محمد عطریانفر: تمدید روحانی « مصلحت ملی» است/ اصولگرایان شخصیت تراز اولی را معرفی نمیکنند
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، معاون اسبق وزیر کشور حرفهایی در مورد شرایط روحانی در انتخابات ٩٦ دارد. در ادامه، گفتوگوی «اعتماد» با محمد عطریانفر را میخوانید.
اصلاحطلبان اعلام کردهاند که در این انتخابات حضوری حداکثری خواهند داشت و بارها گفته شده که گزینهای به جز روحانی در انتخابات ٩٦ ندارند. به نظر شما آیا اصلاحطلبان باید آلترناتیو یا پلن بی برای هر نوع مشکل و بحران احتمالی در انتخابات ٩٦ داشته باشند؟آیا باید افرادی در کنار آقای روحانی در انتخابات ثبتنام کنند یا خیر؟ در هر دو صورت شرایط را برای اصلاحطلبان چطور تحلیل میکنید؟
محورهایی که مطرح کردید زمانی قابل تعقیب است که چشمانداز فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان روشن نباشد. امااگر افق روشن باشد بخش عمدهای از اما و اگرها، احتمالات و گزینههایی که مطرح میکنید از دستور کار خارج میشود. چندین بار در طول ماههای گذشته و در مصاحبههای مختلفی به صورت شفاف بیان کردهام که گستره اصلاحطلبان در سطوح مختلف از جریانات سیاسی و احزاب گرفته تا نحلههای فکری گوناگون، شخصیتهای موثر و نامآور در خانواده بزرگ اصلاحات یکپارچه و یکصدا بر حضور و ادامه فعالیت آقای روحانی برای دوره دوم ریاستجمهوری معتقدند و از آن سخن گفتهاند و احدی از چهرههای شاخص اصلاحطلب در این راستا تردیدی به خود راه نداده است. مااین موضوع را مفروض میدانیم، گرچه استدلال سیاسی هم میتوان بر آن اقامه کرد، اما طرح جایگزینی برای آقای روحانی امری مردود است. فعالان سیاسی معمولا در مشارکتهای اجتماعی به اقتضای شرایط عمومی قدم برمیدارند. در این ارتباط جریانات سیاسی زمانی دست به معرفی گزینههای هم ارز و همتراز میزنند که چشمانداز روشنی پیش روی خود نبینند. اصلاحطلبان به مقتضای حال استدلال میکنند ادامه ریاستجمهوری آقای روحانی مصلحت ملی است. برگزیده ملتی که ظرف سه سال کارنامه موفقی داشته است، کارآمد بوده است؛ نقش توانمندی در پیشبرد اهداف و منویات مردم داشته است؛ بزرگترین دلنگرانی که درپی تحریم، احتمال حمله نظامی بر سر کشور سایه انداخته بود را با تدبیر سیاسی وبا بهرهگیری از همراهی رهبری نظام و نقشآفرینی ارزنده دکتر ظریف، وزیر خارجه و دکتر صالحی، دانشمند برجسته در حوزه فیزیک هستهای به ثمر رسانده است. طبیعی است ملت ایران خاطره خوش و دلپذیری از مدیریت دولت او داشته باشند. کسی که توانسته است مشکلاتی که از دولت پیشین به دولت اوتحمیل شده بود، تا حد مطلوبی کاهش دهد. او قادر بوده که امروز مشکلات اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی، به هم خوردن تعادل مدیریت و کاهش وزن چهرههای شاخص دردولت که از آثار ضعف عملکرد دولت آقای احمدینژاد بود را در حد بضاعت و به تناسب شرایط کشور حل و فصل کند. بنابراین آقای روحانی چهره برتر و برگزیده اصلاحطلبان برای سال ٩٦ خواهد بود.
احتمال ردصلاحیت آقای روحانی را با توجه به شرایط کنونی کشور کم میدانید؟
فارغ از رقابتهای سیاسی، من از منظر حقوقی استدلالی دارم که ردصلاحیت رییسجمهور مستقر توسط شورای محترم نگهبان امری ممتنع است. به این معنا که از نظر حقوقی ارزیابی صلاحیت رییسجمهوردردوره استقرار، مادام که ریاستش پابرجاست، توسط شورای محترم نگهبان فاقد وجاهت است. در مقام استدلال این موضوع چند نکته قابل بیان است. رییسجمهوری که بر سر کار است رای مردم و تنفیذ رهبری را در اختیار دارد. پس تا زمانی که این رای و تنفیذ به قوت خود باقی است، رییسجمهور واجد صلاحیت است و صلاحیتش محل خدشه، مناقشه، اشکال و انکار نیست. صلاحیت یک رییسجمهور در دوران انجام وظیفه، تنها از سه زاویه ممکن است مخدوش شود.
اول اینکه رییسجمهور مستقر دچار تخلفات قانونی جدی شود و دیوان عالی کشور اتهاماتی را متوجه او کند و در دادگاه عالی رای بر محکومیت عملکرد رییسجمهور صادر شود. طبعا با رای محکومیت، رییسجمهور معلق میشود. چنین چیزی تا به حال رخ نداده ورخ نخواهد داد، چرا که دولت آقای روحانی تمام همت و توان خود را به کار بسته تا درچارچوب مقررات و قوانین و با کمک مجلس و نهادهای مسوول در کشور مشکلات را حل و موضوعات را پیش برد.
دوم بحث عدم کفایت سیاسی است. به این معنا که چنانچه رییسجمهوری دچار ناهنجاریها و مشکلاتی در حوزه صلاحیت سیاسی شود، به نحوی که شروط اولیه قانونی را از دست دهد، پارلمان میتواند صلاحیت و کفایت سیاسی رییسجمهور را بررسی کند و به عدم کفایت وی رای دهد و اگر رهبری هم تنفیذ کند، رییس جمهور برکنار میشود. این وجه هم که در مورد آقای روحانی نه رخ داده است و نه رخ خواهد داد. سوم اگر رهبری از موضع فراتر از قانون، بنا به مصلحت ادامه کار رییسجمهور مستقر را صلاح ندانند و تنفیذ خود رابردارند. هیچکدام از این سه احتمال در مورد آقای روحانی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد. لذا این امتناع قطعی در مورد رییسجمهور مستقر وجود دارد و شورای محترم نگهبان قهرا نمیتواند نسبت به صلاحیت وی تردیدی وارد کند.
عملیات روانی رسانهها و برخی چهرههای جریان رقیب علیه برجام و طرح مساله فیشهای حقوقی به چه دلیل است؟ آیا چنین انتقاداتی میتواند تا حد ردصلاحیت شدن آقای روحانی پیش برود؟
اولا برجام تایید مجلس شورای اسلامی و رهبری را همراه خود دارد. شورای عالی امنیت ملی هم آن را تایید کرده است و دستاوردهای آن هم یکی پس از دیگری حاصل میشود. اینکه طرف خارجی برخی شیطنتهایی را به وجود میآورد و به عهد و قول خود پایبند نیست امر طبیعی است وباید در عمل آنها را تسلیم کنیم. از این جهت به برجام ایرادی وارد نیست و کسی نمیتواند نسبت به صلاحیت آقای روحانی در مساله برجام خدشهای وارد کند. درباره فیشهای حقوقی نجومی هم باید گفت این موضوع ربطی تنها به این دولت نداشته و از دولتهای پیشین آغاز شده و از منطقهالفراغ قانون سوءاستفادههایی کردهاند. در همه دولتها در مراتب پاییندست امکان وقوع تخلفاتی هست. نظام نظارتی و بازرسی در کشور آنقدر قوی است که مواردی از این دست را بررسی کند و اگر خطایی رخ داده باشد جلو آن راگرفته و حل کند تا متخلف به سزای عمل خود برسد. در خصوص فیشهای حقوقی هم بررسیهایی صورت گرفته و آخرین گزارش هم اخیرا اعلام شده است. نتیجه اینکه از میان ٣/٥ میلیون نفر کارمند دولت و١٠٠ هزار واجدین حقوقهای بالا، کمتر از ٤٠٠ نفر حقوقهای بیش از اندازه معمول گرفتهاند که تکلیف آنها را نیز دستگاههای قضایی و نظارتی معلوم خواهند کرد.
بنابراین به نظر شما هزینههای ردصلاحیت رییسجمهور مستقر بسیار بالاست؟ هزینه ردصلاحیت آقای روحانی در صورتی که گزینههایی همراه با آقای روحانی ثبتنام کنند، کاهش پیدا میکند؟
پیشتر گفته شد، امکان ردصلاحیت آقای روحانی توسط شورای محترم نگهبان وجود ندارد. پس وقتی چنین است، نگرانی وجود ندارد. ما نگران ردصلاحیت ایشان نیستیم که هزینهای داشته باشد. آقای روحانی ردصلاحیت نمیشود و در انتخابات پیش رو با قوت و قدرت در صحنه حاضر میشود. بر اساس مطالعهای میدانی مطالبه مردم، روشنفکران، اندیشمندان، جامعه شهری و طبقات محروم جامعه، ادامه ریاستجمهوری مستقر است و این انتظار، یک «خواست ملی» است. دلیلی وجود ندارد آقای روحانی ردصلاحیت شود. باور ما این است که ردصلاحیتی صورت نخواهد گرفت و او صلاحیتش همچنان مستمر و پایدار خواهد ماند. لذا معرفی عنصری جایگزین معنا ندارد. اگر کسی درون جبهه اصلاحات ادعا کند که میخواهد در برابر آقای روحانی کاندیدا شود، از نظر ما پذیرفته نیست و آن را اقدامی خودسرانه تلقی میکنیم.
کاندیداتوری در مقابل آقای روحانی را مردود میدانید. آیا معتقد هستید در طول آقای روحانی نیز نباید افرادی در انتخابات ٩٦ ثبتنام کنند؟
در طول آقای روحانی نیازی نیست فردی را معرفی کنیم. ضرورتی احساس نمیکنیم و از باب احتمال ردصلاحیت آقای روحانی هم چون نگرانی نداریم، پس دعوت به معرفی کسی هم نمیکنیم. در انتخابات پیشین با وجود صلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی و نظرسنجیای که در سطح کشور برای ایشان صورت گرفته بود که با ٣٠میلیون رای به قدرت خواهند رسید، با توجه به اینکه احتمال ردصلاحیت ایشان داده میشد، چون به ایشان پیام داده بودند که ثبتنام نکنند!ثبتنام افراد «فالاعلم»ی چون آقایان روحانی و عارف را در عرصه انتخابات لازم دانستیم. این مساله را هم صیانت کردیم. متاسفانه چون آقای هاشمی ردصلاحیت شدند از گزینه دیگری که در طول آقای هاشمی بود، استفاده شد.
آیا امکان وقوع مجدد چنین رویدادی وجود ندارد؟
در آن مقطع آقای هاشمی واکنش نگرانکنندهای در رابطه با ردصلاحیت خود ابراز نکردند. ایشان با وجود اینکه ردصلاحیت را نه حق و نه حقوقی میدانست اما به حرمت نهاد شورای نگهبان در برابر تصمیم آنها تابع بود و با وجود این مظلومیت تاریخی واکنشی نشان نداد. به هر حال ردصلاحیت عالیترین مسوول مستقر یعنی رییسجمهور، امر ممتنعی است. پس وقتی از نظر حقوقی امتناع وجود دارد، دلیلی وجود ندارد که نگران باشیم.
اگر تحلیل شما را یک گام پیش برویم در شرایطی که جریان ضد روحانی مایل به یکدورهای کردن دولت روحانی است با چه ابزار و روشی در انتخابات حاضر خواهد شد؟ از دید جریانی که مایل نیست آقای روحانی یک بار دیگر رییسجمهور شود چه کنشهای ممکنی را از سوی آنها متصور هستید؟ اصلا آیا جریان اصولگرا به دنبال پیروزی است یا کاهش رای آقای روحانی برای دور دوم ریاستجمهوری اش؟
منطق سیاسی و رفتار درست اصولگرایان بهعنوان رقیب حکم میکند تا در عرصه رقابت برای کسب پیروزی حضور پیدا کنند. با این حال در مقام واقع باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد. در این راستا چند نکته را باید در نظر گرفت. با توجه به تصویر ٣٧ سالهای که از انقلاب داریم، در دورههایی از انتخابات که ریاست جمهور مستقر میتواند در انتخابات شرکت کند، اقبال مردم همواره به رییسجمهور مستقر زیاد بوده است. چنین سنتی در جمهوری اسلامی هنوز شکسته نشده است. محتملترین دورهای که احتمال داشت رییسجمهور یکدورهای شود، سال ٨٨ بود که حتی آن زمان نیز چنین اتفاقی نیفتاد. برداشت ما این بود که عملکرد آقای احمدینژاد به حدی پر مشکل است که مردم از او روی برمیگردانند و چهبسا این احتمال هم وجود داشت که مردم به شخصیت دیگری متمایل شوند اما در سال ٨٨ هم رییسجمهور مستقر انتخاب شد. پس تاکنون روسای جمهور ما دو دورهای بودهاند. به همین خاطر اصولگرایان معمولا به سمت یک فعالیت تمامعیار نمیروند. رقیب بنا به ضرورت حضور سیاسی و کنشگری حزبی حتما باید در صحنه شخصی را معرفی کند، اما بعید است که شخصیت تراز اولی را معرفی کند. شخصیت تراز اول معمولا در چنین عرصههایی خودش هم مایل نیست در رقابت حضور پیدا کند، چون میداند فقط برای گرم کردن بازار انتخابات میآید. نکته دیگر اینکه اصولگرایان هم چهرههای ملی و موثر خود را با چنین آزمونی به محک تجربه درنمیآورند تا شکست بخورد.
یعنی چهره تراز اولشان را نمیسوزانند؟
بله. چرا که اگر در محک تجربه آزمایشی شکستی برای چهره تراز اول به وجود آید ممکن است در دوره دیگری که او را به عنوان عنصر اصلی معرفی میکنند بهدلیل سابقه عدم توفیق پیشین، مجدد شکست بخورند. بنابراین در انتخابات ٩٦ اصولگرایان ممکن است چهره دوم یا سومی را مطرح کنند. چهرههای دوم و سوم هم با تمایل کافی دوست دارند در عرصه ملی دیده و مطرح شوند. از این جهت فکر میکنم اصولگرایان هم منطق رقابت را با همین ادبیاتی که مطرح شد، میپذیرند.
عدم حضور احمدینژاد در انتخابات ٩٦ را چطور تحلیل میکنید؟ به نظر شما با عدم حضور او در عرصه انتخابات طرفداران احمدینژاد چه وضعیتی پیدا خواهند کرد؟
آقای احمدینژاد برای حضور در انتخابات منع ولایی نشد، بلکه از طرف رهبری معظم توصیه به عدم ورود در انتخابات شد. رهبری هم تاکید کردند من کسی را منع نمیکنم. به نظر من این توصیه به نفع آقای احمدینژاد و طرفداران او و ملت ایران بود. مقام معظم رهبری خیلی بزرگواری کردند که برای جلوگیری از هر گونه تنش و وقوع ناهنجاری و دوقطبی در درون اصولگرایان، پایه آن را در قالب یک توصیه سست کردند.
اگر رهبری چنین اقدامی نمیکردند چه اتفاقی میافتاد؟
به نظر من آقای احمدینژاد در فرصت آغازین انتخابات، یک تحرک سیاسی از خود نشان داد تا امیدی بدهد به دوستان اندک خود که جزو چهرههای رادیکال هستند. همچنین میخواست به دوستان گذشتهاش در بین اصولگرایان هشدار دهد که من را نمیتوانید فراموش کنید. من جزو خانواده شما هستم و بدون من هر تصمیمی را نمیتوانید به نتیجه برسانید. او با ایجاد این نشاط سیاسی، نوعی شکاف و قطبیگرایی را در درون اصولگرایان استارت کرد. رهبری هم اشاره کردند که دو قطبی شدن انتخابات تاثیر بدی در کشور بهجا میگذارد. این دو قطبی شدنها ابتدا از درون اصولگرایان آغاز و سپس در تمامیت صحنه انتخابات خود را حتی بر رقیب و عملا بر کشور تحمیل میکند. نخستین اثر حضور آقای احمدینژاد دو قطبی کردن اصولگرایان و تشتت و چند پارگی بوده است. از این جهت تحرک آقای احمدینژاد در مجمع عقلای اصولگرا ایجاد نگرانی کرد و آنها موضع داشتند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اصولا آقای احمدینژاد ثبتنام میکرد؟ به باور من ایشان تصمیم به ثبتنام در انتخابات ٩٦ نداشت. آقای احمدینژاد به هر حال دو دوره رییسجمهور بوده است. وی میتوانست تشخیص دهد که در انتخابات میان دورهای احتمال پیروزیاش ضعیف است و او حتما نمیخواهد انگ شکست به پیشانی خود بزند. اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد، دوره شیرین و هشت ساله پیشین او خدشهدار میشد. اگر او میخواست در انتخابات شرکت کند دو احتمال وجود داشت؛ یا اصولگرایان پشت سر او قرار میگرفتند یا فرد دیگری را در برابرش مطرح میکردند.
معرفی کسی در مقابل وی در انتخابات ٩٦ پیامش این است که اصولگرایان احمدینژاد را از درون خود اخراج کردهاند. چنین چیزی مطلوب نظر آقای احمدینژاد نبوده و نیست. اگر به احتمال ضعیف تصمیم ثبتنام میگرفت، با توجه به عملکردپیشین، شورای نگهبان صلاحیتش را احراز نمیکرد. به هرصورت با توصیهای که از سوی رهبری به او شد جلوی بسیاری از ناهنجاریها وعوارض احتمالی گرفته شد. گرچه نهایتا شرایط به نفع او تمام شد، اما در قدم اول اصولگرایان ودرادامه کشوراز عوارض احتمالی
نجات یافت.
به نظر شما در بین اصولگرایان فرد اشبهالناسی به احمدینژاد وجود دارد؟ آیا گزینهای مثل ضرغامی که این روزها مطرح شده اشبهالناس به احمدینژاد است؟
اشبهالناس در بین اصولگرایان به آقای احمدینژاد فقط آقای جلیلی است. با تاکید براینکه آقای جلیلی انسانی محترم، متدین، متواضع و با اخلاق است و مشی اسلامی قابل احترامی دارد. بیتردید فقط این جنبهها برای اینکه شخصیت محترمی بتواند در موقعیت آقای احمدینژاد قرار گیرد، کفایت نمیکند. اصولگرایان اگر دست به انتخاب آقای جلیلی بزنند عملا چهرهای را برای عدم توفیق معرفی کردهاند. البته اگر هم آقای جلیلی را معرفی کنند فعالیت چندان چشمگیری هم برای موفقیت ایشان انجام نمیدهند. از آقای جلیلی که بگذریم اصولگرایان شخصیتهای متعددی را میتوانند در سال ٩٦ معرفی کنند اما آن شخصیتها را باید به صفت فردی مورد مطالعه قرار داد. شخصیت محترمی مثل آقای ولایتی هم میتواند از گزینههای مطرح باشد اما قطعا ایشان حاضر به ایفای نقش ثانوی در انتخابات نخواهد بود. آقای لاریجانی، رییس مجلس نیز در این دوره آمادگی نامزدی نخواهد داشت، چرا که شکست را محتمل میداند وعلیالاصول به عنوان شخصیت موثر و محوری در این شرایط خود را هزینه نمیکند. در بین اصولگرایان هستند کسانی که علاقه دارندچهره شوند و به میدان بیایند و نامشان در سطح ملی مطرح شود. از جمله آقای ضرغامی که گفتید از جمله همین شخصیتها هستند.
آقای بادامچیان چطور؟
بعید میدانم آقای بادامچیان در این جایگاه خود را مطرح کنند.
آقای بادامچیان پس از اینکه حزب موتلفه اعلام کرد که نامزد حزبی در انتخابات خواهد داشت در مصاحبهای بیان کرد که خودش، آقای حبیبی و آقای میرسلیم به عنوان چهرههایی هستند که برای کاندیداتوری در انتخابات مناسب هستند و از مذهبی بودن و تدبیرشان سخن گفته بود. این شخصیتها از منظر مراجع ذیربط در مقام تصدیق، توثیق وتطبیق با شروطی که در قانون اساسی برای ریاستجمهوری آمده، نیستند. گرچه هیچ کسی نمیگوید ماست من تُرش است. از جهتی هم ما چندان عیبی به این اظهارات او نمیبینیم. طرح این مسائل برای شنیدن خوب است. نباید فراموش کنیم که مرجع حقوقی دیگری است که این انطباق صلاحیتها را با موازین مورد نظر در قانون اساسی انجام میدهد.
موضع اصلاحطلبان درباره عدم ورود آقای احمدینژاد به انتخابات چیست؟
اصلاحطلبان نفیا و اثباتا نظری درباره ورود یا عدم ورود آقای احمدینژاد به انتخابات ندارند. موضع عام اصلاحطلبان این است که مصلحت سنجی رهبر انقلاب تدبیری مهم، واجد پیام و معنادار بوده است.
اگر شما به عنوان چهرهای اصلاحطلب بخواهید توصیهای به جریان اصولگرایی داشته باشید، فکر میکنید جریان اصولگرایی برای احیای خود چه کاری باید انجام دهد؟
اصولگرایان خود قایل به این نیستند که نیاز دارند احیا شوند. آنها خود را فعال میدانند و ما هم برای این مراقبه احترام قایل هستیم. در هر رقابتی که در عرصه زندگی انسان رخ میدهد، روابط و ضوابطی منطقی و حرفهای باید به رسمیت شناخته شود. معمولا در اتحادیههای صنفی، فتوت نامه هاو نظامنامههایی به کار گرفته میشود و افراد به آن اصول و منزلت حرفهای ملتزم وپایبند هستند. چرا در رقابتهای سیاسی ما نباید واجد مرامنامه یا فتوت نامه سیاسی باشیم؟ چرا نباید سیاستنامه و مانیفستی وجود داشته باشد؟ من اگر بخواهم توصیهای بکنم دو مورد را مطرح میکنم.
توصیه اول را به اصلاحطلبان هم میکنم. جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب باید به اخلاق و رفتارمعقول سیاسی در رقابتها پایبند باشند. آنها باید در تبلیغات، اخلاق تبلیغاتی را مراعات کنند. این واجبی است که جزو ضروریات سیاست ورزی در کشورها محسوب میشود. جریانهای سیاسی باید از دروغپردازی، تهمت، رفتارهای شکننده، خشونت طلبی و برخوردهای زشت بپرهیزند.
توصیه دوم اینکه هیچ جریان سیاسی با رفتار افراطی به جایی نمیرسد. ممکن است صدای رادیکالیسم اثر مقطعی و موردی داشته باشد اما صدای پایدار و غالب و نظریه موثر برای خدمت به مردم نیست. ما باید تلاش کنیم صدای غالبمان صدای اعتدال باشد. گفتمان غالب باید واجد اعتدال درمشی و خدمت به مردم باشد و هر دو جریان سیاسی باید تلاش کنند تا عرصه رقابتشان در اختیار نیروهای افراطی قرار نگیرد. جناحهای سیاسی تصور نکنند میتوانند از طریق کاربست تندروها رای بیشتری به چنگ بیاورند. مردم در برابر رفتارهای تند موضع میگیرند. هشدار داده شده حتی اگر خواستید موضع حقتان را با گردن کلفتی، صدای بلند، خشونت طلبی و زور به نتیجه برسانید، حتما شکست میخورید.
شانس موفقیت اصولگرایان را منهای احمدینژاد در انتخابات ٩٦ چقدر میدانید؟
با توجه به تحلیل مقدماتی که اشاره شد تصور نمیکنم شانس پیروزی چندانی برای رقبای اصلاحات وجود داشته باشد. اقتدار و توانمندی نظام سیاسی بستگی به مشارکت شهروندان دارد. اگر مردم با حضور و نقش آفرینی خود پای صندوقها، رای شان را که معادل خون، عزت و همتشان است به نمایش بگذارند، اقتدار ملی تقویت میشود.
رهبرانقلاب پیش ترتاکید کردند حتی کسانی که دلبستگی به نظام سیاسی ندارند، حداقل برای کشورشان پای صندوقهای رای بیایند. انسانها در قلمرو جمعیتی و مناسبات زندگی خودهمواره مجبور به انتخابند. انتخاب یا بین خوب و بد است؛ یا بین خوب و خوبتر یا انتخاب بین بد و بدتر است. انسان عاقل و مسوول برای زندگی خود و همنوعانش در جامعه مکلف به تصمیمگیری است و در هر شرایطی باید تصمیم بگیرد. ازاین منظراصولگرایان باید در انتخابات حضور پیدا کنند.
به نظر شما جلب رای برای روحانی در سال ٩٦ سختتر از سال ٩٢ است یا آسانتر؟
جلب رای برای آقای روحانی در سال ٩٦ آسانتر از ٩٢ است. آقای روحانی در ٩٢ با بنبستها و تنگناهای سنگینی روبهرو بود. او چهرهای نبود که در لایههای مختلف، مورد شناخت جامع مردم باشد. اگر چه سالیانی دراز نقش ملی و مهمی در شورای عالی امنیت ملی ایفا کرده بود، اما در اقشار متنوع جامعه شناخت کافی از او وجود نداشت. آقای روحانی در سال ٩٢ رقبای نیرومندی داشت.
رقبایی که هم تجربه حضور و رقابت در انتخابات را داشتند و هم چهرههای شاخص و سرشناسی بودند. آقای روحانی در چنین میدان رقابتی با مشکلات عدیدهای روبه رو بود. اصلاحطلبان در آن دوره از باب «ضرورت» آقای روحانی را برگزیدند، اما در این دوره او را از موضع «مقبولیت» مورد حمایت قرار میدهند. آقای روحانی فوق انتظارشان ظاهر شده است. اصلاحطلبان نه از باب «اجبار» بلکه از سر «اقبال» به آقای روحانی روی آوردهاند.
شما قایل به مذاکره اصلاحطلبان با روحانی برای حمایت از او نیستید؟
نه آقای روحانی اهل مذاکره است و نه اصلاحطلبان کار خلاف عقل میکنند. حمایت از آقای روحانی بدون قید و شرط و بدون هر گونه مذاکره و سهمخواهی است. این دیدگاه دلالت بر عقلانیت سیاسی اصلاحطلبان دارد.
اصلاحطلبان در مورد کابینه آقای روحانی انتقاداتی را مطرح کردند. از این باب نباید با روحانی مذاکره کنند؟
تمام نکات مورد نظرشما ممکن است در مقام توصیه مطرح شود اما هیچوقت در مقام شرط نیست. اصلاحطلبان هیچ شرطی برای آقای روحانی ندارند و چنین انتظاری وجاهت سیاسی و عرفی ندارد. بهترین گزینه برای اصلاحطلبان که مدافع اندیشه اصلاحات است و عملکردش نیز اصلاحطلبانه است، آقای روحانی است.
هر مدیری در عرصه عمل سیاسی و مدیریتی خود ممکن است گرفتاریهایی داشته باشد. چه بسا این مشکلات ناشی از شرایط باشد. علاوه بر این شخص آقای روحانی تجربه ٣ سالهای کسب کرده و در دوره دوم قاعدتا دست به انتخاب کابینه نیرومندتر، توانمندتر و چابکتر خواهد زد.
دولت آقای روحانی مطالبات اصلاحطلبان را برآورده کرده است؟
گاهی از بالا و کلان به مسائل نگاه میکنیم و گاهی در جزییات و مفردات به امری توجه میکنیم. در کلان ایرادی به عملکرد آقای روحانی نیست و مورد تایید است اما در مفردات ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد. حتی دوره درخشان دولت آقای خاتمی نیز در مفردات اشکالات وجود داشت. باید از افق دور به توفیقات آقای روحانی نگاه کنیم. از این زاویه توفیقات دولت آقای روحانی نسبتا کامل و مثبت ارزیابی میشود.
مطالبات اختصاصی اصلاحطلبان آیا توسط دولت برآورده شده است؟
چه مطالبهای؟
آزادی مطبوعات آیا در دولت روحانی به حد رضایت اصلاحطلبان تامین شده است؟
آزادی مطبوعات از حدی که در دولت آقای خاتمی بعد از سال ٧٨ بوده، امروز بیشتر است. این جامعه است که اقبال جدی نسبت به رسانهها ندارد و مشکلات دیگری وجود دارد که اقبال کم شده است. اتفاقات دیگری باید رخ دهد تا رونقی برپا شود. بهطور کلی اصلاحطلبان مطالبه ویژهای از آقای روحانی ندارند. همین که در دولت ایشان اصلاحطلبان اجازه تنفس دارند، خود دستاورد بزرگی است.
شما در مصاحبه اخیرتان گفتید همه تغییر میکنند از جمله آقای هاشمی. آقای هاشمی سال ٦٨ با هاشمی سال ٩٥ چه تفاوتی دارد؟
مبانی آقای هاشمی امروز همان اصول ومبانی سالهای ٨٨، ٧٦ و ٦٨ است. اما با گذر زمان و با تحول موضوعات و سرفصلها وتنوع نیازهای جامعه، مسوولان سخنی متفاوت خواهند داشت. تفاوت آشکاری که از آقای هاشمی امروز به چشم میخورد این است که از مبانی حکمرانی و فلسفه سیاسی امام خمینی با تمام وجود دفاع میکند. ضمن اینکه آقای هاشمی با توجه به کبر سنی که آقایان معتقدند پیدا کرده، هوشمندی ایشان از منِ میانسال هم بیشتر است. او با همه توان تلاش میکند در بقیه فرصتی که دارد به جوهر فکری امام در منطق حکومت جمهوری اسلامی لطمهای
وارد نشود.
در گذشته از مبانی فکری امام دفاع نمیکرده است؟
در گذشته هم دفاع میکرده است اما آن زمان درگیر مسائل اجرایی و اداره کشور بود و امروز صرفا در مقام نظریهپردازی است. او انحرافات احتمالی را که از ناحیه برخی صاحب منصبان و مسوولان مطرح میشود به چالش کشیده است. اندیشه هاشمی همزاد نظریه نظام اسلامی است.
این جمله امام در مورد آقای هاشمی را باید به یاد آورد، که فرمود «این نهضت زنده است تا هاشمی زنده است» زنده بودن هاشمی صرفا مربوط به زندگی فیزیولوژیک او نیست. از دیدگاه و تحلیل بنده بقای نهضت به زنده بودن پیامی است که هاشمیها و مقام معظم رهبری از آن دفاع میکنند. نظریاتی که دلالت بر مفاد دکترین و فلسفه سیاسی امام درباره حکومت دینی و اسلامی و ولایت فقیه میکند. آن بزرگان میتوانند مردم را از گرفتاری دو ناهنجاری افراط و تفریط تحت عنوان «محّب غال و مبغض قال» برهانند. حکومت اسلامی ازدو خطر همواره باید پرهیز کند و هاشمی خود را وقف دفع این خطر کرده است. هیچ مسوولی به هیچ عنوان معصوم نیست. باید با دوستان نادان نظام که اصالت و ارزش این حکومت را میخواهند زیر سوال ببرند یا دخالت مردم را در سرنوشت خود ناچیز بدانند یا رایشان را تشریفاتی بدانند مبارزه شود. هاشمی در این مقطع سنی با توجه به عدم مسوولیت جدی اجرایی در کشور خود را وقف دفاع از نظریه سیاسی امام کرده است.
پس مقصود شما از اینکه هاشمی تغییر کرده این است که امروز بیشتر از مبانی فکری امام دفاع میکند؟چه تغییر دیگری داشته است؟
تحول، تغییر واجتهاد امر ممدوحی است. همه انسانها باید تحول پیدا کنند. اولا انسانها رشد میکنند. رفتارها و فضیلتها و تجربههایشان افزوده میشود و تغییراتی در عملکردشان صورت میگیرد. کسی که دلبستگی به نظام داشته باشد و در کارش اخلاص داشته باشد، اجتهاد مستمر را استقبال میکند.
نگاه آقای هاشمی به اصلاحطلبان چه تغییری کرده است؟
نگاه آقای هاشمی به اصلاحطلبان معتدل هیچگاه منفی نبوده است که حالا مثبت شده باشد. آقای هاشمی در گذشته هم نسبت به جریان چپ همراهی همدلانه داشت و نسبت به تندروها همواره موضع منفی داشته است.
در دوران اصلاحات هم چنین بود؟
هم در دوره اصلاحات و هم بعد از آن آقای هاشمی دید مثبتی به اصلاحطلبان داشت. مطمئن باشید آقای هاشمی فراتر از اصلاحطلب و اصولگرا است. این دو جریان سیاسی برادرانی هستند که زیر سقف مشترک تنفس میکنند اما دو نظریه دارند. این دو نظریه فکری به یک سری مبانی معتقد هستند. هاشمی هم نیت، رفتار و دلبستگیاش به اصولگرایان و اصلاحطلبان به یک میزان بوده است. اما از رفتارهای تند و افراطی هر دو جریان نگران بوده و همیشه نقد میکرده است. تصور نکنید اگر نقدی از اصولگرایان کرد به این معنا است که اصولگرایی را زیرپا گذاشتهاند. برخی اصلاحطلبان تند که میگویند آقای هاشمی برای نظریه اصولگرایی ارزشی در کشور قایل نیست اشتباه است؛ کما اینکه اگر روزی آقای هاشمی نقدی نسبت به رفتار تند در بین اصلاحطلبان کرد به معنای ارزش قایل نشدن برای اندیشه اصلاحطلبی نیست. جریان اصولگرا در کشور یک قدرت بلامنازع و فراخ برای خود فراهم کرده و در این قدرت فراخ، اشکالات زیادی رخنه کرده که نمونه آن دولت آقای احمدینژاد بود، هاشمی این زائده را نقد میکرد. موضع آقای هاشمی ایستادگی، نقد و مقابله با اندیشه افراطی است.
چرا آقای هاشمی در سال ٩٢ در کنار اصلاحطلبان قرار گرفت؟
طبیعت اعتدال هاشمی این اتفاق را رقم زده است. وقتی آقای هاشمی موضع مقابله با تندروی دارد و اصلاحطلبان هم همین موضع را داشتند، قهرا در کنار هم قرار میگرفتند. طبیعی است که روحانی، اصلاحطلبان و هاشمی در این زاویه دید، در کنار هم قرار میگیرند. اگر یادتان باشد نقدهایی که آقای هاشمی در دولت اصلاحات مطرح میکردند باعث میشد که تصویری اصولگرایانه از ایشان ترسیم شود. آقای هاشمی درانحصارهیچ یک از دو جریان سیاسی جای نمیگیرد. آقای هاشمی در ساحل ایستاده است و زورق اصولگرایی و اصلاحطلبی روی آب است. هر یک از دو جریان سیاسی زمانی به آقای هاشمی نزدیک یا از او دور
میشوند.
انتهای پیام/