دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
07 ارديبهشت 1394 - 15:08

یونسی: انسجام نتیجه هماهنگی دولت‌ها با گفتمان تاریخی مردم است

دستیار ویژه رئیس‌جمهوری در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی در یادداشتی تأکید کرد: اتخاذ سیاست‌های صحیح و جامع در کشور برای تحقق وحدت ملی و انسجام و یکپارچگی از ضرورت بالایی برخوردار است.
کد خبر : 15089

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، متن یادداشت حجت‌الاسلام علی یونسی به شرح زیر است:


ویژگی‌های دنیای جدید از جمله جهانی شدن، حاکمیت فراملی، جنبش‌های فرامرزی و بسیاری دیگر از عوامل اثرگذار بحث وحدت و انسجام ملی را به مخاطره انداخته است. بحث و بررسی پیرامون چالش‌ها و آسیب‌های همبستگی و اتحاد ملی از جمله مسائلی است که پرداختن به آن ضروری می‌نماید. اساساَ دخالت بیگانگان و تصمیمات نظام سیاسی از مهم‌ترین عواملی است که اتحاد و یکپارچگی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. سیاست‌ دولت‌ها به عنوان زمینه و بستر می‌تواند طیفی از همبستگی و همزیستی تا افتراق را به همراه داشته باشد. به نظر می‌رسد احساسی که در اقوام و گروه‌های فرهنگی مختلف مبنی بر جدایی از دولت مرکزی ایجاد می‌شود متأثر از تصمیم‌گیری‌ها، توزیع منابع و ارزش‌ها و تقسیم‌بندی‌های نظام سیاسی است.


این اقدامات به احساس بی‌عدالتی، نابرابری و تبعیض در اذهان اقلیت‌ها دامن می‌زند بنابراین تصمیم‌گیری و مدیریت صحیح در برنامه‌ریزی‌ها و راهبردها می‌تواند مانع پیدایش چنین احساسی که پیامدهای ناخوشایندی برای نظام سیاسی دارند بشود به عبارتی ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی یکی از مسائل مهمی است که جوامع دارای تعدد و تنوع فرهنگی با آن روبرو هستند. کشور ما ایران از جمله کشورهایی است که در طول تاریخ علی‌رغم فراز و نشیب‌هایی که سیاست دولت‌ها به خود دیده است همچنان نوعی وحدت و یکپارچگی عمومی را شاهد هستیم.


انسجام تاریخی ایرانیان


به نظر می‌رسد انسجام فرهنگی و تاریخی ایرانیان را باید یک انسجام طبیعی دانست و آن را در مقابل انسجام تحمیلی قرار داد اساساً در جامعه ایرانی قبل از اینکه دولت به عنوان یک نهاد اجتماعی، سیاسی، جهت ایجاد وحدت و همبستگی مطرح بشود، یک انسجام ریشه‌دار که در بافت ارزش‌های فرهنگی آنان نهفته است را می‌توان دید در طول تاریخ این کشور جنگ‌های بسیاری اتفاق افتاد و اشغال‌ها رخ داد. به عنوان مثال اسکندر مقدونی از اروپا به ایران آمد و حکومت جدیدی در ایران اشغال شده تأسیس نمود، وسعت سرزمینی ایران بارها تغیییر کرد و ملت‌ها با اقوام بسیاری در آن سکنی گزیدند، اما انسجام فرهنگی ایرانیان نه تنها زائل نشد، بلکه فرهنگ و هویت حکومت مهاجمانی چون اسکندر مقدونی و مغولان هم به الگوی ایرانی نزدیک شد و در درون آن هضم و جذب گردید. هرگاه دولتی بر اساس مبانی فرهنگی اجتماعی دینی حکومت خود را بنا نهاد، انسجام دولت ملت هم به وجود آمد.


به عبارتی هرگاه دولت‌ها هماهنگ و منسجم با فرهنگ و گفتمان تاریخی مردم بودند، یک انسجام دولت ملت هم اتفاق افتاد. نمونه بارز چنین شرایطی انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی ایران محصول هماهنگی دولت با گفتمان اصلی تاریخی مردم سرزمین ایران بود. اما دولت‌هایی که سعی داشتند یک فرهنگ جزئی را در میان قالب مردم جابیندازند یا در صدد تضعیف فرهنگ ملی یا انسجام فرهنگی برآمدند دوام چندانی نیاوردند، چون حکومت قاجار و پهلوی.


عوامل مؤثر در انسجام ملی در ایران


چند عامل را می‌توان به عنوان عامل نگهدارنده ایرانیان کنار یکدیگر نام برد.


مهم‌ترین آنها عبارتند از:


1- عامل جغرافیایی: جغرافیا و سرزمین به عنوان یک عامل اصلی در عینیت بخشیدن به وحدت ایربانیان شناخته می‌شود. وابستگی مکانی و اساساً محیط زندگی هر شخصی جزئی از هویت اوست. اهمیت این عامل به آن است که در چه شرایطی و در برابر چه کسی بروز کند. شرط مهم این عامل «تهدید» یا به عبارتی رویارویی با دیگران است.


2- عامل فکری و اخلاقی: نوع اندیشیدن که به نوعی برآیند عناصر مختلف است نقشی اساسی در شکل دهی به وحدت و همبستگی دارد. نگرش و جهان‌بینی و اخلاقیات عمومی که در یک محیط وجود داشته باشد شرایط خاصی را فراهم می‌کند که افراد وابسته به آن تحت تأثیر این عوامل همسان و همرنگ می‌شوند.


3- عامل دین: در فرآیند وحدت و همبستگی دین نقش جدی‌تر و مهم‌تری دارد. در طول تاریخ عامل انسجام بخش دین هویت واقعی ایرانیان را در بستر تحولات و تغییرات تارخی حفظ کرده است و بارها از خطر نابودی نجات داده است.


4- عامل ادبیات و شعر فارسی: می‌تواند به ادبیات مشترک و چند هزار ساله ایران به عنوان یکی از عوامل همبستگی اشاره کرد. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و عشق و علاقه ایرانیان به آن یکی از نمونه‌های روشن می‌باشد.


5- زبان فارسی با همه اشکال و گویش‌های گوناگون آن همه ایرانیان را چون کرد،‌ لر،‌ آذری، بلوچ و … به یک پیکر و یک خانواده تبدیل کرده است.


زبان تمدن بزرگی ایرانی اسلامی در ایران تاریخی و شبه قاره هند و آسیای میانه و ماورای قفقاز زبان فارسی بوده است. سلطه زبان فارسی در تمام دوران حاکمیت اعراب- اتراک و مغولان هرگز مورد تردید قرار نگرفت و هر قوم مهاجمی به ناچار برای ماندگاری خود از زبان و ادبیات فارسی کمک گرفته و حتی برای توجیه و جلب نظر ایرانیان سعی در توسعه و گسترش فارسی می‌کردند. سلطان محمود غزنوی ترک‌زبان بانی و پیشنهاددهنده سرایش شاهنامه فردوسی می‌باشد و همچنین حکومت‌های ترک‌زبان صفوی و قاجار برخلاف خاستگاه قومی و زبانی خود زبان رسمی دولت خود را فارسی قرار دادند.








گرایش انقلابی و مبارزه‌جویی در دوران دفاع مقادس به حد اعلای خود رسید و تبدیل به فرهنگ مسلط گردید. فرهنگ مقاومت و انسجام اسلامی مانع پیروزی دشمن شد. این فرهنگ در دوره پس از جنگ کمی به رقت گرایید، اما با این حال یکی از عناصر مهم وحدت که سنت و مذهب بود با همان شوکت و ارجمندی باقی ماند

6- مشروعیت قانونی و مقبولیت مردمی و موفقیت در اهداف دولت‌های عامل مؤثری در حفظ و توسعه و تقویت هویت و انسجام اجتماعی و ملی جامعه ایرانیان بوده است و هرگاه یکی از آن سه ضعیف شد شکاف و اختلاف در انسجام ملی ایرانیان آشکار می‌گردد.


گفتمان انسجام در انقلاب اسلامی


گفتمان انسجام در انقلاب اسلامی با ترکیب فرهنگ سنتی، ارزش‌های اسلامی، فلسفه شهادت، تعظیم و تکریم شعائر دینی و توجه به مناسک و مراسم مذهبی و دینی خود را نمایانده است. سرآغاز حیات عینی این گفتمان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بود که اقشار مختلف جامعه درصدد اثبات هویت مذهبی و دینی خود برآمدند به طوری که نام‌گذاری کودکانی که در سال‌های نخست انقلاب متولد شده‌اند و نیز کوچه‌ها و خیابان‌ها، مشاغل و مدارس و مکان‌های عمومی به سمت نام‌های مذهبی سوق پیدا کرد و فرهنگ عمومی از انقلاب اسلامی به شدت تأثیر گرفت. البته این گرایش انقلابی و مبارزه‌جویی در دوران دفاع مقادس به حد اعلای خود رسید و تبدیل به فرهنگ مسلط گردید. فرهنگ مقاومت و انسجام اسلامی مانع پیروزی دشمن شد. این فرهنگ در دوره پس از جنگ کمی به رقت گرایید، اما با این حال یکی از عناصر مهم وحدت که سنت و مذهب بود با همان شوکت و ارجمندی باقی ماند.


ولی اعتنا به عنصر ایرانی‌گرایی و سعی در اتصال و ترکیب آن با عنصر اسلامیت و سنت دینی در دهه دوم انقلاب به عنوان اسلامی به عنوان گفتمان اسلامی ایرانی جای خود را باز کرد. این چنین بود که در دوره اول انقلاب بر اساس رویکردی که به مسئله وحدت و انسجام وجود داشت تنها قهرمانانی از تاریخ ایران در جامعه مطرح می‌شدند که هویت مذهبی داشتند و یا آنکه در نهضت‌های مردمی نماد مذهب و اندیشه دینی بودند. چنین بود که شخصیت‌هایی چون حسن مدرس، میرزا کوچک‌خان، نواب صفوی و شیخ‌ فضلالله نوری و نهضت‌هایی چون سربداران، نهضت جنگل و گروه‌های خاص دیگر مجال معرفی پیداکردند.


اما در مورد انسجام و وحدت باید گفت اجداد ما عناصر اصیل فرهنگ ملی ما را با دین تطبیق داده و آنچه از آداب و رسوم که با دین تعارض نداشته حفظ کرده و آنها را که با مبانی دین همخوانی نداشته به کناری نهاده‌اند. اساساً وحدت ما ایرانیان ریشه در اتصال ما با تاریخ، فرهنگ و دین دارد.


انسجام ملی، احزاب سیاسی و قومیت‌ها


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احزاب سیاسی خواست‌های گوناگونی را مطرح کردند همچنین نظام نو پای اسلامی با برخی تقاضاهای خارج از ظرفیت آن از سوی گروه‌های مختلف روبرو شد. البته این مطالبات قومی و فرهنگی متفاوت با مطالبات سیاسی و جزیی بود. عدم تفکیک این دو نوع مطالبه از سوی دولت موقت نظام نو پا را با چالش‌های بزرگی درگیر کرد.


ولی پس از کناره‌گیری دولت موقت و تسلط جریان اسلام‌گرا بر ارکان حکومت کار تفکیک مطالبات بر حق مردم از مطالبات زیاده خواهانۀ گروهک‌های برانداز و تجزیه‌طلب آغاز شد و ضمن تأمین نسبی انتظارات اقوام مرزنشین ایرانی، گروهک‌های تجزیه‌طلب برانداز را منزوی نمود.


حکومت مرکزی نوپا با بذل توجه ویژه به خواسته‌های مردم مرز نشین کردستان و غیره سبب مشارکت ایشان در استقرار امنیت فراهم نمود و در دوران دفاع مقدس حداکثر مشارکت در دفاع از تمامیت ارضی کشور به عهده گرفتند.


نهایتاً با رویکردی تاریخی به مسائل قومی در صد ساله اخیر در کشور مشخص می‌شود که جلوه‌های مختلف قوم ایرانی (کرد، لر، بلوچ، ترک و …) به دنبال تجزیه و جدایی نبوده‌اند بلکه حقوق مسلم حداقلی خود را دنبال می‌کرده‌اند.


همانگونه که مشخص گردید تعدد و تکثر فرهنگی ویژگی بارز جامعه ایران است. از طرفی با توجه به پراکندگی گروه‌های فرهنگی در سطح کشور همچنین ساخت سیاسی و تقسیمات کشوری به یک الگوی حکومتی خاص برای رهبری جامعه نیاز است جوامع دیگری همچون هند، انگلستان و برخی دیگر از کشورها وضعیت مشابهی دارند. انواع مختلف رژیم‌های سیاسی در کشورهای با تکثر فرهنگی به کار گرفته شده است. یک نمونه آن حکومت «ساتراپی» است. در این الگو که بر تمرکز گرایی استوار است، استانداران و مقامات معمولاً از مرکز منصوب می‌شوند این مقامات ممکن است بومی باشند یا نباشند. نمونه بعدی این رژیم‌ها «ملوک‌الطوایفی» است که در آن حاکم محلی مثل بزرگان قبائل با رؤسای شورای قبایل تأیید مرکز را به عنوان نماینده می‌گرفتند و در واقع به عنوان نماینده مرکز در آن منطقه حکمرانی می‌کردند. از نمونه اینگونه رژیم‌ها می‌توان به زندیه و قاجار اشاره کرد.


سؤالی که این جا مطرح است این است که کدام یک از این الگوها مناسب جامعه ایرانی است؟ یا به نوعی دیگر سؤآل را مطرح کنیم چه الگوی حکومتی با شرایط جامعه امروز ایرانی تناسب دارد؟


به نظر می‌رسد الگوی حکومتی ایران به نمونه ساتراپی نزدیک‌تر می‌باشد. خوب است در انتخاب مدیران، استانداران و مقامات محلی از نخبگان بومی استفاده شود. نخبگان که تعهد، شایستگی و لیاقت، ویژگی اصلی آنان باشد. باید گفت این امر محدود به مقامات و مناصب محلی نیست، بلکه یک فعال سیاسی شایسته و لایق کرد یا بلوچ و یا ترک می‌تواند در سمت‌های بالاتری چون وزارت، ریاست جمهوری یا به هر عنوان دیگری ادای وظیفه کند. به هر حال می توان در تقسیم وظایف، مزایا و فرصت‌ها به شرایط محلی بها داد. امری که به عنوان یک سیاست راهبردی می‌توان فاصله هویت فرهنگی ملی را با فرهنگ قومی و محلی کاهش دهد.


در واقع احساسی که دراقوام و فرهنگ‌های مختلف مبنی بر جدایی از نظام سیاسی مستقر ایجاد می‌شود نتیجه تصمیم‌گیری‌ها، توزیع منابع، ارزش‌ها و تقسیم‌بندی‌های نظام سیاسی است. این اقدامات اگر مدیریت صحیحی نداشته باشد به احساس بی‌عدالتی، نابرابری و تبعیض در اذهان اقلیت‌ها دامن می‌زند و آنها را برای احقاق حقوق خود تحریک می‌کند، بنابراین مدیریت در برنامه‌ریزی‌ها و راهبردها می‌تواند مانع به وجود آمدن چنین احساساتی که پیامدهای ناگواری برای حکومت‌ها دارند بشوند.


قوم‌گرایی و مسائل مربوط به آن در حال حاضر با ماهیتی جدید و کاملاً متفاوت از گذشته بازتولید شده است به صورتی که می‌توان از موج دیگری از قوم‌گرایی سخن به میان آورد. اساساً چه اقدامات، سیاست‌ها و خط مشی‌هایی باید در پیش گرفته شود تا این موج مدیریت شود و وحدت و انسجام کهن ایرانیان را خدشه‌دار نکند؟


از آنجا که اقلیت‌های قومی در مناطق مرزی مستقر هستند استمرار روابط دوستانه با همسایگان و به ویژه سران اقوام آن سوی مرز می‌تواند گرایش‌های واگرایانه را تضعیف نماید. روابط دوستانه با همسایگان باید روابطی بلندمدت، در چارچوب منافع ملی ایران و متناسب با فرهنگ و تمدن ایران باشد. دستگاه وزارت خارجه کشور می‌تواند با بهره‌گیری از کلیه ابزارها و سیاست‌های تشویقی رابطه مفید و مؤثری با مقامات مسئول در کشورهای همسایه در راستای اتخاذ رویکردهای مشترک حول مهار قوم‌گرایی برقرار کند.


دولت جمهوری اسلامی باید در راستای اصلاح سیاست‌ها و خط مشی‌های کشور نسبت به مسئله قومیت‌ها اقداماتی را انجام دهد. ابتدایی‌ترین کار در این مسیر پذیرش تعدد اقوام و فرهنگ‌ها به عنوان یک واقعیت ایرانی در کشور شناخت ابعاد و مؤلفه‌های آن است و همچنین اتخاذ سیاست‌های صحیح و جامع در سطح کشور جهت تحقق وحدت ملی و انسجام و یکپارچگی از ضرورت بالایی برخوردار است.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب