دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت وطن امروز/امیر استکی

این گوی و این میدان!

جناح اصلاح‌طلب در همه سال‌هایی که چنین برندی برای خود ساخته است همواره در حال سخن گفتن از ضرورت تساهل و تسامح، عرفی کردن سیاست، داشتن نگاه حل‌المسائلی و نه ایدئولوژیک به سیاست، گردش مسالمت‌آمیز نخبگان، جابه‌جایی قانونمند و آرام قدرت سیاسی بوده است.
کد خبر : 207717

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از وطن امروز، جناح اصلاح‌طلب در همه سال‌هایی که چنین برندی برای خود ساخته است همواره در حال سخن گفتن از ضرورت تساهل و تسامح، عرفی کردن سیاست، داشتن نگاه حل‌المسائلی و نه ایدئولوژیک به سیاست، گردش مسالمت‌آمیز نخبگان، جابه‌جایی قانونمند و آرام قدرت سیاسی و... بوده است. مفاهیمی که در مقام حرف و در عالم کلیات بسیار قابل دفاع و دلنشین می‌نماید. این جریان سیاسی از طرف دیگر همواره رقبای خود را در قطب مقابل این مفاهیم و دشمن سرسخت آزادی‌های سیاسی و گردش نخبگان و رواداری سیاسی، معرفی کرده است اما در مقام عمل این جریان سیاسی خود همواره از بزرگ‌ترین ناقضان این مفاهیم بوده است. در اکثر قریب به اتفاق کارزارهای انتخاباتی، آنجا که پیروزی نصیب کسی غیر آنان شده است، رفتار سیاسی اصلاح‌طلبان بر مدار تشکیک و تن ندادن تلویحی یا علنی به نتایج آرای مردم قرار داشته است. واضح‌ترین و نزدیک‌ترین این رفتار همانی است که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در سال 88 رخ داد و همگان دیدند که مدعیان دموکراسی‌خواهی و مردم‌گرایی از تن دادن به خواست اکثریت مردم سر باز زدند و کشور را به وادی تنش‌های سنگین چندین ماهه کشاندند. این رفتار سیاسی نشانگر این است که صرف سخن گفتن از مفاهیم فوق و داشتن علاقه نظری به چنین مسائلی راهگشا نیست و آنچه در عمل اتفاق می‌افتد می‌تواند بسیار متفاوت از آن باشد که یک جریان سیاسی سال‌ها از آن سخن گفته و از توبره آن ارتزاق کرده است. پس از تجربه رفتار بدوی این جماعت در ارتباط با حوادث سال 88، قطعا کار عبثی است که بخواهیم رفتارهای سیاسی کنونی چهره‌های اصلاح‌طلب را با آن مفاهیم بسنجیم. به عبارت دیگر تو خالی بودن این طبل برای کسانی که علاقه‌ای به فریب دادن خود ندارند، محرز شده است. حالا باید برای سنجش رفتارهای سیاسی این جریان متر و معیارهای کلی‌تری را در نظر بگیریم و برای فهمیدن آنها سراغ ویژگی‌های گروه‌های کوچکی برویم که بر مبنای یک علاقه مشترک گرد هم جمع شده‌اند. در این جمع‌ها و گروه‌ها که یکی از بهترین مثال‌هایش، هواداران تیم‌های فوتبال هستند، بی‌توجه به اینکه رقیب واقعا چه کسی است و چه سطحی از توان و لیاقت را دارد، از تیم محبوب و عملکردش دفاع می‌شود. همان چیزی که به آن در اصطلاح عامیانه «کَل‌کَل کردن» می‌گویند. بدترین عملکردهای تیم محبوب با پرهیجان‌ترین دفاعیات طرفداران و دوستداران همراه می‌شود و بهترین عملکردهای رقیب با بدترین ناسزا‌ها توصیف می‌شود. اگر کمی به حرف و حدیث‌های فوتبالی اطراف خودمان بنگریم این نوع رفتار را به عینه در آنها می‌بینیم. این حرف‌ها و سخن‌ها در جای خود و به عنوان تفنن و دور هم بودن، به نظر شاید خالی از اشکال برسد ولی هنگامی که چنین خط‌مشی‏ای به عنوان یک اصل کلی محور رفتار و گفتار و فکر کردن آدمی شود، باید ترسید. قبل‌تر گفتیم که جست‌وجو در میان مفاهیم و ایده‌هایی که توسط اصلاح‌طلبان مطرح شده و می‌شود برای یافتن چرایی رفتارهای سیاسی آنها، امری بیهوده و عبث است. اکنون می‌خواهیم بگوییم رفتار و گفتار سیاسی این جریان تا حد زیادی با رفتار و گفتار گروه‌های هواداری فوتبال شباهت دارد. بدنه این جریان بی‌اعتنا به عملکرد واقعی و قابل سنجش جریان اصلاحات و همچنین بی‌اعتنا به توانایی‌ها و دستاوردهای رقبای سیاسی خود، همواره با منطقی که از آن یاد کردیم در حال دفاع از زعمای خود و کوبیدن رقبای‌شان هستند. اینکه می‌شنویم اصلاح‌طلبان در شورای پنجم شهر تهران مدعی هستند یک
«شهر سوخته» را تحویل گرفته‌اند یا اینکه «فساد موجود در دستگاه شهری تهران به حدی عمیق است که می‌شود از آن به فساد سیستماتیک و سازمان‌یافته تعبیر کرد» و اینکه «کلان‌پروژه‌های شهر تهران و تونل‌ها و اتوبان‌ها و بوستان‌ها و... همگی بدون برنامه ساخته شده‌اند و بی‌فایده هستند»، دقیقا همان نادیده گرفتن بی‌قید و شرط و محتوم توان و عملکرد رقیب است. همه این حرف‌ها و ادعاها در نگاه خوشبینانه همان کُری‌خوانی‌های فوتبالی است و در نگاه بدبینانه دعواهای همیشگی کودکانه‌ای است که از جانب آدم‌های به ظاهر فرهیخته و مدعی مطرح می‌شود. کماکان بسیاری از چنین نقدهای سراسر سیاهنمایی را باید به حساب لاف در غربت و ادعاهای پای منقل گذاشت. جالب اینجاست که چهره‌های با تجربه‌تر اصلاح‌طلب در مواجهه با این مساله بیشتر احتیاط می‌کنند و شاید ورود به فضای تعریف محض از خودی‌ها و کوبیدن صرف رقیبان را برای وجهه و پرستیژ سیاسی خود، پسندیده نمی‌یابند. در همین راستا جناب حسن خمینی با وجود اینکه در این سال‌ها جای پایی در میان اصلاح‌طلبان سنتی یافته است و از هیچ فرصتی برای قرار گرفتن در هسته سنتی اصلاح‌طلبان ایرانی نگذشته است، همراه شدن با این کارناوال سیاهنمایی و لجن‌پراکنی را به صلاح ندانسته است و چشم خود را بر روی کارهای غیرقابل چشم‌پوشی که در شهر تهران انجام شده، نبسته است. موسوی‌خوئینی‌ها هم در پیامی که به آقای نجفی، شهردار کنونی تهران داده از او خواسته است به‌جای بر شمردن ضعف‌ها و مشکلات باقی مانده از دوره گذشته وعده تهرانی آبادتر را به مردم بدهد. خوئینی‌ها در این پیام همچنین گفته است: «اگر چه من اطلاع دقیقی از آنچه در این‌باره گفته می‌شود ندارم ولی در همه سال‌های گذشته تهران را هر سال آبادتر از سال پیش دیده‌ام».
این سخنان خوئینی‌ها که از چهره‌های تاثیرگذار و پشت‌پرده اصلاح‌طلبان به حساب می‌آید، سوای اینکه نغلتیدن به وادی بازی کودکانه در پیش گرفته شده توسط اکثریت اصلاح‌طلبان است از سوی دیگر تحذیری است برای اینکه دست‌اندرکاران کنونی شهر تهران را متوجه اصل ماجرا کند. تجربه شورای اول شهر تهران برای قدیمی‌ترهای اصلاح‌طلب، تجربه تلخی است. شاید از سرنوشت آن شورا عبرت گرفته‌اند و فهمیده‌اند شورای شهر و شهرداری محل خوبی برای سیاسی‌کاری نیست. ملت بیش از حرف و حدیث‌های سیاسی و پرهیاهو و درگیری‌های درون جریانی، به کار و عملکرد نیاز دارند. خاصه اینکه میراث شهرداران قبلی و به‌طور ویژه محمدباقر قالیباف همواره برای مقایسه در مقابل چشمان آنها خواهد بود. شاید اگر اندک توجهی به تغییرات زیرساختی و بنیادین شهر تهران شده بود، سرعت تحولات در شهرداری تهران مانند امروز نبود که برای ناظر بیرونی و شهروند تهرانی این سوالات ایجاد شود که «دقیقا دلیل تغییر قالیباف از شهرداری تهران از سوی شورای شهر جدید چیست؟»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب