یک چارچوب به هم پیوسته است، یا همه آن بهکار آید یا بهتر آن است که به فراموشی سپرده شود. اروپا باید فشار لازم را بر ترامپ در مورد پایبندی به برجام ادامه دهد. آقای مکرون باید به عنوان رییسجمهور کشوری با فرهنگی ارزشمند که در حمله امریکا به عراق نقش تاریخی خود را ایفا کرد عمل کند. فرانسه و رییسجمهور این کشور نباید به تکرار آنچه پرزیدنت ترامپ میپسندد، بپردازد و هزینه عدم شناخت و ناآگاهی و سودجویی ایالات متحده را پرداخت کند. اروپای امروز در معرض یک انتخاب حیاتی قرار دارد. ایران کشوری قابل اتکا و اعتماد و متعهد به تمامی تعهدات خود و کشوری ثبات بخشاست که در صف نخست مبارزه با تروریسم ایستاده است. ایران با خویشتنداری به تعهدات خود در برجام پایبند است و هیچگاه نخستین نقضکننده برجام نخواهد بود اما تحمل و صبر ایرانی در برابر تعدی و تجاوز و نقض تعهد و نقض برجام از حد مشخصی برخوردار است. بهتر آن است که آقای مکرون به فکر بازپروری افکار خطرناک آقای ترامپ باشد و نقش تاریخی خود را ایفا کند.
تجدیدنظر در برجام یا مذاکره مجدد اتفاق نمیافتد. آنچه به غلط و از سر خطا در مورد نفوذ منطقهای ایران گفته و القا میشود و هدف آن ایرانهراسی و ایرانستیزی و ممانعت از کار اروپا با ایران بدون امریکاست نیز چیزی جز یک نفوذ فرهنگی و طبیعی و ذاتی، که ریشه در تاریخ منطقه دارد، نیست و فرانسه و اروپای فرهنگی میداند که فرهنگ و تمدن و میراث تاریخی در جغرافیا نمیگنجد و این نفوذ برای آنان که از فرهنگ و تمدن شناختی دارند، خطر محسوب نمیشود.
قریب به یک ماه پیش ٤ کشور امریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان در بیانیهای مشترک، آزمایش موشکی اخیر ایران و پرتاب موشک سیمرغ را محکوم کردند. اقدامی که در یک سال و نیم گذشته از توافق هستهای سابقه نداشته است و با واکنش ایران روبه رو شد. آیا این اقدام را میتوان نشانهای از همراهی احتمالی اروپاییها با امریکا در مساله موشکی ایران دانست؟
امیدوارم اروپا با تجربیاتی که در سالهای اخیر اندوخته به این بلوغ رسیده باشد که بتواند در اتخاذ سیاستهای کلان خود از تجارب پیشین در سطح جهان و به خصوص در رابطه با ایران استفاده کند. اروپاییها باید به این درک رسیده باشند که واقعیتهای جهان و منطقه با آنچه که در ظاهر در جریان است، متفاوت است.
اروپاییها یک بار در گذشته دچار اشتباهات تاکتیکی در قبال ایران شدهاند. در سالهای نخست سر و صدا در مورد برنامه هستهای ایران و در دورانی که به غلط با لفاظیهای مقامهای امریکایی این سخن جاری بود که امریکا به ایران حمله خواهد کرد، بسیاری در اروپا گمان میکردند با ایستادن در کنار امریکا و پیگیری سیاستهای تحریمی علیه ایران میتوانند واشنگتن را از تصمیمگیری برای ورود به یک منازعه جدی با ایران دور کنند. در حمله به عراق نیز برخی از کشورهای اروپایی دچار چنین اشتباهی شدند.
امروز هم اگر اروپاییها تصور کنند با شراکت در سایر پروندهها و موضوعات امریکا علیه ایران میتوانند واشنگتن را به راه راست در حوزه اجرای برجام رهنمون شوند، خطای استراتژیک بزرگی مرتکب خواهند شد. این یک دام دیگر خواهد بود و همراهی اروپا با امریکا در حوزههای غیرهستهای علیه ایران کمکی به صلح و ثبات منطقهای نخواهد کرد. توصیه من به اروپا این است که از پرداختن به این موضوعات اجتناب کنند.
سیاستهای ایران در حوزه موشکی کاملا مشخص است و با تجربهای که از تاریخ جنگ تحمیلی داریم و با توجه به شرایط منطقهای موظف هستیم در پاسخ به خواست ملت و حفاظت از کیان و مرزهایمان به توسعه سیاستهای دفاعی خود بپردازیم. سیاستهای دفاعی ما علیه هیچ کشوری نخواهد بود. اروپاییها باید به این سوال پاسخ بدهند که این میزان سلاح به چه دلیل به کشورهای منطقه ما فروخته میشود؟ آنها باید بودجه نظامی ما را با بودجه نظامی کوچکترین کشورهای منطقه مقایسه کنند و ببینند که باید نگران توسعه نظامی کدام کشورها به جای ایران باشند؟ لذا اروپا برای متقاعد کردن امریکا برای باقی ماندن در برجام نباید با پروندهسازیهای غیرهستهای امریکا علیه ایران همراه شود.
اخیرا برخی شهروندان ما پس از اعلام خبر لغو ویزای صربستان به این کشور مراجعه کرده اما موفق به ورود به آن نشدهاند. در حال حاضر آیا ما در شرایط لغو کامل ویزا با صربستان قرار داریم و شهروندان میتوانند بدون نگرانی به این کشور سفر کنند؟
برخی افرادی که پس از ماجرای لغو ویزای صربستان برای ایران به این کشور رفتهاند و بازگردانده شدهاند یا آنجا از ورود آنها ممانعت شده است با پاسپورتهای جعلی و از مقاصدی جز ایران مانند ترکیه مراجعه کرده بودند. برخی از ایرانیهایی نیز که راهی صربستان شده بودند نیز وسایلی را به همراه خود داشتهاند که پلیس تشخیص داده است که جزو ملزومات و وسایل یک توریست نیست و احتمالا این افراد برای ماندن و اقامتهای طولانی رفته بودند. باید به ایرانیانی که عازم صربستان هستند توصیه کرد که ضمن رعایت کلیه مقررات و قبل از عزیمت در مورد چگونگی ورود و مدت اقامت در آن کشور بررسیهای لازم را به عمل آورند. اگرچه لغو روادید یکجانبه از سوی آن دولت به منظور افزایش تعداد گردشگران و جلب توریست و درآمد صورت پذیرفته است اما آنان طبق مقررات و قواعد خود از هر گونه ورودی که احساس کنند قصد اقامت بیش از حد معین شده دارند جلوگیری به عمل میآورند و آنان را به مقصد اولیه دیپورت میکنند. امکان عزیمت از صربستان به سایر کشورهای اروپایی با توجه به اقدامات امنیتی شدید آن کشور میسر نیست و تنها کسانی میتوانند وارد آن کشور شوند که مقاصد گردشگری در طول زمان مشخص شده داشته باشند. البته اینگونه لغو روادیدهای یکجانبه معمولا مشکلساز است.
اخیرا شاهد بسته شدن یک مدرسه ایرانی در شارجه امارات بودیم. در این باره آقای علی حسینی، معاون امور بینالملل و مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش مصاحبهای داشتهاند و با اشاره به اینکه مدارس ایرانی بیش از ٢٠ سال است که در کشور امارات مشغول به فعالیت و خدماتدهی هستند، تاکید داشتهاند که مشکلاتی که در سالهای اخیر برای برخی مدارس به وجود آمده قطعا بهدلیل مسائل سیاسی است. وقتی عنوان «سیاسی» به چنین اقدامهایی داده میشود پای وزارت امور خارجه به عنوان متولی یا یکی از متولیان امر به بحث باز میشود. در مورد این اتفاقها در امارات آیا رایزنیهایی با دولت این کشور داشتهاید؟ آیا دلایلی که اماراتیها اعلام میکنند سیاسی است یا مسائل دیگری در جریان بوده است؟
مساله تعطیلی مدارس قطعا در حال حاضر از دید من سیاسی نیست. البته که ما مسائل سیاسی و اختلاف سلیقه با امارات داریم. امارات در نگاهی که به منطقه و مجموعه کشورهای پیرامونی خود دارد دچار اشتباهاتی است و گاهی در اظهارنظرهایی که مسوولان این کشور انجام میدهند خطاهایی به چشم میخورد. اما بحث تعطیلی مدارس را نمیتوان الزاما یک بحث سیاسی دانست. متاسفانه در بسیاری از مواقع زمانی که برخی دستگاهها نمیتوانند مسائل تحت مدیریت و مسوولیت خود را به موقع حل و فصل کنند نهایتا یک واژه «سیاسی» به آن اضافه میکنند و خود را از مسوولیتی که باید داشته باشند و دارند خلاص میکنند. بحث مدارس ایران در امارات و مشکلاتی که بعضا برای برخی از آنها به وجود میآید، جدید نیست. در بحث مدیریت مدارس براساس مجموعه قوانینی که در امارات وجود دارد همواره اختلافهایی میان آموزش و پرورش کشور ما و سیستم مدیریتی این حوزه در امارات وجود داشته است و نهایتا به علت عدم جدیت طرفین، عدم پیگیری لازم و به موقع طرف ایرانی مقداری این مسائل کهنه شدهاند و در جایی بروز پیدا کرده به گونهای که امرز صحبت از بسته شدن دو مدرسه در شارجه و ابوظبی به میان آمده است. طرف ایرانی که در اینجا وزارت آموزش و پرورش است مهلتی شش ماهه از میزبان اماراتی دریافت کرده تا بتواند در این فاصله زمانی مسائل مورد اختلاف را با مذاکره و رایزنی دوجانبه حل کنند.
آیا وزارت امور خارجه ورودی به این مساله داشته و رایزنی با همتای اماراتی به عنوان نمونه پیش برده است؟
وزارت امور خارجه در جریان این پرونده از ابتدا قرار داشته و دارد. در تماسهایی که از طریق کانالهای دیپلماتیک صورت گرفته این بحث مطرح و مورد پیگیری قرار گرفته است اما متولی این پرونده وزارت آموزش و پرورش است و ما به عنوان وزارت امور خارجه موظف هستیم که در جهت تسهیل مسیر پیش رو گامبرداریم و برای رفع برخی سوءتفاهمها اقدامهایی را انجام بدهیم اما اصل داستان به موضوع کتابهای درسی که در این مدارس تدریس میشد، مدیریت مدارس و برخی چارچوبهایی که به عنوان موازین و مقررات امارات در مورد مدارس غیراماراتی در آنجا مطرح است، بازمیگردد.
عربستان به فاکتوری ثابت و جدی در رابطه دوجانبه ایران- امارات بدل شده است و این در حالی است که در مقطع فعلی هیچ چشمانداز مثبتی برای تنش زدایی از رابطه تهران- ریاض در کوتاهمدت به چشم نمیخورد. اگر فاکتور عربستان را از این رابطه دوجانبه خارج کنیم، آیا چشماندازی برای بهبود رابطه سیاسی دوجانبه تهران – ابوظبی وجود دارد؟
بخشی از تحولاتی که در حوزه خلیج فارس رخ میدهد جدید و بخشی از آن هم قدیمی و مسبوق به سابقه است و به گذشته و توهمهایی که در برخی از این کشورها وجود داشته بازمیگردد. توهمها و ادعاهایی که در مورد جزایر سه گانه توسط امارات وجود داشت و مورد حمایت برخی از کشورهای همسایه امارات نیز قرار میگرفت. اگر فاکتور عربستان را از این مجموعه نه چندان بزرگ و خرد جدا کنیم، میتوانیم بگوییم که ما مساله اساسی و جدی با امارات نداریم یا به زبان دیگر از نظر ایران، مساله حاد و غیرقابل حلی میان ایران و امارات وجود ندارد. البته اختلاف سلیقههایی که وجود دارد نیز در هر رابطهای طبیعی است. با وجود این اختلاف سلیقهها در سالیان گذشته همکاریهای اقتصادی و رفت و آمد تجار ایران به امارات بسیار زیاد بوده و تعداد پروازهایی که در هفته میان دو کشور در جریان است به قریب به ٢٠٠ پرواز میرسد. این مساله گویای افزایش رفت و آمدها و نه کاهش آن است. میتوان گفت که شاید امارات در یک بنبست قرار گرفته است. از یک سوی واقعیتهای منطقه است که تا حدی به آن آشناست و از سوی دیگر فشارهایی است که از جانب عناصر ثالث و عناصر غیراماراتی بر امارات وارد میشود.
نقش عربستان را در این گامهای اشتباه اماراتیها تا چه اندازه جدی میدانید؟
نمی توان گفت همه مسائل و مشکلاتی که با امارات وجود دارد به مرجع و مبدا عربستان بازمیگردد. تحلیلهای نه چندان دور از واقعیت هم وجود دارد دال بر اینکه امارات پشت صحنه برخی از تحولات منطقه است و تا حدودی مقصر اختلافهای ریاض با تهران را هم در امارات میبینند. همزمان برخی تحلیلگران در رسانههای نه صرفا منطقهای بلکه فرامنطقهای هم ریشههای اختلافهای عربستان و قطر را در امارات جستوجو میکنند و ادلههای بسیار قوی هم در این مورد دارند.
در چند روز اخیر شاهد خبری بودیم مبنی بر اینکه سفارت ایران در تاجیکستان همه دفاتر فرهنگی و اقتصادی خود در شمال تاجیکستان را تعطیل کرد. گفته میشود که این تصمیم با اراده سفارت ایران صورت گرفته است. آیا چنین خبری صحت دارد و چرا سفارت ایران باید دست به بستن دفاتر فرهنگی و اقتصادی خود در این کشور بزند؟
یک مورد از مجموعه مسائل در مورد تاجیکستان که خودخواسته توسط ما صورت گرفته، بسته شدن دفتر اقتصادی کوچکی بود که در خجند واقع شده است. علت هم این بود که ما دفتری از گذشتههای دور در خجند داشتیم که عمده کار آن فرهنگی و وابسته به بخش فرهنگی سفارت بود. سفارت بخش کوچکی را در این ساختمان به مباحث اقتصادی و بازرگانی اختصاص داده بود تا بتواند شناختی از ایران در آن منطقه ارایه کند و پتانسیلهای آن منطقه را هم شناسایی کند و به ارتقای روابط دو کشور کمک کند. با توجه به اینکه دفاتر فرهنگی ما در تاجیکستان توسط دولت این کشور در مقطعی بسته شدند و ضرورتی برای ادامه دفتر اقتصادی در خجند هم وجود نداشت لذا لازم نبود که دفتر اقتصادی هم در خجند باقی بماند چرا که تعداد پرسنل آن هم اندک و ناچیز بود و نمیتوانست پاسخگوی نیازهای ما و شرایط روابط در وضعیت فعلی باشد.
چرا تاجیکستان اقدام به بستن دفاتر فرهنگی ایران کرده است؟
تاجیکستان با وجود آنکه به شکل ذاتی و در نگاهی واقع بینانه یکی از کشورهایی است که اشتراکهای بسیاری با ایران از زبان تا فرهنگ و دین و آداب و سنن دارد اما متاسفانه به دلایل اثربخشی یا فعالیت عناصر ثالث در این کشور، حاکمیت تاجیکستان دچار سوءتفاهمهایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران شد. سوءتفاهمهایی که از اساس بیدلیل و غیرواقع بینانه بود. آنها نیز بر اساس همین سوءتفاهمها سیاستهای خود در قبال ایران را تغییر داده و سیاستهای جدیدی را تنظیم کردند. برخورد تاجیکستان با مسائل ایران برخورد غیردوستانه، غیرواقع بینانه و نادرست بود و آنها راه اشتباهی را انتخاب کردند که در نهایت به فرجام نیک و درستی هم نخواهد رسید.
روابط ما با مجموعه آسیای میانه و قفقاز روابط بسیار روشن و شفاف و در چارچوب منافع و همکاریهای مشترک و احترام متقابل و سعی برای گسترش همکاریها بوده است. با قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان در سطح بسیار مطلوبی از رابطه قرار داریم. اخیرا آقای حسن روحانی، رییسجمهور در اجلاس آستانه شرکت کردند و در آنجا با نظربایف، رییسجمهور قزاقستان دیداری سازنده داشتند. همچنین با روسای جمهوری ازبکستان و آذربایجان نیز دیدار داشته و در خصوص آذربایجان در دوران معاصر کمتر شاهد بودهایم که دو رییسجمهور ٩ بار در بازه زمانی ٤ ساله با هم ملاقات کنند و این اتفاق نادر در رابطه ایران و آذربایجان رخ داده است. ٥ بار دو رییسجمهور در پایتختهای دو کشور و ٤ بار هم در حاشیه اجلاسهای منطقهای و بینالمللی با هم گفتوگو کردهاند. این تماسها با دولت ارمنستان، ترکمنستان و قرقیزستان هم صورت گرفته است. روسای جمهور ایران و ازبکستان نیز در حاشیه اجلاس اخیر آستانه مذاکرات مهمی داشتند که آن گفتوگو و رایزنیها میتواند سرآغاز خوبی برای همکاریهای آتی ایران و ازبکستان باشد. تاجیکستان در این میان به دلیل برخی القائات چه در درون و چه از بیرون این کشور دچار واهمه و ابهام نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. ما تلاش بسیاری کردیم که این توهم زدایی رخ بدهد و واقعیتهای روابط و نگاه دوستانه و خیرخواهانه ایران به تاجیکستان منتقل شود اما با توجه به شناختی که دیگران از این ظرفیتهای مشترک دارند، سرمایهگذاریهای بسیاری کردند تا ایران و تاجیکستان در وضعیت مطلوب رابطه قرار نگیرند. نگاه ایران به تاجیکستان مثبت و سازنده است و آماده هرگونه تلاش و کمک در راستای پیدا کردن راهی برای حل سوءتفاهمها میان دو کشور است.
