دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

مسعود آب‌پرور: قرار نیست سلیقه‌ام از ژانری به ژانر دیگر منتقل شود/ هر بازیگری می‌تواند فوتبالیست شود و بالعکس

مسعود آب‌پرور؛ کارگردان سریال تلویزیونی «لژیونر» در خصوص تفاوت ژانر سریال «هوش سیاه» با سریال «لژیونر» گفت: اینطور نیست که من سلیقه، ایده و نگاهم را از یک ژانر به ژانر دیگر منتقل کنم.
کد خبر : 206269

هدیه حدادی‌اصل؛ گروه فرهنگی- «لژیونر» نام مجموعه تلویزیونی به کارگردانی مسعود آب‌پرور و نویسندگی پیمان عباسی است که از 31 تیر ماه 96 در 15 قسمت از شبکه پنجم سیما پخش شد. محوریت این مجموعه اجتماعی و موضوعات خانوادگی بوده و روایتگر مسائل مورد علاقه جوانان در بستری ورزشی است.


به بهانه پخش این سریال با مسعود آب‌پرور؛ کارگردان آن به گفتگو نشسته‌ایم.


شما برای مخاطب با سریال «هوش سیاه» که سریالی جاسوسی و معماگونه بود آشنا هستید. سریال «هوش سیاه» هم در زمان خودش مخاطب زیادی داشت، حالا می‌رسید به یک داستان یک خطی و ساده به اسم «لژیونر» که به گفته خودتان ماموریتی بوده که به شما داده شده است، چطور این ماموریت را در شرایطی که «هوش سیاه» یکی از بهترین سریال‌های سیما بود،‌ قبول کردید؟


هر کاری تاریخچه و شرایط زیستی و تولیدی خاص خود را دارد. بعد از ساخت فیلم سینمایی «قتل آنلاین» که به جرم‌ها و جنایت‌‌های اینترنتی مربوط می‌شد که البته در مورد آن هم یک ماموریتی از طرف سیما فیلم به من داده شده بود،‌ دیدیم که چه خوب می‌شود این فیلم به یک قسمت و یک فیلم سینمایی محدود نشود بلکه اگر بتوانیم از این نوع کار یک سریالی تهیه کنیم می‌تواند برای جوان‌ها ارزنده و جذاب باشد.


از این رو آقای اسلامی‌مهر که تازه مسئولیت سیما فیلم را پذیرفته بودند و سابقه آشنایی من با ایشان به اواخر دهه 70 و بنیاد سینمایی فارابی برمی‌گشت،‌ پیشنهاد تولید سریال «هوش سیاه» را به من دادند و بر اساس شناختی که از ایشان داشتم و قول و قراری که گذاشتیم، تحقیقات را در جرم‌های ویژه اداره آگاهی شروع کردیم که در نهایت به «هوش سیاه 1» ختم شد البته از اواسط این سریال و در میانه فیلمبرداری به این نتیجه رسیدیم که این قصه می‌تواند فصل دومی هم داشته باشد. در نتیجه طرح‌ریزی‌های اولیه برای فصل دوم هم صورت گرفت و می‌توان گفت بعد از استارتی که از سمت سیمافیلم زده شد، من با ذهنیت خودم و با آزادی عملی که مدیران به من دادند تا فکر و اندیشه من در این زمینه حرف اول را بزند، «هوش سیاه 1» و «هوش سیاه 2» را ساختیم.


سریال «لژیونر» هم از این قاعده مستثنی نیست چرا که در یک مقطعی مدیران تصمیم می‌گیرند که چه نوع سریالی را تولید کنند و این یکی از کارهای مدیران فرهنگی است که تیمی متشکل از نویسنده و تهیه‌کننده و کارگردان تشکیل دهند و به خروجی آن کار بیاندیشند. به هر حال این ماموریت به ما داده شد که «لژیونر» را کار کنیم و من هم پذیرفتم و اکنون هم خیلی خوشحالم که یک کار طنز در پرونده کاری من هست. حتی اگر باز هم پیشنهاد کار طنز داشته باشم پروژه را مطالعه می‌کنم و اگر ببینم از پس آن برمی‌آیم و می‌توانم چیزی به آن اضافه کنم، حتما کار را انجام می‌دهم چرا که من خودم را فیلمساز ژانر نمی‌دانم و برایم چالش‌برانگیز است که در ژانرهای مختلف کسب تجربه کنم.



برای مخاطب، یک سریال فوتبالی و انتقاداتش جذاب است از طرف دیگر مخاطب به پیچیدگی داستان‌های شما عادت کرده بود و برای او نوع دیگری از جذابیت وجود داشت اما در سریال «لژیونر» آن خط شگفتی و غافلگیری دیده نمی‌شود، علت چیست؟


اینطور نیست که من سلیقه، ایده و نگاهم را از یک ژانر به ژانر دیگر منتقل کنم. به هر حال شما وقتی وارد یک ژانری می‌شوید قاعدتا باید چارچوب‌ها و ضوابط و قواعد ژانر را بدانید. اتفاقا یکی از عمده‌ترین ویژگی‌های کارهای طنز همین سادگی آن است و قرار نیست که شما یک درام جنایی یا جاسوسی را در یک درام کمدی یا طنز وارد کنید این‌ها همه قیاس مع‌الفارق هستند.


این اتفاق که بازیکنان فوتبال به عرصه تصویر وارد شوند طی این سال‌ها یک امر عادی شده است. اما همه می‌دانیم که آن‌ها بازیگر نیستند و مانند این است که بازیگری، فوتبالیست شود، حالا سوال اینجاست که بازی گرفتن از این نابازیگران چه روندی را برای شما به دنبال داشت؟ سخت بود یا متعادل؟


این دسته‌بندی را قبول ندارم که بازیگر نمی‌تواند فوتبالیست شود و یا فوتبالیست نمی‌تواند بازیگر شود. آقای حسین یاری که یکی از بازیگران مورد علاقه من است، فوتبالیست فوق‌العاده خوبی هم هست و ما نمی‌توانیم بگوییم چون بازیگر است حق ندارد فوتبال بازی کند یا استعداد او را در این زمینه منکوب کنیم. اصلا اینطور نیست دوستان به هر عرصه‌ای که می‌‌خواهند، می‌توانند وارد شوند و استعداد و ویژگی‌های آن‌ها می‌تواند ضامن ماندگاریشان در آن حوزه باشد یا اینکه رفته رفته حذف شوند و مردم و مخاطبان آن‌‌ها را نپذیرند.


وقتی اشپیتیم آرفی وارد کار ما شد، بیش از هر چیز هوش این آدم را مورد رصد قرار دادم و می‌خواستم ببینم آیا باهوش است یا نه؟ کسی که این همه سال فوتبال بازی می‌کند قطعا از هوش مناسبی برخوردار است. (البته درست است که بازیگری یک هوش خاص دیگری می‌طلبد) این فوتبالیست با اینکه از زبان و فرهنگی دیگری است اما خوشبختانه چندین سال زیست مناسبی در کشور ما خصوصا در شهرهای مختلف داشته است، فرهنگ ما را خیلی خوب می‌شناسد و این امتیاز فوق‌العاده‌ای بود. حالا شاید یک مقدار سخت بود که او را در سریال یک خارجی ناب جا بزنیم چون در چند قسمت اول مثلا فارسی بلد نیست اما او باهوش است و حتی به او توصیه می‌شود که این زمینه کاری را دنبال کند.



از طرفی در کنار این بازیگر فوتبال شما یک تیم حرفه‌ای بازیگر دارید که بازی را به خوبی بلدند، چطور این تقسیم‌بندی را میان آن‌ها انجام دادید یک طرف قوی و طرف دیگر ضعیف نشود؟


یکی از وظایف اصلی کارگردان در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی همین ایجاد هماهنگی بین عناصر ساختاری است. درست مثل رهبر ارکستر که در واقع سازهای مختلف، نواها، اندازه و جای آن‌ها را با هم هماهنگ می‌کند و همین سبب می‌شود که نوای گوش‌نوازی از ارکستر به گوشتان می‌رسد در غیر این صورت اگر این عنصر هماهنگ‌کننده وجود نداشته باشد قاعدتا ممکن است به جای موسیقی سر و صدا بشنوید. طبق آموزه‌ها و تجربه‌هایی که داشتم تلاش کردم عناصر را درست انتخاب کنم. در خصوص بازیگران سعی کردم بر مبنای یک بینش، سلیقه بصری و ساختاری آن‌ها را انتخاب کنم و این چیدمان را به شکل خاصی کنار همدیگر بچینم و سعی کنم اندازه هر کدام را رعایت کنم تا آن چه که می‌بینید چشم‌نواز باشد و همه چیز به جای خود و به اندازه باشد.


در سریال‌سازی همیشه این ریسک وجود دارد که عده‌ای اعتراض کنند، شما نگران این نبودید که با نشان دادن پشت صحنه فوتبال اهالی فوتبال اعتراض کنند؟


در این زمینه نگرانی نداشتیم چون حاشیه‌های حقیقی و واقعی که در زمینه ورزش وجود دارد بیشتر از آن چیزی است که ما در سریال «لژیونر» به آن پرداخته‌ایم. البته مراقبت‌های لازم هم شده بود و ضمن اینکه خط اصلی قصه ما یک قصه خانوادگی، جوانانه و اجتماعی بود که در کنار آن یک درصدی از فوتبال و حاشیه‌های آن برای جذابیت به سریال مورد استفاده قرار گرفته شد. شاید اگر موضوع اصلی‌مان فوتبال بود این نگرانی به وجود می‌آمد ولی در این موضوع نگرانی وجود نداشت و همانطور که دیدیم حاشیه‌ای هم ایجاد نکرد.



دنیای پشت صحنه فوتبال برای اهالی و طرافداران فوتبال جذاب است، حالا شما در این فیلم این پشت صحنه را به تصویر کشیده‌اید، برای این کار چقدر تحقیق کردید و چطور از پس این ریسک برآمدید و این توازن را میان اهالی فوتبال و مخاطبان سریال برقرار کردید؟


در مورد این سوال فقط می‌توانم بگویم ما کار خاص و ریسک عجیب و غریبی انجام نداده‌ایم.


قبل از سریال «لژیونر»، سریالی با نام«سه پنج دو» با همین موضوع از رسانه ملی پخش شده بود و تقریبا مورد استقبال نیز قرار گرفت. فکر نمی‌کردید این شباهت ساختار باعث شود که مخاطب سریال شما را پس بزند؟


موضوع اصلی سریالی که ذکر می‌کنید ورزش بود و سایر زمینه‌ها در حاشیه آن قرار می‌گرفت اما در قصه ما اصلا اینگونه نیست ما فوتبال را فرع گرفتیم و به بهانه شغل شخصیت اصلی که در دوپینگ کار می‌کند و شغل آقای شریفی‌نیا به عنوان پدرزن آینده فرهاد که دلال فوتبال است تا حدی درگیر موضوعات ورزش و فوتبال می‌شویم در غیر اینصورت شاید قصه جور دیگری پیش می‌رفت و اینطور نیست که موضوع اصلی ما فوتبال بوده باشد.


این روزها مشغول انجام چه کاری هستید؟


تازه از پخش سریال «لژیونر» و روند آماده‌سازی پس از تولید این سریال آزاد شدیم. اما برای یکی دو پروژه صحبت شده ولی فعلا هیچ جدیتی در آن‌ها نیست. یکی دو پروژه سینمایی هم از قدیم داشته‌ام که در حال پیگیری آن‌ها هم هستم. یک پروژه سنگین تلویزیونی هم دارم که شاید پیچیده‌تر از ساختار «هوش سیاه» باشد که چه به لحاظ تولیدی و چه به لحاظ تاثیرگذاری گسترده‌تر است که تقریبا سناریو آن هم آماده است. این سریال در سی قسمت به نام «کایدون» قرار است تولید شود که امیدوارم شرایط تولید ان فراهم شو.د که در آن صورت شاهد یک کار جاسوسی- امنیتی با استانداردهای خوب تصویری خواهیم بود.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب