توزیع کتاب را از قاچاقچیان بیاموزیم!
هادی حسینینژاد، خبرنگار فرهنگی آنا: حکایت چاپ و فروش کتابهای تقلبی که چند وقتی است با عنوان «قاچاق کتاب» مطرح شده، حکایت تازهای نیست. تنها تفاوتش این است که اگر پیشتر کتابهایی که انتشارشان با رأی ممیزان اداره کتاب وزارت ارشاد متوقف شده بود، خارج از سیکل رسمی منتشر میشد، حالا کتابهای پرفروش و مجازی که مورد اقبال بازار قرار گرفتهاند، دستمایه سودجویی به اصطلاح «قاچاقچیان» قرار میگیرند. آنهم نه با کیفیت کتابهای اُفستِ سابق؛ بلکه با کیفیت مناسبی که حتی ناشر کتاب هم به سختی میتواند فرق کتابهای تقلبی را با کتابهای اصلی تشخیص دهد.
شیوع کتابهای تقلبی در بازار نشر در ماههای اخیر، اعتراضات شدید ناشران را به همراه داشته است؛ تا جایی که این نگرانی در روز کتابگردی (پنجشنبه 27 آبان) صراحتا از سوی برخی ناشران با سیدرضا صالحیامیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درمیان گذاشته شد و او در اینباره گفت: «ما اجازه نخواهیم داد که سودجویان با ادامه فعالیت خود در این راستا، مسیر نشر کتاب که همان مسیر تعقل در جامعه است را منحرف کنند. به همین دلیل قطعا با هماهنگیهایی که با قوه قضائیه و نیروی انتظامی خواهیم داشت، با متخلفان برخورد خواهیم کرد.»
وزیر ارشاد بر حسب اهمیت آفتِ کتابهای تقلبی، در مراسم هماندیشی اصحاب نشر و قلم که یکم آذرماه برگزار شد، تاکید کرد: «تمام توانمان را برای جلوگیری از چاپ قاچاق کتابها که از سوی آدمهای نادان یا خائن صورت می گیرد به کار خواهیم بست. در این زمینه نیروی انتظامی قول داده که با تمام توان پای کار بیاید و با قوه قضاییه نیز هماهنگ می کنیم که به صورت جدی این مساله را پیگیری کند.»
درست است که امرِ غیرقانونی را باید بیبروبرگرد متوقف کرد و جلوی خاطیان را هرچه زودتر گرفت، درست است که باید با فعلِ سودجویی و سوءاستفاده مقابله کرد؛ چراکه سودجویان مخربِ هر سیستم و نظامی هستند و به فعالان اصناف صدمه میزنند، درست است که... اما با این وجود، بررسیِ کم و کیف این رویه متخلفانه در حوزه نشر، خالی از لطف نیست. در واقع پرداختن به زوایای مختلف «قاچاق کتاب» میتواند دستآوردهایی برای چرخهی به لنگی افتادهی نشر در کشور ما داشته باشد:
1- تعابیر قاچاق و قاچاقچی، از آن جمله تعابیر خوفناکی هستند که جز بار منفی، مفهومی را به اذهان عمومی متبادر نمیکنند. اما اگر نتیجه فعلِ قاچاق، افزایش سرانه مطالعه و ارتقاء سطح فرهنگ و سواد فرهنگی جامعه شود چه؟ تکلیف چیست؟ آیا باید از این منظر، قاچاقچی کتاب را قاچاقچی خوب، و مثلا قاچاقچی اسلحه را قاچاقچی بد خواند؟ با دستِ کم بگوییم بعضی از انواع قاچاق، خیلی هم بد نیستند؟ توجه به این سوالات، مقدمهای است برای پرداختن به نکات بعدی.
2- راز موفقیت قاچاقچیان (در اینجا قاچاقچیان کتاب) چیست؟ شکی نیست که آنها سوءاستفادهگرند و با بهرهبردن از زحمات دیگران، راه به مقصود و مقصد میبرند. مثلا در زمینه کتاب، قاچاقچیان مدام مشغول رصد کردن بازار نشر هستند تا کشف کنند چه کتابی از سوی مخاطبان مورد استقبال قرار گرفته و مثلا به چاپ سوم یا چهارم رسیده است. بعد شاخصههایی مانند موضوع کتاب، عنوان، طرح جلد، نام نویسنده و امثالهم را بررسی کرده تا ببینند آیا این کتاب، ظرفیتِ سرمایهگذاری (به هر حال قاچاق کردن هم سرمایه میخواهد) دارد یا نه. چه بسیار کتابهایی که ظرفیت فروششان در چاپ چهارم و پنجم تکمیل شود و دیگر مطالبه آن در بازار وجود نداشته باشد! در ادامه اگر ظرفیت فروش احراز شد، لابد قاچاقچیان به بازار و طریق توزیع و فروش نسخههای تقلبی آن کتاب فکر میکنند و... در مجموع باید گفت قاچاق، یک امر تخصصی است و قاچاقچیان کتاب، حتما از ظرایف این بازار مطلعاند. تخصص کپیبرداری از کتابهای اصلی؛ طوری که تشخیص اصل از فرع آسان نباشد همه به جای خود.
3- در بازاری که نظامهای توزیع و فروش در آن به شدت دچار آشفتگی، ضعف و نارسایی است، راهبری و هدایت کتابهای تقلبی حُکماً کار صعب و سنگینتری از توزیع و فروش کتابهای اصلی است. به عبارت دیگر قاچاقچیان کتاب را نباید در امر توزیع و نفوذ به شبکههای فروش، دستِ کم گرفت، و این واقعیت سوالی را به ذهنها متبادر میکند: آیا دستاندرکاران بازار رسمیِ نشر، آن طور که باید و شاید در صدد استفاده از ظرفیتها و امکانهای موجود در شبکه توزیع و فروش کتاب برمیآیند و به اندازه قاچاقچیان، تخصص و تلاش دارند؟
4- درست است که در بررسی عوامل موفقیت قاچاقچیان، نباید عدم ضرورت پرداخت بخشی از هزینهها را که تولیدکننده اصلی ملزم به متحمل شدن آنها است را نادیده بگیریم. اما خوب است نگاهی دقیقتر به هزینه و سودی که میشود از یک کتاب برد داشته باشیم. الگوی متداول اینگونه است:
تقریبا 10 درصد از قیمت پشتِ جلد، به عنوان حقالتألیف یا حقالترجمه به مؤلف یا مترجم میرسد. 30 درصد آن هم صرف خرید کاغذ و حروفچینی و صفحهبندی و لیتوگرافی و چاپ و صحافی و ... 30 درصد هم صرفِ توزیع و بازاریابی و تخفیفی که در ازای فروش کتاب، به کتابفروشان تعلق میگیرد. میماند 30 درصد که همان سودِ ناشر از انتشار یک کتاب است. حالا باید دید قاچاقچیان از پرداخت چه میزان از این هزینهها، معافاند؟ پاسخ: از آنجا که کیفیتِ کتابهای تقلبی، کم از کتابهای اصلی ندارد، تنها بندِ معافیت برای قاچاقچیان، بندِ پرداختِ دستمزد به مؤلف یا مترجم و البته هزینه حروفچینی و صفحهبندی است. به عبارت دیگر به جز این مورد، قاچاقچیان هم برای رسیدن به سود 30 درصدی (به اندازه ناشران) ملزم به پرداخت بیشتر هزینهها هستند. بنابراین این تصور که قاچاقچیان هزاران برابر بیشتر سود میبرند را باید از سر بیرون کرد.
5- مطابق با آنچه گفته شد، کیفیت در چاپ و تولید باعث شده تشخیص کتابهای اصل از فرع به آسانی مقدور نشود اما پذیرش این مسأله که دستاندرکاران شبکههای توزیع و کتابفروشان هم متوجه این تفاوتها نمیشوند و شناختی روی مسیر توزیع کتاب و ناشر اصلی آن ندارند، عاقلانه نیست. با این احوالات؛ چرا شبکههای توزیع و فروش کتاب از کتابهای تقلبی استقبال میکنند؟ یکی از ناشران پیگیر، درباره یکی از کتابهای پرفروشش که از سوی قاچاقچیان جعل شده بود میگفت من تا حالا 35 هزار نسخه از این کتاب منتشر کردهام اما شواهدی دارم که 35 هزار نسخه از این کتاب به شکل تقلبی منتشر و وارد بازار شده است! اما چطور؟
بررسیها نشان داده قاچاقچیان کتاب، تولیدات تقلبی خود را با تخفیفاتِ به مراتب بیشتری نسبت به عرفِ بازار در اختیار کتابفروشان قرار میدهند. یعنی اگر در ساز و کار متداول، سهم یک کتابفروش از فروش کتابی 20 درصد از قیمت پشت جلد است، قاچاقچیان حاضر هستند گاه تا 40 درصد (و گاه بیشتر) از قیمت پشت جلد را به آنها واگذار کنند. این یعنی قاچاقچیان به سودِ کمتر قانع هستند و در واقع به قول بازاریهای قدیم، سود را در تعداد فروش میبینند نه در قیمتِ کالا. بنابراین شاید اگر ناشران و موزعان کمی از حقوقی که برای خود از فروش یک کتاب قائل هستند، کوتاه بیایند، وضعیت فروش آنها بهتر شده، تیراژها بالا برود و حتی به سود بیشتری دست پیدا کنند. در شرایطی که فروش نرفتن و خاک خوردن کتابها در کتابفروشیها و انبار ناشر، خود ضرری مضاعف و معمول است.
حرف آخر:
شاید مفاد این گزارش، به مذاق اهالی نشر و موزعان کتاب خوش نیاید و تنها مطالبه حَقهی آنها، بازداشت متخلفان و توقف ورود کتابهای تقلبی به بازار نشر باشد. البته که هر عقل سلیمی خواستار مقابله با این پدیده شوم است، اما به نظر بد نمیآید اگر جویای جزئیات و رویه کار قاچاقچیان کتاب شوند و با استفاده از این اطلاعات، هم کارکرد سیستم اقتصادی خود را ارتقاء دهند و هم بیشتر از گذشته در پیشبرد اهداف ارتقاء سرانه مطالعه و رونق بخشی به کتاب و کتابخوانی در جامعه نقشآفرین باشند. پس خوب است که بعد از دستگیری احتمالی هر متخلفی، راز موفقیتش را از او بپرسیم. لقمان حکیم را گفتند ادب که آموختی؟ گفت از بیادبان!
انتهای پیام/