برخی از منابع ادعا میکنند که یکی از عوامل تحریککننده در روابط دو کشور سرنوشت داراییهای بابک زنجانی در تاجیکستان است. زنجانی اسنادی را منتشر کرد که نشان میداد در بانک تاجیکستان پول زیادی دارد. تمام داراییهای شرکت زنجانی به واسطه فعالیتهای تجاری با تاجیکها به موقع توسط تاجیکها مصادره شد و همین مساله مورد انتقاد ایران است. آیا مذاکرهای برای بازپسگیری اموال بابک زنجانی صورت گرفته است؟
اصل خبر در مورد فعالیت بابک زنجانی در تاجیکستان و اینکه اموالی را در این کشور داشته و پرداختهایی هم به برخی افراد در تاجیکستان صورت گرفته که آن اموال به کشور بازگردانده نشدهاند، درست است. اما بعید است که بحران در رابطه ایران و تاجیکستان از اینجا ریشه گرفته باشد. به هرحال شنیدههایی وجود دارد مبنی بر اینکه نگرانیهایی در برخی افراد در تاجیکستان وجود دارد چرا که بخشی از این سرمایه و داراییها نزد آنها بوده است و آنها هم این واهمه را دارند که یا مجبور به استرداد این اموال به ایران خواهند شد یا باید در این زمینه پاسخگو باشند.
آیا ایران درخواست استرداد این اموال را داده است؟
بررسیهایی در این زمینه انجام شده است اما همه مسائل در یک چارچوب دقیق و شفاف قرار ندارد. به هرحال مساله اموال و فعالیتهای زنجانی در تاجیکستان نیز بین ما و برخی محافل اقتصادی این کشور در جریان و در حال بررسی است.
شما در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم خبر داده بودید که در بخش بینالملل وزارت خارجه، شاخهای با عنوان دیپلماسی آب ایجاد کردهایم که در آن، بحث مذاکره در این خصوص با همسایگان و در همکاری با سایر ارگانهای مربوط مثل وزارت آب دنبال میشود. دستاوردهای این بخش تاکنون چه بوده است؟
در ایران مساله خشکسالی و تغییرات آب و هوایی و هشدارهایی که در مورد منابع آبی داده میشود در چند سال اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در مناطق مرزی مانند مرزهای ما با افغانستان، ترکیه و عراق این بحث مطرح بوده که نها یتا باید مرجعی در وزارت امور خارجه برای بررسی و پیگیری برخی از این موارد وجود داشته باشد.
باید این رایزنیها با همسایگان در خصوص مساله آب وجود داشته باشد و بتواند به کمک سازمانها و وزارتخانههای ذیربط در داخل کشور که مسوولیت آب را برعهده دارند، این موضوع مهم پیگیری را کند که نقطه اتکا و عزیمتی برای مسائل داخل به بیرون از کشور و نزد همسایگان باشد. این بحث مطرح شد که بخشی در معاونت حقوقی و امور بینالملل وجود داشته باشد که این موضوع را به شکل خاص رصد کرده و دنبال کند. اگر چه عمدتا مسائل مشترک ما در بحث آب با همسایگان یک بحث حقوقی است و تا حدی هم میتواند جاهایی خود را به شکل یک موضوع سیاسی نشان بدهد.
مسوولیت آن با معاونت حقوقی است؟
با توجه به علاقهمندی افرادی که در آنجا حضور داشتند این بخش در درون معاونت حقوقی شکل گرفت. این بخش یک نوزاد تازه متولد شده است و کمتر از یک سال از عمر آن میگذرد. مساله آب و اختلافهای آبی مساله سادهای نیست که شما بتوانید با ایجاد یک بخش به سرعت به ثمر و نتیجه مشخصی در آن حوزه برسید. تجاربی که با برخی همسایگان در سالهای ممتد داشتهایم و هنوز هم با تعدادی از آنها در مورد مساله آب اختلافهای جدی داریم به ما یادآوری میکند که نمیتوانیم صرفا با تشکیل یک بخش یا کمیته انتظار حل فوری مسائل را داشته باشیم.
یکی از کمیتههای مشترک ٥ گانه که میان ایران و افغانستان شکل گرفت مربوط به اختلافها یا مذاکرات پیرامون آب بود که گفته میشود ریاست این کمیته را هم آقای سید عباس عراقچی برعهده دارند. آیا مذاکرات آبی در این خصوص ره به جایی برده است ؟
بحث آب برای ما در مجموعه کشور از حاکمیت و دولت بحث بسیار مهمی است. موضوع آب بین ما و افغانستان یک پرونده قدیمی است و سابقه آن به قرارداد هیرمند بین ایران و افغانستان در قبل از انقلاب اسلامی ایران بازمیگردد. در سالیان گذشته نیز این بحث جدیتر مطرح شد و ایران پیگیر بود که در مذاکرات خود با افغانستان در این خصوص صحبتهایی بکند. به دلیل مشکلات داخلی یا مشکلاتی که در درون افغانستان وجود داشت این رایزنیها با پیشرفت خوبی همراه نشد و لذا با پیگیریهایی که توسط ایران صورت میگرفت ما به نتیجه لازم نمیرسیدیم و نهایتا در دو سفر اخیر آقای اشرف غنی، ریاستجمهوری افغانستان به تهران این موضوع از مواردی بود که به صورت بسیار جدی در مذاکرات مطرح شد و نهایتا برخی از همکاریهای ایران و افغانستان در این خصوص موکول به زمانی شد که طرف افغانستان جدیتر وارد روند رایزنیها و مذاکرات شود. با فراهم شدن زمینههای لازم، آقای ظریف سفر بسیار موفقی به افغانستان داشتند که با استقبال بسیار خوب طرف افغانی مواجه شد و در ملاقاتهای متعدد و مذاکرات طولانی چارچوبهای بحث روشن شد و در دیداری که با آقای اشرف غنی داشتند بسیاری از افراد ذینفوذ از عبدالله عبدالله تا سایر ورزا حضور داشتند نهایتا جمعبندی نسبتا مناسبی صورت گرفت تا برخی موضوعات فیمابین که از گذشته باقی مانده بود و سابقه طولانی داشت در کمیتههای مختلف بررسی شود.
٥ کمیته در واقع برای بررسی این موضوعات پیشبینی شد که یکی از این کمیتهها مربوط به مساله آب بود. از مجموع ٥ کمیته ٢ کمیته در وزارت امور خارجه تشکیل شد: کمیته سیاسی و هماهنگکننده در وزارت امور خارجه با مدیریت معاونت آسیا و اقیانوسیه و کمیته آب، تحت نظارت و مدیریت معاونت حقوقی و امور بینالملل وزارت امور خارجه. چندکمیته دیگر هم در وزارت کشور و سایر ارگانها شکل گرفت. دور نخست این مذاکرات حدود دو ماه و نیم پیش در تهران انجام و نشستها برگزار شد. قرار بود بعد از یک ماه دور دوم مذاکرات صورت بگیرد که به دلایل فنی این نشست دوم برگزار نشد و آخرین اطلاعی که بنده دارم این است که قرار است اوایل مهرماه چند کمیته از کمیتههای پنجگانه مذاکرات را دنبال کنند. اگر اشاره به مساله چند کمیته دارم منظورم این نیست که کمیتههای دیگر، نشستی نخواهند داشت اما فکر میکنم تاریخ نشست سه کمیته مشخص شده و تاریخ برگزاری نشست بین دو کمیته دیگر مشخص نشده است که آنها نیز در زمان خود برگزار خواهند شد.
شما سابقه حضور در نمایندگی ایران در کانادا را در کارنامه خود دارید. به نظر میرسد که تنش در رابطه تهران و اتاوا بیش از حد انتظار و قابل پیشبینی طولانی شده است. این در حالی است که در چند روز گذشته ما شاهد تجمع جمعی از دانشجویان ایرانی در حمایت از بازگشایی سفارت ایران در کانادا مقابل دفتر وزیر امور خارجه کانادا بودهایم. با توجه به جمعیت بالای ایرانیهای مقیم کانادا به هرحال هر روز بر میزان شکایت ایرانیهای مقیم این کشور از نبود رابطه افزوده میشود. چه مسائلی منجر به تطویل این بحران دوجانبه شده است؟
این سوال که چرا روند سکون در رابطه ایران و کانادا تا این اندازه طولانی شد قابل توجه است چرا که در ابتدا هیچ کس تصور نمیکرد که پس از آنکه دولت لیبرال در کانادا کار خود را شروع کرد باز هم این تنش با این شکل ادامه پیدا کند. این دولت در کمپینهای انتخاباتی خود نیز شعارهای بسیاری در مورد برقراری رابطه با ایران را داده بود و به نظر میرسید که در این سوی داستان که ایران قرار دارد نیز آمادگی لازم برای گفتوگو و رسیدن به تفاهم از طریق گفتوگو وجود دارد اما در عمل متاسفانه به دلایل ناشناخته که الزاما همه آنها برای ما مشخص نیست این روند به یک روند نامطلوب و طولانیمدت بدل شد که هنوز هم افقهای روشنی برای آن قایل نیستیم. در حوزه سیاست خارجی تخریب روابط یا برهم زدن مناسبات در چند ساعت قابل شکلگیری است اما ساختن رابطه یا احیای رابطه از دست رفته بسیار دشوار است.
این روند بازسازی رابطه با کانادا البته از حد معمول طولانیتر شده است. بعد از استقرار دولت جدید که تصور میکردیم نگاه واقعبینانهتر و شناخت عمیقتری از ایران دارد و علاوه بر این به این دلیل که ایرانیهای مقیم کانادا از گذشته نشست و برخاستهای بسیاری با حزب لیبرال در این کشور داشتند، پیشبینی ما این بود که عادیسازی رابطه آسانتر خواهد بود. ما انتظار داشتیم که این دولت بتواند سریعتر در مسیر حل و فصل مشکلات گام بردارد و به خصوص مشکلات ایرانیهای مقیم خارج از کشور را هم حل کند. چندماه پس از روی کار آمدن دولت جدید بود که ما مذاکرات کارشناسی خود را در یک کشور ثالث آغاز کردیم و چندین دور مذاکرات در آن زمان رخ داد و در حاشیه مجمع عمومی سال گذشته نیز دیداری میان دو وزیر امور خارجه صورت گرفت و مقرر شد که گفتوگوهای کارشناسی میان دو کشور ادامه پیدا کند. در نتیجه همان گفتوگوها، دو طرف به این نتیجه رسیدند که از کشور ثالث برای برگزاری جلسات مذاکره و رایزنی عبور کنند و در پایتختهای یکی از دو کشور مذاکرات ادامه پیدا کند. لذا هیات کانادایی در سطح مدیرکل به تهران آمد و مذاکرات مفصلی را با همتاهای ایرانی خود داشتند. این نشست پیش از انتخابات ریاستجمهوری ایران در اردیبهشت ١٣٩٦ بود و دور دوم این رایزنیها به پس از انتخابات موکول شد که هنوز تاریخ دقیقی برای برگزاری آن اعلام نشده است.
یک مشکل اساسی در رابطه ایران و کانادا، نبود هیچ دفتر یا جایگاهی برای حل و فصل مشکلات و مسائل ایرانیهایی است که تعداد آنها در کانادا نیز اندک نیست. کانادا به لحاظ جغرافیایی نیز هیچ گونه فاصله قابل قبولی با کشورهای همسایه ندارد و ایرانیها نمیتوانند مسائل کنسولی خود را به راحتی در یکی از کشورهای همسایه دنبال کنند. به همین دلیل پس از قطع رابطه تهران و اتاوا در ساختمان شماره ٩ وزارت امور خارجه یک مرکز را ایجاد کردیم تا به شکل خاص به ایرانیهای مقیم کانادا خدمات لازم را ارایه کند. براساس برخی از آمارها حدود ٥٠٠ هزار ایرانی در کانادا مستقر هستند که در جامعه این کشور هم خوشنام هستند و طبیعی است که آنها نیز نگران طولانی شدن روند سکون در رابطه ایران و کانادا هستند. این جمعیت اخیرا هم تجمعی را در کانادا برگزار کردند و مراتب اعتراض خود به این روند را اعلام کردند. در حال حاضر به لحاظ انسانی نیز باید به خواست این جمعیت در کانادا توجه شود. این آمادگی از جانب ایران برای ادامه گفتوگوها با دولت کانادا وجود دارد اما هنوز عوامل ناشناختهای بر دولت کانادا تاثیرگذار هستند و لذا این دولت نمیتواند به تلاشها برای بازسازی رابطه سرعت عمل ببخشد. امیدواریم با توجه به دیدار اخیر وزرای خارجه دو کشور در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل روزنهای برای سرعتیابی روند مذاکرات یافت شود. به هر حال، کانادا لازم است گامهایی را در این خصوص بردارد به خصوص با توجه به اینکه کاناد خود اقدام به قطع روابط کرد.
هفته گذشته خبری مبنی بر سفر رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه به تهران در تاریخ ١٢ مهرماه جاری منتشر شد. آیا دستور کار مشخصی برای این سفر وجود دارد؟
از چند ماه پیش سفر آقای اردوغان به ایران در دستور کار روابط دو کشور قرار داشته و در هفتههای گذشته تاریخی برای این سفر مشخص شده است و امیدوار هستیم که در زمان مورد توافق این سفر انجام پذیرد و دستاوردهای بیشتری را برای دو ملت و دو کشور به همراه بیاورد. دیدارهای ما با کشور همسایه ترکیه در سطح روسای دو کشور مثمرثمر بوده و آثار خوبی از آن نه تنها در حوزه مسائل دوجانبه بلکه در حوزه همکاریهای منطقهای نیز به جا مانده است. دو کشور در راستای برقراری و تثبیت صلح و امنیت منطقهای همکاریهای بسیاری با هم دارند. روابط ایران و ترکیه در دوره اخیر وارد فاز جدیدی از رابطه شده است و میتوان گفت که سفر سرلشکر باقری به ترکیه نقطه ورود این رابطه به یک فاز جدید بود. آثار بیشتر این سفر نیز در آینده دیده خواهد شد. علاوه بر این ما به زودی شاهد سفر همتای سرلشکر باقری به تهران هستیم که این بازدید در کوتاهمدت میتواند معنا و تفسیر خود را داشته باشد.
زمان دقیق این سفر مشخص شده است؟
بله، پیش از سفر آقای اردوغان به ایران، سفر این مقام نظامی ترک به ایران انجام خواهد شد. میتوان گفت که با این دید و بازدید مقامهای نظامی دو کشور و همچنین سفر آقای اردوغان به تهران رابطه دو کشور وارد مراحل جدیدی خواهد شد. دو کشور در حال حاضر در مسائل مربوط به خلیج فارس، سوریه، عراق و... همکاریهای بسیاری با هم دارند. هر دو کشور اعتقاد دارند که لزوم برقراری ثبات و امنیت در منطقه برای هر دو کشور نقطه اشتراکهایی را به وجود آورده است که باید با هم همکاری بیشتری داشته باشیم.
یکی از تغییرات بنیادینی که وزیر امور خارجه در دوره جدید دنبال میکند، شروع به کار معاونت اقتصادی است. شکلگیری چنین معاونتی در وزارت امور خارجه، انتظار دستاوردهای اقتصادی از این وزارتخانه را بالا نمیبرد؟
بحث فعالیت اقتصادی وزارت امور خارجه بحث جدیدی نیست و در دهه ٦٠ نیز ما چنین مسائلی را در وزارت امور خارجه داشتیم. در آن دوره نیز با اینکه ما وارث تصمیمهای اقتصادی نظام حکومتی قبل بودیم اما مسائل و فعالیتهای اقتصادی در وزارت امور خارجه حائز اهمیت بودند. البته در دهه ٦٠ ما معاونت اقتصادی و بینالمللی داشتیم که یکی از مهمترین و فعالترین معاونتهای وزارت امور خارجه در زمان خود بود. البته آن معاونت از نظر کمیت چندان وسیع نبود اما به لحاظ کیفیت کار یکی از درخشانترین دورههای کار اقتصادی وزارت امور خارجه را رقم زده بود. ما در آن معاونت دو اداره کل بینالمللی و اقتصادی داشتیم. معاونت اقتصادی در آن دوره بسیار چالاک بود و با وجود آنکه تعداد پرسنل چندانی را در خود جای نداده بود اما از کارایی بالایی برخوردار بود. پس از چندسال وزارت امور خارجه دچار تغییرات ساختاری شد و از حالت موضوعی به حالت منطقهای بازگشت و معاونتهای منطقهای شکل گرفت. تصور هم براین بود که معاونتهای منطقهای کار اقتصادی را نیز انجام خواهند داد. لذا در یک دوره ما از معاونت اقتصادی محروم بودیم اما بخشهای دوجانبه، فعالیتهای سیاسی و اقتصادی را توامان انجام میدادند. این وضعیت تا سال ١٣٧٦ و حضور دکتر کمال خرازی در وزارت امور خارجه ادامه داشت که در این دوره معاونت اقتصادی مجددا شکل گرفت و آقای دکتر واعظی که تا پیش از این تاریخ، معاونت اروپا و امریکا را برعهده داشتند، مسوولیت معاونت اقتصادی را برعهده گرفتند. به دلایل ناهماهنگیهایی که بین بخشهای دوجانبه و اقتصادی وجود داشت، دکتر واعظی این مسوولیت را رها کردند. پس از یک وقفه یک ساله آقای دکتر عادلی پست معاونت اقتصادی را برعهده گرفتند که باز هم این تداخل میان بخشهای دوجانبه و اقتصادی تکرار شد. با اتمام دوره آقای دکتر خرازی هم معاونت اقتصادی همچنان به کار خود ادامه میداد و آقای شیخ عطار مسوولیت آن را برعهده داشتند اما تداخلها کم و بیش ادامه پیدا کرد و در نهایت منجر به کمرنگ شدن معاونت اقتصادی شد.
درحال حاضر با توجه به شعارهای دولت دوازدهم و نظر وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه دو ابراولویت وزارت امور خارجه این دولت یکی بحثهای اقتصادی و دیگری بهبود رابطه با همسایگان است، مساله تشکیل معاونت اقتصادی مجددا مطرح شده است. وزارت خارجه همواره در حوزه اقتصادی نقش پررنگی داشته است و در دولت یازدهم نیز تحت نظر آقای سرمدی که قائم مقام وزیر امور خارجه هستند، مسائل اقتصادی در حد امکان با توجه به ساختارهای اقتصادی کشور دنبال شده است. البته در اینجا باید تاکید کنم که قرار نیست در ساختار جدید هم وزارت امور خارجه تصدیگری کند و کار دستگاههای اقتصادی را انجام دهد. مسوولیت کار اقتصادی بر عهده ارگانهای متعدد اقتصادی از وزارت کشاورزی تا صنعت و تجارت و بانک مرکزی است. تنها کاری که از عهده وزارت امور خارجه برمیآید این است که تسهیلکننده و هماهنگکننده باشد. تاکنون هم هیچ کار اقتصادی در ورای مرزهای ایران چه میان بخشهای خصوصی و چه دولتی ایران با کشور ثانی وجود نداشته که وزارت امور خارجه در آن نقش نداشته باشد. جایی از هرکار اقتصادی که در خارج از کشور انجام شده به وزارت امور خارجه اختصاص دارد و موارد اندکی است که بدون اطلاع وزارت امور خارجه انجام شود. قطعا کسی نباید منتظر کار اقتصادی از سوی وزارت امور خارجه در امور اقتصادی باشد.
وزیر امور خارجه تلاش میکنند که مجموعه متخصص، چابک و آگاه به مسائل اقتصادی در وزارت امور خارجه فعال باشد و به صورت تخصصی در خدمت ارگانهای داخلی باشد و زمینه را برای همکاریهای خارجی فراهم سازد. اما در کنار این باید دانست که ما به تنهایی نمیتوانیم هیچ کار اساسی انجام دهیم و به کمک نهادها و همچنین کارآمد کردن ساختارهای داخلی در حوزه اقتصادی نیاز داریم. بسیاری از سیستمهای اقتصادی در داخل کشور باید به روز شوند و البته فراموش نکنیم که چگونگی چهره ایران در خارج از کشور مهم است.
برخی از شک و تردیدها نیز در مورد میزان دخالت شخصی سفرا در مسائل اقتصادی وجود دارد. به شکل صریحتر اگر بخواهم این سوال را مطرح کنم این است که چه ساز و کاری برای ممانعت از فساد اقتصادی سفرا در نظر گرفته شده است؟
وزارت امور خارجه همواره دچار یک تناقض بوده و همچنان هم هست. زمانی که نمایندگان ما به حوزه اقتصادی ورود میکنند عدهای فریاد وااسفا سر میدهند که سفرا مشغول کارهای اقتصادی هستند. زمانی هم که کار اقتصادی انجام نمیدهند عده دیگری فریاد میزنند که چرا کار اقتصادی انجام نمیدهند. اساسنامه وزارت امور خارجه، آیین رفتاری سفرا و نمایندگان ایران در خارج از کشور و حد و حدود وظایف پرسنل وزارت امور خارجه را مشخص کرده است. حتی حوزههای فعالیت همسران دیپلماتها نیز در این آیین نامه مشخص شده است. قطعا کار شخصی اقتصادی برای پرسنل وزارت امور خارجه ممنوع است. حتی تحصیل در محل ماموریت نیز برای پرسنل وزارت امور خارجه ممنوع است و ما به هیچوجه نمیتوانیم در نمایندگیها به شکل شخصی کار اقتصادی و بازرگانی فردی داشته باشیم و اگر چنین اتفاقی رخ دهد، وزارت امور خارجه توسط بخشهای نظارتی با این افراد بهشدت برخورد میکند و در مقاطعی در وزارت امور خارجه در چنددهه گذشته این موضوع با شدت دنبال شده است به گونهای که بسیاری از افراد خوشفکر و خوش ذوق وزارت امور خارجه که شم اقتصادی خوبی هم داشتند از حیزِ انتفاع ساقط شدهاند.
با تشکیل معاونت اقتصادی آیا مسوولیت روابط اقتصادی دوجانبه با کشورها با این معاونت است و در این صورت با معاونت سیاسی ناهماهنگی پیش نخواهد آمد؟ یک بار در گذشته به عنوان مثال در دوره معاونت اقتصادی آقایان واعظی و عادلی این ناهماهنگی رخ داده است.
این تداخل میتواند اتفاق بیفتد و در گذشته نیز شاهد اشکال مختلف این تداخل بودهایم. در چندماه گذشته در کارگروههای متفاوتی که در وزارت امور خارجه تشکیل شده به یک چارت و قالب کلی رسیدهاند که طی چند روز گذشته تصویب شده و باید تا مهرماه اجرایی شود. در این قالب جدید اعلام شده، معاونت دیپلماسی اقتصادی، معاونت سیاسی، معاونت حقوقی و بینالمللی، معاونت اداری و مالی و معاونت ایرانیان و امور مجلس را خواهیم داشت. در هرکدام از این بخشها و معاونتها نیز تغییرات جزیی داخلی اتفاق خواهد افتاد. دو مرکز نیز به کار خود ادامه خواهند داد: مرکز سخنگویی و دیپلماسی عمومی و رسانهای و مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی.
در زیرمجموعه این معاونتها به خصوص معاونت دیپلماسی اقتصادی چه تقسیم کاری صورت خواهد گرفت؟
این معاونت براساس قالببندی تعیین شده شامل سه دفتر خواهد بود. ١. هماهنگی و پایش روابط اقتصادی دو جانبه ٢. دیپلماسی اقتصاد مقاومتی ٣. دفتر هماهنگیهای اقتصادی چندجانبه.
هرکدام از این دفترها نیز زیرمجموعههایی را به خود اختصاص خواهند داد. به طور کلی در ساختار جدید ما تعداد زیادی اداره کل خواهیم داشت. تقسیمبندی این ادارههای کل، منطقهای خواهد بود و شاید هم بهتر باشد که آنها را ادارات کل دوجانبه بخوانیم. ادارات کل دوجانبه در گذشته زیرنظر معاونتهای منطقهای بودند که در ابتکار جدید این ادارات کل که حوزههای دوجانبه را شامل میشود زیرنظر شخص وزیر امور خارجه قرار خواهند داشت. علاوه بر مجموعهای که وزیر از گذشته در زیرمجموعه خود داشته این اداره کلها هم مستقیما به وزیر متصل خواهند شد. بنابراین میتوان گفت که در ابتکار جدید جایگاه ادارههای کل تا حدی تقویت میشوند و البته که باید از توانایی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار باشند.
در زیر مجموعه معاونت سیاسی تقسیمبندیها به چه صورت خواهد بود؟
معاونت سیاسی سه دفتر خواهد داشت: ١. دفتر هماهنگی روابط سیاسی دوجانبه و ابتکارهای منطقهای ٢. دفتر برنامهریزی و نظارت راهبردی ٣. دبیرخانه ستاد پیگیری اجرای برجام.
اقتصاد دوجانبه در روابط سیاسی نیز در دل ادارات کل قرار خواهد گرفت.
یکی از اختلافهای میان ایران و امریکا، حضور زندانیان دو تابعیتی در ایران مانند پدر و پسر نمازی است. مسالهای که هربار آقای ظریف به نیویورک سفر میکنند نیز به پای ثابت سوالها از وی در مصاحبهها بدل شده است. انتظارهای زیادی از وزیر امور خارجه در این خصوص وجود دارد. اما شما به عنوان سخنگوی وزارت امور خارجه بگویید که واقعا این وزارتخانه چه میزان در این پروندهها سهم دارد؟ تا چه اندازه این وزارتخانه در جریان پروندههای اینچنینی قرار میگیرد ؟
در تمام دنیا وزارت امور خارجه نماینده حاکمیت یا یک کشور در دولتهای خارجی است. به عنوان مثال، دولت خارجی حتی اگر مشکلی با وزارت کشاورزی یک کشور دیگر هم داشته باشد وزارت امور خارجه را محل رجوع قرار میدهد. با توجه به اینکه در ایران و البته بسیاری از کشورها تفکیک قوا وجود دارد این مساله اندکی پیچیده میشود. در ایران قوه قضاییه و اصل تفکیک قوا وجود دارد. طبیعی است که هراتفاقی از این دست که مدنظر سوال شماست رخ بدهد، وزارت امور خارجه از سوی کشور خارجی مورد سوال قرار میگیرد. اینکه وزیر امور خارجه مخاطب این مطالبهها قرار بگیرد، طبیعی است اما اینکه در تقسیمبندیهای داخلی مسوولیت این پرونده با وزارت امور خارجه باشد، صحیح نیست. طرف خارجی وزارت امور خارجه را میبیند و میشناسد اما در حوزه داخلی ما قوه قضاییه مستقل را داریم. در بحث حبس افراد با شرایط دوتابعیتی نیز مساله به قوه قضاییه بازمیگردد که یک سیستم متفاوت است و اختیارات خود را دارد. در چنین شرایطی وزارت امور خارجه پل رابط است، برخی پیگیریها را انجام میدهد و مسائل را منتقل میکند اما تصمیمگیرنده نیست چرا که کشور از اصل تفکیک قوا برخوردار است.
قدرت این پل ارتباطی تا کجاست؟
وزارت امور خارجه هم پل ارتباطی است و هم به دلیل جایگاه آن مسوولیتهایی برای این نهاد در این حوزه تعریف میشود. حقیقت این جا است که در بیرون از ایران وزارت امور خارجه را میشناسند و لذا از وزارت امور خارجه سوال میکنند. الزاما نمیتوان گفت که تنها کاری که از دست وزارت امور خارجه برمیآید، پل ارتباطی بودن است.
از یک نگاه هم ما موظف به پیگیری این پروندهها و مسائل هستیم و باید در مورد آنها به طرف خارجی پاسخگو باشیم. این پاسخگو بودن به معنای انتظار داشتن طرف مقابل از ایران است و نه اینکه مسوولیت ویژهای را برای وزارت امور خارجه در این حوزه به خصوص تعریف کند. در این میان باید توجه داشت که الزاما وزارت امور خارجه تمام ابزار لازم برای پیگیری این پروندهها از صفر تا صد را در اختیار ندارد.
وزارت امور خارجه در این پروندهها برای صیانت از سیاست خارجی کشور با قوهای که مسوول مستقیم این پروندهها است رایزنی و گفتوگو میکند.
درحال حاضر وزارت امور خارجه پروندههای زندانیان دو تابعیتی ایرانی – امریکایی را پیگیری میکند؟
در مورد بحث زندانیان ایرانی در امریکا یا زندانیان دوتابعیتی امریکایی – ایرانی در داخل کشور باید به این نکته توجه داشت که ما زندانیان بیگناه بسیاری را در امریکا داریم و دولت امریکا باید در کوتاهترین زمان ممکن برای آزادی آنها اقدام کند. حتی مواردی وجود دارد که چهرههای ایرانی در نقاط دیگر جهان جز امریکا به دلیل فشارهای این کشور تحت تعقیب قضایی قرار دارند و در شرایط بسیار نابسامانی نیز به سر میبرند. امریکا باید این تعقیبهای قضایی را برای افرادی که هیچ گناهی ندارند، متوقف کند. شهروندان دو تابعیتی ایرانی و امریکایی که در ایران در زندان هستند محاکمه شدهاند و براساس اعلام سیستم قضایی مجرم بوده و به دلیل اثبات جرمهای مشخص محکوم شدهاند و باید دوران محکومیت خود را سپری کنند.
منبع:اعتماد
انتهای پیام/