دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

ماجرای دیدار ملاصالح با آیت‌الله خامنه‌ای در کوران جنگ

ملاصالح قاری با اشاره به سختی‌های سال‌های جنگ و خاطراتش در عراق گفت: صدام فرعون زمان بود. او بر فکر مردم عراق مسلط شده بود. به من وعده‌های مختلفی دادند تا به ایران نروم، اما به لطف خدا قبول نکردم.
کد خبر : 197245

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، نشست تجلیل از ملاصالح قاری، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و رضیه غبیشی نویسنده کتاب «ملاصالح» ظهر امروز، یکم مردادماه، در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد. قاری در این نشست ضمن به بیان خاطراتی از روزهای حضورش در جنگ و اردوگاه‌های عراق پرداخت.


او با اشاره به زندانی شدنش در دوره پهلوی، در عراق و بعد از بازگشت به ایران، گفت: وقتی من تازه گرفتار شدم، گویی یک نفر دیگر نیز به نام ملاصالحی که اتفاقا او نیز در صدا و سیما کار می‌کرد، در اردوگاه‌های بعث گرفتار می‌شود و به جای من شکنجه می‌شود .هر چه هم می‌گوید که من فارس هستم نه عرب باور نمی‌کنند. تا اینکه من بعدها او را در ایران دیدم و گفت چه بلاهایی به خاطر شما سر من نیاوردند.


او با اشاره به مقاومت مردم آبادان در زمان جنگ و در هنگامی که این شهر در محاصره نیروهای عراقی بود، ادامه داد: مردم حتی در آن زمان نیز ابتکار عمل داشتند و به صورت خودجوش اقداماتی را انجام می‌دادند تا آبادان را نجات دهند.


ملاصالح قاری با اشاره به حضور آیت‌الله خامنه‌ای در اهواز به عنوان نماینده وزارت دفاع افزود: ما در آن هنگام تحرکات زیادی را در مرز با عراق که تنها 300 متر با ما فاصله داشت، شاهد بودیم. برای مقابله با این تحرکات اسلحه نداشتیم، به همین دلیل به همراه چندتن از فعالان آبادانی از جمله شیخ عیسی طرفی و آیت‌الله جمیل به نزد آیت‌الله خامنه‌ای رفتیم و از ایشان درخواست کردیم که به ما اسلحه بدهند تا ما با مسئولیت خودمان آن را توزیع کنیم. ایشان نیز جواز این کار را از زاغه‌های اطراف اهواز به ما دادند. ما افراد را از این طریق مسلح کردیم, حتی اسلحه را به دست افرادی رساندیم که در جزیره مینو بودند. وقتی این کار صورت گرفت، ارتش عراق فکر کرد که با ارتشی در ایران مواجه است و به همین دلیل مجبور شد که از طریق مسیر دیگری وارد شود. همین موضوع سبب شد که حصر آبادان شکسته شود و این پیروزی پلی برای پیروزی‌های دیگر شود.


این رزمنده با اشاره به قدرت نظامی عراق در آن زمان گفت: فردی از لبنان برای راهنمایی مردم عرب‌زبان آبادان و خرمشهر به این مناطق آمده بود و می‌گفت که ما نمی‌توانیم بر صدام غلبه کنیم، مگر اینکه خدا مستقیماً به ما کمک کند. صدام در آن زمان در عراق ریشه دوانده بود و مانند فرعون بر فکر و ذهن مردم این کشور مسلط شده بود. او در واقع طاغوت زمان بود. من با چنین آدمی یعنی فرعون زمان روبرو بودم؛ منی که قومیتم همانند صدام بود و به من وعده داده شد که می‌توانیم زن و بچه‌ات را در عرض 48 ساعت به عراق بیاوریم و وعده‌های مختلفی از این دست می‌دادند. اینکه توانستم در آن زمان بر نفس خودم مسلط شوم تنها مدد خداوند بود. در آن زمان که این وعده‌ها را می‌شنیدم این آیه قرآن به ذهنم الهام می‌شد: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ».


به گفته ملاصالح قاری؛ حتی صلیب سرخ نیز وعده‌هایی از این دست می‌داد. صلیب سرخ به اسرایی که قرار بود آزاد شویم گفته بود که اگر می‌‌خواهید کشور دیگری را انتخاب کنید. به من هم به صورت مخصوص این پیشنهاد را دادند. به من گفتند که اگر تو به ایران بازگردی، حتماً اعدام می‌شوی. در این شرایط خدا کمک کرد که با کمال عزت به وطن برگردیم.


وی با اشاره به کتاب خاطراتش که از سوی نشر شهید کاظمی به چاپ رسیده است، اضافه کرد: این اثر برای نسل آینده بسیار مفید است. می‌توانند این کتاب را بخوانند و الگوی زندگی‌شان را از میان شخصیت‌های آن انتخاب کنند.


مکی یازع از دوستان ملاصالح نیز در این نشست در سخنانی گفت: آبادان با عراق 1385 متر هم مرز است. از فاو تا بلندی‌های حاج عمران. عراق 9 شهر را گرفت اما تنها شهری که سقوط نکرد آبادان بود. ابادان یکسال محاصره بود اما تاکنون به اینکه در این یکسال بر مردم آبادان چه گذشت خوب نپرداختیم.در حالیکه لیننگراد روسیه تنها 3 ماه محاصره شد و ده‌ها فیلم و داستان از روی آن ساخته شد. ما در این یکسال سه بیمارستان ساختیم. بسیاری ازدواج کردند بسیاری بچه‌دار شدند.


وی ادامه داد: ما تعداد 100 جلد از کتاب «ملاصالح» را بین مردم توزیع کردیم اما کافی نبود. اکنون هم تعدادی کتاب داریم که قرار است بین معلمان توزیع کنیم و براساس آن مسابقه کتابخوانی برگزار شود.


در ادامه این مراسم از سال‌ها رشادت و ایثار ملاصالح قاری و زحمات رضیه غبیشی برای نگارش خاطرات «ملاصالح» تجلیل شد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب