واکنشهای مردم به ثبتنام محمود احمدینژاد/ روز شوک، شوخی و شکایت
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از شهروند، ایرانیها با دیدن این عکسها و شنیدن خبر ثبتنام احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری روز متفاوتی را گذراندند؛ با واکنشهای بسیار، همراه با شوخی و خشم و شوک و برای بعضیها شادی.
واکنشهای مردم کوچه و خیابان به این اتفاق متفاوت بود؛ مثل شهروندان و مغازهداران مناطق مرکزی تهران که با موضوع شوخی کردند و گفتند در صورت تأیید صلاحیت احمدینژاد به او رأی نخواهند داد و در مقابلش، شهروندان ساکن غرب تهران که تعدادیشان از موضوع خوشحال بودند و شجاعت او را ستودند، حساب کاربران شبکههای اجتماعی مثل توییتر هم که جدا بود، همراه با واکنشهای بسیار و هشتگهای خشمانگیز.
از میدان آزادی تا میدان فردوسی
«علی»، راننده تاکسی است و در مسیر صادقیه به آزادی مسافرکشی میکند: «ما که شوکه شدیم.» این پاسخ او به سوالی درباره «واکنشش بعد از شنیدن خبر ثبتنام محمود احمدینژاد، بهعنوان کاندیدای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری» است. «بعد از آن همه تغییرات حالا او با چه رویی برای ثبتنام آمده است. او در شهرهای بزرگ که بهطور قطع رأی نمیآورد، شاید در شهرهای کوچک، رأی داشته باشد. چون هر کاری کرده و هر اختلاسی که در آن دوره شده، در شهرهای بزرگ بوده. مردم شهرهای کوچک از این اتفاقات خبر ندارند. هر چند که مردم هشتسال دوره ریاستجمهوری او را فراموش نکردهاند.» «علی» ٣٠ سالش نشده، حالا پنجسال بیشتر است که در یک آژانس کار میکند و گاهی کنار خیابان مسافر سوار میکند: «احمدینژاد میدانست نقطه ضعف مردم چیست، دستش را گذاشت روی همان. مردم یارانه میخواستند. حالا هم با همان وعدهها برای خودش رأی جمع میکند.»
«بهزاد» سوسیس بندری را میگذارد لای نان باگت و میدهد دست مشتری: «این بیاید آن یکی برود برای ما فرقی نمیکند. اما احمدینژاد هشتسال سبدش را پر کرد، حالا هم آمده تا دوباره پرش کند. مردم هم به او رأی میدهند.» بهزاد، نزدیک به ٢٠سال است نبش خیابان آزادی، کمی جلوتر از میدان، در یک ساندویچ فروشی کار میکند: «دولت احمدی نژاد، جیب مردم را خالی کرد، الان بروید از هر صنفی بپرسید میگویند کاسبی خراب است، دولت احمدینژاد همه را بد عادت کرد، انتظارات مردم را بی خودی برد بالا. به آنها یارانه داد.» اینها را میگوید و قبض گاز را از پشت میزش در میآورد و نشان میدهد: «ببین خانم، پارسال همین موقع پول گاز مغازه شد ١٥٠هزار تومان، الان شده ٢٦٦هزار تومان. همه چیز گران شده.» کمی جلوتر از مغازه، مرد کت و شلوار پوشیدهای رد میشود: «من به هیچکدام رای نمیدهم.» و ادامه میدهد: «به نظرم مردم نباید به احمدینژاد رای بدهند، فکر هم نمیکنم رای بیاورد.» چند قدم آن طرفتر در خیابان آزادی، مرد جوانی، روی سکوی بتونی کنار خیابان نشسته و خیره به تلفن همراهش است: «احمدینژاد شخصیت ثابتی ندارد، رفتارهایش غیرمنتظره است، یک شب میتواند با تصمیمهایش، مملکت را به هم بزند. قطعا رأی نمیآورد. تا آخر هم نمیماند و در روزهای آخر، به نفع کسی کنار میرود.» مهندس عمران است و ساکن کرج اما در تهران کار میکند: «شک نکنید رد صلاحیت میشود.» او چند دقیقه قبل، در نظرسنجی یکی از کانالهای تلگرامی شرکت کرده بود: «سوال این بود که آیا به احمدینژاد رأی میدهید؟ ٦٠درصد گفته بودند خیر، ٣٥درصد جواب داده بودند بله. بقیه هم مردد بودند.» اینها را در کانال تلگرامی خوانده بود.
انقلاب، خیابان جمالزاده
احمدینژاد یک مهره سوخته
راننده اتوبوسهای پایانه جمالزاده جلسه دارند، کنار اتوبوسهای زردشان ایستاده و حرف میزنند، خبر ثبتنام احمدینژاد را نشنیدهاند: «برای من هیچ فرقی نمیکند، نه رأی دادم و نه میدهم.» آن یکی ادامه حرفهای همکارش را میگیرد: «احمدینژاد رأی نمیآورد.» نفر سوم هم به میان حرفها میآید: «احمدینژاد مشکل مسکن را حل کرد، مردم حالا در بدترین مناطق هم خانه دارند.» اینها را میگویند و جلسهشان را ختم میکنند.
کمی جلوتر، دستفروشی که جوراب و واکس میفروشد، کنار پایانه بساط کرده، ٦٠ ساله به نظر میرسد و هر مصاحبه را با دوربین تلفن همراهش که هوشمند است، ضبط میکند: «احمدینژاد هشتسال ما را بدبخت کرد، رأی نمیآورد.»
سر خیابان جمالزاده جنوبی دو خانم معلم ایستادهاند. یک دستشان به گوشه چادر قفل شده و آن یکی کتابها را نگه داشته: «من هم شنیدم که آقای احمدینژاد برای ریاستجمهوری ثبتنام کرده است، به نظر من مردم در آن دوره نسبت به الان راضیتر بودند. بههرحال احمدینژاد مسکن مهر ایجاد کرد و به مردم یارانه داد. حداقل یک کمکی کرد.» آن یکی خانم معلم حرفهای دیگری زد: «احمدینژاد هر کاری کرد در چهارسال اول کرد. او حالا یک مهره سوخته است.» آن طرفتر از میدان انقلاب، مرد سالخوردهای بساط کتاب پهن کرده: «من شنیدم امروز همین که احمدینژاد ثبتنام کرد، قیمت دلار رفت بالا. حالا اگر تأیید شود چه اتفاقی میافتد.» او ٣٠سال است در خیابان انقلاب کتابفروشی میکند و به تازگی هم کنار خیابان بساط میکند. کامران، دانشجوی اقتصاد، حرفهایش را میشنود و میگوید: «ثبتنام احمدینژاد، کمدی خوبی است.» دیروز صبح سر کلاس بود که خبر را شنید: «بههرحال احمدینژاد بین اقشار ضعیف، پایگاه مردمی دارد، مثل ترامپ. اما من فکر میکنم آخرش به نفع مشایی کنار میرود.» خیلیها در خیابان انقلاب، تمایلی به نظردادن ندارند: «این سوالها سیاسی است، ما کار سیاسی نمیکنیم.» مثل همان دکهدار.
میدان انقلاب؛ احمدی نژاد؟ اوه اوه
راننده تاکسیهای خطی انقلاب متروی حر، بلند بلند میخندند، اولین واکنش به ثبت نام احمدینژاد یک «اوه اوه» بلندی است، یکی از آنها به میان حرفها میآید: «من که خیلی خوشحالم، چون تنها کسی بود که در این سالها به نفع ما کار کرد، حداقل به ما گفت قشر زحمت کش. در تهران خیلیها به او رای میدهند. ما خبر داریم.» یک چهارراه جلوتر، پارک دانشجوست. زن خانه داری گوشه پارک روی نیمکت چوبی نشسته و باد میخورد: «من شنیدم که ثبت نام کرده، اما به نظرم کسی به او رای نمیدهد.» او اخبار انتخابات را دنبال میکند: «یکسری از اقوام به او رای میدهند، حتی همسرم. اما من نمیدهم. به بهانه دادن ٤٥هزار تومان، همه چیز را ١٠ برابر گران میکند.»
متروی دروازه دولت، شلوغ است، مردم منتظر قطار سرپا ایستادهاند:«من خودم طرفدار پر و پا قرص احمدینژاد بودم، هر دو بار هم بهش رای دادم، این بار اما باید بررسی کنم.» اینها را زن میانسالی میگوید و گره روسری را سفتتر میکند: «بههرحال احمدینژاد نسبت به بقیه رئیسجمهورها بهتر بود، قبلا مطمئنتر به او رای میدادم حالا نمیدانم.»
تهرانیهای ساکن غرب: دلار و سکه میخریدیم، میفروختیم و پولدار میشدیم
میخندد و خود را در گوشه صندلی جا میکند: «خبر آمدنش را که شنیدم خوشحال شدم. بیاید بازار را تکان دهد، آن موقع پول دست مردم فراوان بود، الان بازار راکد است، چون پول دست مردم نیست.»
عباس آقا ایستاده نگاهش میکند. یکدفعه صدایش بلند میشود: «وقتی نفت را به قیمت بالا میفروخت، باید همان پول در مملکت خرج میکرد، الان نفتی فروخته نمیشود.» ابراهیم این حرفها را قبول ندارد و معتقد است: «احمدینژاد امروز حرفی میزد، فردا نفت گران میشد، آن را میفروخت و وضع کشور خوب میشد.»
عباس آقا جواب میدهد: «آن زمان شیشه نصب کردم ٢٧هزار تومان اما وقتی پول آن نقد میشد که شیشه ٦٧هزار تومان بود. راکدبودن به ضرر کسانی است که جنس را انبار میکنند اما مردم عادی از آن نفع میبرند. بله برای کسی که ٥٠میلیارد سرمایه خوابانده، بهتر است که قیمتها بالا برود ولی تعداد محدودی هستند که از این وضع سود میبرند.» ابراهیم آقا زیر بار نمیرود: «جلوی تورم گرفته میشود بازار هم راکد میشود که به نفع ما نیست. من که خوشحالم. آن زمان همه ولع داشتند که جنس بخرند، سکه یا دلار بخرند و این باعث میشد بازار تکان بخورد اما حالا اینطور نیست.» عباس آقا از ناراحتی سرخ میشود: «چطور این حرف را میزنید؟ این دوره تپههای دوره قبل را صاف کرد.» چند مشتری وارد مغاره میشوند و بحث تمام میشود.
در گوشهگوشه فلکه دوم صادقیه، آدمها درحال رفتوآمدند. برای بعضی از آنها حرفزدن از این اتفاق خاطره کاپشن و گوجهفرنگیهای دم در انه او را زنده میکند و ناخودآگاه میخندند اما برای بعضی دیگر آمدن یا نیامدن او اهمیت چندانی ندارد: «فرقی نمیکند این باشد یا آن.» یکی هم اینطور خبر ثبتنام احمدینژاد را نقد میکند: «چندسال خراب کاری کرد حالا دوباره آمده که چه؟ کشور ما پولدار است اما وضعیت مردم عادی را ببینید. کشورهای دیگر که تحریم میشوند، مسئولانشان میروند جنس گران را میخرند و به مردم ارزان میفروشند اما اینجا چطور است؟ اگر جنسی گران شود، برای بالادستیها فراوان است اما برای ما قحطی است. مگر این آقا قبلا چه کرد با آن جلیقه و آن داستانشهاش.»
محمود ٢٩ساله هم معتقد است که این اتفاق باعث حضور بیشتر مردم در انتخابات میشود: «بعید نیست این کار اهرم فشاری باشد برای تایید صلاحیت آقای مشایی. من خوشحال شدم، چرا باید خاتمی یا احمدینژاد نتوانند ثبتنام کنند؟ چون انتخابات بدون رقیب که معنایی ندارد.» او که جوان ٢٩ساله و تحصیلکردهای است، از دوران احمدینژاد رضایت بیشتری دارد: «در دوره روحانی سازمان تعزیرات حکومتی یا اتاق اصناف راه افتاد که هرچند وقت یکبار از مغازه بازرسی و ما را جریمه میکند، چرا؟ چون مثلا کالاهای ما قیمت ندارد؟ یا اینکه میگویند؛ لوازم جانبی را با سود ٨درصد بفروشید. آخر مگر میشود لوازم جانبی که ١٠٠٠تومان است را ١٠٨٠تومان فروخت.» فاطمه خانم که محجبه و از قشر فرهنگی است، اما وقتی شنیده که احمدینژاد خلاف توصیه مقام معظم رهبری عمل کرده، جا خورده است: «ما که ولایی هستیم، انتظار داشتیم که حرمت بالاترین مقام کشور را نگه دارد و این جسارت او من را ناراحت کرد. برای من که فرهنگی هستم، خیلی فرقی نمیکند اما به هرحال مردم براساس منافع خودشان این خبر را تحلیل میکنند، وگرنه کسانی که باید میخوردند، بردند و خوردند.» فرشید که دانشجوی دکتراست، اینطور موافقت خود را با آمدن احمدینژاد اعلام میکند: «آن زمان وقتی در سازمان ملل حرفی میزد، ما از روز قبل میدانستیم که فردا قیمتها بالا میرود، برای همین دلار و سکه میخریدیم، چند روز بعد میفروختیم و سود میکردیم. آن زمان تکلیف بازار مشخص بود، اما حالا معلوم نیست که بازار به چه سمتی میرود.» مجتبی هم که دم درمغازه با همسایه کنار دستیاش درحال گپوگفت و خنده است، میگوید: «کلی خندیدیم امروز. ردصلاحیت میشود، او به همراه کل آدمهایش همگی عملکرد بدی داشتهاند. این همه شکایت! چطور میخواهد جبران کند آن دوران تاریک ٨ساله را.» به اعتقاد یکی دیگر عابران او آمده تا اگر مشایی یا بقایی ردصلاحیت شدند، خودش باشد: «تعجب کردم چون گفته بود نمیآیم.»
مردم دیگرشهرها چه میگویند
پس از ورود رئیس دولتهای نهم و دهم به ساختمان وزارت کشور در خیابان فاطمی و ثبتنامش برای کاندیداتوری ریاستجمهوری با وجود وعده پیشینش مبنی بر کاندیدا نشدن، سوالات فراوانی مطرح میشود و واکنش مردم به این تصمیم از پیشتعییننشده متنوع و متفاوت است. حس مردم پس از شنیدن این خبر، هدف و برنامه احمدینژاد از این تصمیم، رأی شورای نگهبان درباره تأیید یا رد کردن صلاحیت او و اینکه چه گروهی یا قشری به طرفداری از او برخواهند خاست، سوالاتی است که تعدادی از ایرانیها در شهرهای مختلف به آن پاسخ گفتهاند.
«حسن»، متولد شهر قائن در استان خراسان جنوبی و دانشجوی کارشناسی ارشد مکانیک در دانشگاه تهران است که این خبر را دیروز صبح و از زبان هماتاقیاش شنیده است: «هماتاقیام گفت و بعدش با هم خندیدیم. احمدینژاد برنامهای برای اداره کشور ندارد و ثبتنامش بیشتر بازی سیاسی است. تایید صلاحیت هم طبق اصول خاصی انجام نمیشود اما بعید میدانم که احمدینژاد تأیید شود.» او با تأکید بر اینکه به رئیس دولت سابق رأی نخواهد داد، درباره طرفداران احتمالی احمدینژاد میگوید: «کسانی که با نظام مخالفت دارند یا طبقه روستانشین احتمالا طرفدار احمدینژاد باشند چون او به روستاها وام، تسهیلات و ... داده است.»
«از طریق شبکه خبر متوجه ثبتنام احمدینژاد شدم و حقیقتا خندیدم. من نه به احمدینژاد و نه افرادی که فعلا زمزمهشان است رأی نمیدهم. او ثبتنام کرده بهخاطر اینکه حقش است کاندیدا بشود و سابقه این کار را دارد. مردم باید تصمیم بگیرند چه کسی رئیسجمهوری شود. به نظرم احمدینژاد دو دسته طرفدار داشت؛ دسته اول اصولگراها که در این دوره به او رأی نخواهند داد. دسته دوم هم بهخاطر حرفهای عامهپسندی که میزند اکثرا از میان قشر محروم و مستضعف جامعهاند که به اعتقاد من به احمدینژاد اگر بماند رأی میدهند ولی معتقدم اگر در مناظرات موضع خاصی علیه فرد خاصی نگیرد (که از او بعید است این رفتار!) قطعا رأی نمیآورد اما به نظرم تأیید صلاحیت میشود و دلیلی برای رد کردن او وجود ندارد.»؛ این جملات هم پاسخ «حامد»، دانشجوی دانشگاه شیراز به سوالاتی درباره کاندیداتوری احمدینژاد است. او در آخر بر جسارت و غیرقابلپیشبینی بودن احمدینژاد تأکید میکند و با خنده میگوید که برای او ستاد تبلیغاتی ایجاد خواهد کرد.
اما «اکبر» ثبتنام احمدینژاد را «یک شوک بزرگ به کل جامعه» میداند. او که با مدرک کارشناسیاش از دانشگاه آزاد، صاحب یک سوپرمارکت در استان کهگیلویهوبویراحمد است در مجموع خود را هوادار احمدینژاد میداند: «شاید هدفش حمایت از بقایی است و شاید بقایی کنار بکشد و خودش بماند؛ قابل پیشبینی نیست.» اکبر با بیان اینکه اگر صلاحیت رئیس دولتهای نهم و دهم تأیید شود حتما تا پایان مناظرههای انتخاباتی در صحنه خواهد ماند از آرای بالای این جریان سخن میگوید: «اگر تأیید شود قطعا حمایتش میکنم و اگر تأیید نشود به کاندیدای مورد حمایتش رأی میدهم. اگر هم از کسی حمایت نکرد، رأی نمیدهم. طرفداران احمدینژاد قطعا زیاد هستند؛ بیشتر قشر فقیر و کمدرآمد که در این روزها شاهدیم توان خرید گوجه هم ندارند یا در ایام عید نتوانستند برای خانواده خود مرغ و میوه بخرند. کسانی هم هستند که شغل و درآمدشان در دولت جدید تعطیل شد ازجمله صنف آهنفروشها که کارخانهها هم راکد شد. ملت بهخاطر بیرونقی بازار بیکار شدند.»
«مرتضی»، جوان ۳۰ ساله مشهدی با مدرک کارشناسی ارشد که این روزها دنبال کار میگردد، پاسخهای متفاوتی برای این سوالات دارد: «تناقضگویی این مرد بیشتر بر من ثابت شد؛ اینکه قابل پیشبینی نیست و افسوس خوردم که هاشمی نیست تا ببیند که پیشبینیاش درست از آب درآمده است.» او درباره برنامههای احتمالی احمدینژاد هم میگوید: «احمدینژاد سال ٨٤ برنامه نداشت الان که اصلا ندارد. او میخواهد با این ثبتنام، به شورای نگهبان فشار بیاورد که یا بقایی را تأیید صلاحیت کنید یا من میآیم و انصراف هم نمیدهم ولی اگر قول بدهید بقایی رد نشود من فردا انصراف میدهم!» مرتضی معتقد است که احمدینژاد و تمام کسانی که در این چند روز ثبتنام میکنند باید تأیید شوند: «حتی همین آقای کراواتی خودکاردوست که دو روز پیش ثبتنام کرد و موارد مشابه باید تأیید شوند که اگر این افراد تأیید شوند رأی احمدینژاد کاهش مییابد چون شعار، ایده و چهرههایی مشابه احمدینژاد دارند.»
«پیمان»، مهندس عمرانی که در دفتر مهندسی خود در شهرری مشغول بهکار است، میگوید که مدت زیادی است رفتارهای احمدینژاد برایش جذابیت ندارد: «از طریق کانالهای تلگرام متوجه شدم ولی زیاد برایم مهم نبود؛ خیلی وقت است که دیگر برایم مهم نیست.» او که مطمئن است شورای نگهبان صلاحیت احمدینژاد را تأیید نخواهد کرد، درباره هدف این ثبتنام میگوید: «برنامهاش همان برنامههای قبلی است که ٨سال دنبال میکرد و هیچ فایدهای نداشت. با نیت قدرتگیری دوباره و فساد دوباره آمده و طرفدارهای خاص خودش را هم دارد.»
هشتگهای فراوان با طعم مخالفت
رفتن «محمود احمدینژاد» به ستاد انتخابات کشور و ثبتنام غیرمنتظرهاش برای انتخابات دوره دوازدهم ریاستجمهوری، از همان لحظات نخست، واکنشهای زیادی را در بین کاربران شبکههای اجتماعی برانگیخت؛ خیلیها دیروز از شوک و تعجبشان از این موضوع گفتند و خیلیها در اینباره هشتگ ساختند و نظراتشان را نوشتند.
مثلا «میترا»، یکی از کاربران توییتر در اینباره نوشت: «علت بیخوابی شب قبل و دلشورههام مشخص شد، ثبتنام احمدینژاد.» اما «علی» دیروز نظر دیگری در اینباره داشت: «ثبتنام احمدینژاد مشکل اصولگرایان است نه اصلاحطلبان؛ هم پایگاه اجتماعی مشترک دارند و هم پایگاه اعتقادی. طرفداران روحانی نباید درگیر شوند.»
«عطا» هم دیروز در واکنش به ثبتنام احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری نوشت: «من اگه حتی احمدینژاد یا رئیسی رئیسجمهوری شن یا ترامپ به ایران حمله کنه، باز هم از ایران نمیرم. میمونم و برای بهبود شرایط میجنگم.» «میرا» هم واکنشش را به این موضوع با دغدغههای اجتماعیاش نوشته است: «دلایل زیادی برای محاکمه احمدینژاد وجود دارد اما برای من از مهمترین دلایل دستور آبگیری سد گتوند با همه مخالفتهای کارشناسان و از سر لجبازی او است.»
«مریم» هم نقد دیگری در اینباره و البته اینبار به اصلاحطلبان داشت: «مخالفت اصلاحطلبان شاخص با نامزدی احمدینژاد و توصیه به رد صلاحیتش توسط شورای نگهبان از نظر سیاسی اشتباه و از نظر اصولی غیر اصلاحطلبانه است.»
انتهای پیام/