دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
خسروپناه:

علوم حکمی علاوه بر توصیف واقعیت، توصیه‌هایی ارزشی نیز دارد

علوم حکمی علاوه بر توصیف واقعیت، توصیه‌هایی ارزشی نیز دارد
نشست مرجعیت علمی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در فرهنگستان علوم برگزار شد.
کد خبر : 935125

به گزارش خبرگزاری آنا، حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه در نشست مرجعیت علمی که در فرهنگستان علوم برگزار شد؛ اظهار کرد: یکی از مفاهیم مهم قرآنی که حکما و عرفا به آن پرداخته‌اند و به میراث حکمی افزوده‌اند، مفهوم «حکمت» است. حکمت ظرفیت ایجاد فرهنگ حکمی و تمدن حکمی را دارد. تمدن حکمی نه تنها محدود به علوم انسانی، بلکه گسترده‌تر است و به سایر علوم نیز تسری پیدا می‌کند.

وی با اشاره به استفاده از واژه حکمت در قرآن گفت: واژه «حکمت» یا «الحکمه» ۱۷ بار در قرآن آمده است و صفت «حکیم» برای خداوند ۵۵ بار ذکر شده، در حالی که صفات دیگر مثل «علیم» و «عظیم» کمتر به کار رفته‌اند. این نشان از اهمیت ویژه این واژه در قرآن دارد. علاوه بر اینکه کل قرآن حاوی حکمت است، دو سوره لقمان و اسرا به تفصیل بیشتری به مصادیق حکمت پرداخته‌اند. در این سوره‌ها هم مسائل نظری و هم مسائل عملی مرتبط با حکمت بیان شده‌اند. برای مثال، تواضع و پرهیز از تکبر از مصادیق عملی حکمت به شمار می‌آیند.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: یکی از آیات بسیار مشهور که به حکمت اشاره دارد، آیه ۲۶۹ سوره بقره است: "یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ". خداوند حکمت را به هر که بخواهد می‌بخشد و کسی که از حکمت برخوردار شود، به خیر بسیاری دست یافته است. تنها صاحبان «لب» (خرد ناب) این مطلب را درک می‌کنند. این نشان‌دهنده رابطه‌ای عمیق میان حکمت و اولوالالباب است.

خسروپناه اضافه کرد: واژه «لب» در قرآن به معنای «خرد ناب» آمده و فراتر از عقل معمولی است. بر اساس نصوص دینی، ابزار معرفتی انسان چندین مرتبه دارد: نخست حس (حواس ظاهری)، سپس عقل (هرچند واژه عقل به طور مستقیم در قرآن نیامده و بیشتر مشتقات آن دیده می‌شود)، و بعد از آن لب که بالاترین مرتبه عقل و خرد ناب است. پس از لب، مرتبه فؤاد می‌آید که جایگاه وحی و مکاشفات الهی است. در نهایت، قلب عالی‌ترین ابزار معرفتی انسان است؛ جایی که شیطان نیز می‌تواند تصرف کند، اما اگر تحت عنایت الهی قرار گیرد، تمام ابزار‌های معرفتی دیگر نیز از این عنایت بهره‌مند می‌شوند.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در روایات اسلامی، چهار دسته عقل (عقل نظری، عقل عملی، عقل معاش، و عقل معاد) به صورت جداگانه در روایات ذکر شده‌اند. عقل معاش به معنای عقل برنامه‌ریزی و مدیریت زندگی دنیاست، و ممکن است معادل با رشنالیتی (rationality) یا عقل استدلال‌گر و نظری تلقی شود. در مقابل، عقل معاد عقلی است که آخرت‌اندیش است و بر پایه تفکر در باب سرانجام و فرجام انسان در عالم آخرت قرار دارد. بنابراین، عقل معاش به دنیای مادی و عقل معاد به دنیای معنوی و اخروی معطوف است.

استاد خسروپناه ادامه داد: اما وقتی این چهار عقل با هم جمع شوند، به مرحله خرد ناب یا همان اولوالالباب می‌رسیم. صاحبان لب کسانی هستند که هم از عقل نظری و عملی، هم از عقل معاش و معاد بهره می‌برند. آنها در استفاده از عقل به عقل نظری بسنده نمی‌کنند، مانند دکارت که تنها بر عقل نظری تأکید داشت، و همچنین عقل عملی یا عقل معاش به تنهایی برای آنها کافی نیست، همچون تأکید مارکس، هابرماس بر عقلانیت عملی و عقل معاش تأکید داشتند.

خرد ناب از تجربه، دانش، و تلاش‌های علمی حاصل می‌شود

وی عنوان کرد: مفهوم لب در قرآن و روایات به خرد ناب اشاره دارد، این واژه نشان می‌دهد که خرد ناب از تجربه، دانش، و تلاش‌های علمی حاصل می‌شود. هرچه این خرد پخته‌تر شود، به قلب تبدیل می‌شود و در واقع قلب نشانه پختگی نهایی عقل است. بنابراین، عقل یک مفهوم تشکیکی است که مراتب مختلفی دارد: از حس و ادراکات حسی، تا عقل نظری، عقل عملی، عقل معاش، و عقل معاد، و در نهایت به لب و سپس فؤاد و قلب می‌رسد.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد: حال پرسش این است که خداوند حکمت را به چه کسانی می‌دهد؟ آیه ۲۶۹ سوره بقره پاسخ می‌دهد: "وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ"؛ یعنی حکمت به کسانی داده می‌شود که صاحب لب (خرد ناب) هستند. برای نمونه، لقمان حکیم که صاحب خرد ناب بود، از این عقل بهره‌مند بود و حکمت الهی به او داده شد.

خسروپناه عنوان کرد: در روایات نیز آمده است که حکمت با هوا و هوس ناسازگار است؛ یعنی کسی که گرفتار هوس باشد، نمی‌تواند حکیم باشد. به همین ترتیب، حکمت نه تنها در دانش نظری بلکه در منش و بینش فرد نیز تجلی پیدا می‌کند. چنانکه در سوره‌های لقمان و اسرا، حکمت هم به عنوان بینش و دانش و هم به عنوان منش اخلاقی مانند تواضع و خدمت به مردم معرفی شده است. شاعران و ادبای ما نیز حکمت را گاه با خرد، فضیلت، و اخلاق مترادف می‌دانستند.

حکمت در سنت دینی ما، شامل بینش، منش، و کنش است

وی اضافه کرد: بنابراین، حکمت در سنت دینی ما، شامل بینش، منش، و کنش است و در مقابل آن، مفاهیم غربی مانند عقلانیت مدرن قرار می‌گیرد. در غرب، عقلانیت مدرن که از قرون وسطی به بعد شکل گرفت، بر پایه «اصالت فاعل شناسا» یا «هیومنیزم» (humanism) استوار شد. در این دیدگاه، انسان به عنوان منبع شناخت مطرح می‌شود و دیگر مفاهیمی مانند خدا و وحی به عنوان متعلق شناخت در نظر گرفته می‌شوند. این ایدئولوژی‌ها مانند لیبرالیسم، سوسیالیسم، فمینیسم و دیگر مکاتب فکری، همه بر مبنای هیومنیزم و اصالت انسان بنا شده‌اند.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: یکی از نکات کلیدی در تفاوت‌های حکمت و مدرنیته این است که در علوم مدرن، عقل نظری و عقل عملی جایگاه ویژه‌ای دارند، اما عقل معاد در این سیستم فکری جایگاهی ندارد. وقتی از علم مدرن، علوم انسانی مدرن، صنعت مدرن، تکنولوژی مدرن، فرهنگ مدرن و تمدن مدرن صحبت می‌کنیم، باید این مفاهیم را بر اساس این دیدگاه از «مدرن» معنا کنیم. در نتیجه، حکمت در تقابل با سکولاریزم قرار می‌گیرد، چرا که حکمت سکولار نیست.

استاد خسروپناه ادامه داد: عقل نظری، عقل عملی، و عقل معاش در حکمت اسلامی پذیرفته شده‌اند. اما وقتی از علوم حکمی صحبت می‌کنیم، به این معنا نیست که تمام دستاورد‌های علم مدرن را رد کنیم، بلکه بخش قابل توجهی از علم مدرن مبتنی بر عقل نظری است که در حکمت نیز به رسمیت شناخته می‌شود. اما تمایز بین حکمت و مدرنیته در کجا ظاهر می‌شود؟ این تفاوت در عقل عملی و عقل معاش به روشنی نمایان است. در علوم مدرن، توجه به عقل معاد به کلی نادیده گرفته شده است. این در حالی است که در حکمت، عقل معاد به معنای نگرش به آخرت و فرجام انسان جایگاهی محوری دارد. به عنوان مثال، در تبدیل علم به صنعت، و صنعت به تکنولوژی، و سپس در حکمرانی علم و فناوری، حکمت به روشنی تاثیرگذار است.

علوم حکمی علاوه بر توصیف واقعیت، توصیه‌هایی ارزشی نیز دارد

وی اضافه کرد: بنابراین، تمایز اصلی در رویکرد به علم و فناوری مدرن، در توجه به عقل معاد و مبانی ارزشی آن است. به همین دلیل، بنده از اصطلاح «علوم انسانی اسلامی» استفاده نمی‌کنم و به جای آن از «علوم حکمی» بهره می‌برم. این تفاوت مهمی است؛ چرا که علوم حکمی علاوه بر توصیف واقعیت، توصیه‌هایی ارزشی نیز دارد. برای مثال، نظریه‌های عدالت در حکمت اسلامی به مراتب عمیق‌تر و جامع‌تر از رویکرد‌های مدرن است. نظریات عدالت فارابی و خواجه نصیر با نظریات عدالت مدرن تفاوت‌های اساسی دارند.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: در علوم انسانی مدرن، برخی از نظریات عدالت، عدالت را در سازمان و نهاد‌ها تعریف می‌کنند و عدالت فردی را نادیده می‌گیرند. اما در حکمت، عدالت هم در فرد و هم در جامعه تعریف می‌شود. این تفاوت مبنایی بر اساس نوع عقل نظری، عقل عملی، و حتی عقل معاش و معاد در تعریف عدالت و آزادی تأثیرگذار است.

خسروپناه افزود: از سوی دیگر، در حکمت، بررسی مسائل علوم انسانی، مانند رابطه نسل جوان و باور‌های دینی، می‌تواند از طریق عقل نظری و عملی مورد بررسی قرار گیرد و حتی ممکن است یک محقق مسلمان، مسیحی یا بی‌دین به نتایج مشابهی برسد، چرا که به کشف واقعیت پرداخته‌اند. با این حال، حکمت فراتر از کشف واقعیت است و شامل توصیه‌های ارزشی نیز می‌شود. در نهایت، این سوال مطرح است که آیا این نوع حکمت بر تمدن، فرهنگ، و علم تاثیرگذار است یا خیر؟ به نظر بنده، این مفهوم حکمت نه تنها تغییراتی ایجاد می‌کند، بلکه بر تمامی ابعاد تمدنی، از علم و فناوری گرفته تا حکمرانی و فرهنگ، اثرگذار است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب