امام خمینی (ره) و احیای تفکّر دینی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، حجتالاسلام امیرعلی حسنلوـ بازسازی و احیای تفکّر دینی، یکی از مقولههایی است که از گذشتههای دور، مورد توجّه احیاگران دینی بوده و هست. این مقوله از حیث غایتی که دنبال میکند، امری شریف و ستودنی است چرا که در پی صیانت دین و دینداری در بین خداپرستان است. یعنی از آنجا که بازسازی اندیشه دینی، به کالبدشکافی دین از حیث موانع و چالشهای رشد و بالندگی آن مربوط میشود و در واقع فرایند احیای دین و تفکّر دینی را در برههای که دین دچار آسیبها و تحریفهایی در عرصة نظری و عملی میگردد، به عهده دارد مورد توجّه شرع بوده و امری ضروری است.
با یک نگاه تاریخگرایانه به اتفاقات، در مییابیم که تاریخ، معرف افراد بزرگی است که در برهههای مختلف به احیای تفکّر دینی پرداختهاند که در میان آنها موفقترین احیاگر مسلمان دوره معاصر بیشک و به شهادت تاریخ، بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) است که نوشته حاضر به اصول و مبانی احیاء تفکّر دینی از نظرگاه این بزرگمرد الهی میپردازد.
امّا قبل از پرداختن به این مهم، توجّه به نکاتی ضروری است:
تفاوت اصلاح با احیاء
از آنجا که دو اصطلاح مذکور از جهت بار معنایی در یاری رساندن به دین و تفکّر دینی، مشترکند، توجّه به وجه تمایز آنها به منظور دور ماندن از افتادن در مغالطة جمع المسائل فی مسئلة واحدة، امری بجا و تبیین ماهوی هرکدام از آنها خالی از فایده نخواهد بود.
اصلاح
عموماً واژه اصلاح و اصلاحطلبی در عرف متداول سیاسی ـ اجتماعی، معادل Reformation است که به معنی حفظ ساختار اصلی سیاسی و ایجاد تغییرات و تحولاتی در بخشهایی از آن نظام است. نکتهای که قابل توجه است آن است که اصولاً اصلاح در دین معقول نیست بلکه آنچه متصور است اصلاح در اندیشة دینی است و اصلاح در اندیشة دینی «زمانی معنا خواهد داشت که جهت اصلی دین در اندیشة دینی محفوظ باشد.
اندیشمند دینی، روح و جان دین و سمتگیری دین را به خوبی دریافته باشد، امّا در لابلای مجموعه عقاید و باورهای دینیش، مواردی بر خطا میرود و مصلح اندیشه دینی آن کسی است که میکوشد تا این موارد خطا را به صلاح و صواب مبدل سازد. اگر ناراستیهایی در جای جای اعتقادات دینی یک دیندار مشاهده شد و در حالی که سمت و سوی اندیشه دینی او بر صواب باشد، اینجا، جای اصلاح اندیشه دینی است.
احیاء
احیاء به معنای زنده کردن است. از مجموع آیات و روایات استفاده میشود که احیاء، جان بخشیدن به کالبد بیجان و بیروح است و آن چنان است که اگر صورت نپذیرد آن موجود از بین میرود نه اینکه میماند، امّا فعالیت معیوب و ناقص داشته باشد بلکه عدم احیای او یعنی مردن و از بین رفتن او یعنی چنانچه هرگاه روح در کالبد بیجان جاری نگردد، آن کالبد ذیروح نبوده و زنده نخواهد بود، عدم احیای آن نیز مساوق با از بین رفتن آن است.
از طرفی احیاء از امور اضافیه است که محتاج متعلَّق است یعنی بدون تصور طرف و متعلَّق احیاء، تصور احیاء معقول نیست. پس تعلق احیاء به هر امری ممکن است از آن جمله به دین و تفکّر دینی. امّا هرگاه متعلق آن، دین باشد نمیتوان به ظاهر معنای احیاء تمسک کرد چرا که متعلق احیاء از این خصوصیت جدا نیست که هم میتواند بمیرد و هم زنده شود و هرگاه دین متعلق احیاء قرار گیرد لازمه آن، تصور از بین رفتن دین است در حالیکه دین از بین رفتنی نیست و مردن دین تصور معقول و مثبت ندارد. پس مراد از احیای دین زنده کردن آن پس از مردن و از بین رفتن آن نیست بلکه منظور زدودن موانع و گرد و غباری است که بر چهرة دین نشسته و مانند ابری، نورانیت آن را میگیرد و یا کمرنگ میکند.
پس میتوان گفت منظور از احیاء یا بیداری به طور عموم، توجّه کردن به جنبههایی است که دچار غفلت یا فراموشی شدهاند برای مثال یک مکتب فکری را در نظر بگیرید که در بعضی جنبهها مورد توجّه است، در حالی که جنبههای دیگر آن به طور کلی به دست فراموشی سپرده شده که در نتیجه آن، پوششی از غفلت و فراموشی آن مکتب را در بر میگیرد. شخصیتهایی که منجی جوامع انسانی هستند، جنبههای فراموش شده یک مکتب فکری را احیاء کرده و شکلی جدید به آن میبخشند و به جامعه مرده خود، روح تازهای اعطا میکنند. از این روی «احیای دین در جایی مطرح است و در جامعهای کاربرد دارد که اندیشمندان دینی و دینداران اندیشمند، در تلقی و برداشت خود از دین برخطا باشند و از اساس راه را اشتباه بپیمایند.»
متصدیان احیاگری
اصولاً هر که متضمن تخصصی است، واگذاری آن به عنصر غیر متخصص، نه تنها امری است غیر معقول بلکه پیامدهای جبرانناپذیری را به دنبال دارد. نه تنها آن امر به سرمنزل مقصود نمیرسد بلکه چنین گزینشی موجب انحراف و تباهی آن میگردد. احیاگری نیز از این مقوله مستثنی نیست. «احیاء وظیفة افرادی است که دین را به خوبی میشناسند و با مقتضیات زمان و مکان آگاهند و صلاحیت درک حقایق و صداقت و فرق بین آنها و ضلالت و گمراهیهای زمانه را دارند و همچنین قدرت تشخیص واقعیتها و بدعتهای زمان را دارند و دیگر آنکه بتوانند گردوغبار تحریف را بر چهرة دین ببینند (تشخیص دهند). نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنت الله» اگر در امت من بدعتها ظاهر شوند، بر عالم لازم است که علم خود را آشکار کند که اگر چنین نکرد، لعنت خدا بر او باد.»
آغاز احیاگری دینی
از آنجا که احیا در طول اماته است لذا پس از هر اماتهای باید در انتظار احیا و در پی تحقق آن بود. «گذشته احیاء گذشتة بسیار غمانگیز و دردناکی است چرا که گمراهان از همان ابتدای بعثت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فعالیتهای وسیع و گستردهای را شروع کردند و در اولین فرصت بعد از رحلت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دین را جدا از سیاست قلمداد کردند. آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود کرده بودند. این روند همچنان دوام داشت تا اینکه در زمان بنیامیه و بنیعباس، روشهای دیگری را برگزیدند. ممنوع کردن نقل احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و احادیث مربوط به فضائل خاندان رسالت، اشاعة احادیث جعلی و ساختگی، توهین و گستاخی به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ، اذیت و آزار ائمه، قتل عام مسلمانان ... ترویج عقاید یهود و نصارا و به فراموش سپردن سیرت نبوت از جمله عواملی بودند که حقایق دینی را محو و یا کمرنگ کردند.
احیاء از زمان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شروع شد و تا زمانهای مختلف ادامه داشت.» چرا که در چنین موقعیتهای غمباری، احیاء دین و فرهنگ دینی امری لازم و واجب بود و این امر نه تنها از زمان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ انجام گرفت بلکه ائمه ـ علیهم السّلام ـ و پس از آنها علما و فقهای دینی نیز، امر احیای دین را در رأس امور قرار میدادند.
در قرون اخیر، احیاگری دینی توسط افرادی از قبیل سید جمالالدین اسدآبادی، شهید آیتالله مدرس، سید قطب و بالاخره حضرت امام خمینی (ره) به اوج خود رسید. «عمادبزی» از استرالیا، در مقالة «مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشة امام خمینی (ره)» مینویسد: «عظیمترین و موفقترین احیاگر مسلمان، دورة معاصر بیشک امام خمینی است که با اعلان دورهای جدید، سیر تاریخ را تغییر داد و با فرستادن نیروهای جدید به میدان انقلاب تغییرات عمیقی به وجود آورد که عمق آنها را نسلهای آینده بهتر درک خواهند کرد.»
امام خمینی (ره) و شیوه احیای تفکّر دینی
چنانکه از سلوک و عملکرد امام خمینی (ره) مشهود است، شیوة ایشان در احیای اندیشة اسلامی، شیوة حضرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده است یعنی انعکاس همان شیوة رفتاری پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در صدر اسلام و نیز ادامة طریق و روش اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ. «امام خمینی (ره) برای ترویج و گسترش اندیشة اسلامی سیره محمد و آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را سرلوحة کار خود قرار دادند و در نتیجه به تعلیمات اسلامی بیتحرک، روح و جان تازهای بخشید، امت اسلام بدون توجّه به اختلاف میان گروهها و فرقهها، اندیشههای امام خمینی (ره) را پذیرفتند و بدین ترتیب یکی از بارزترین و پرخروشترین جنبشهای اسلامی (انقلاب اسلامی) در جهان به وجود آمد.»
مهمترین ویژگی نهضت احیاگری امام خمینی (ره) در تشخیص موانع و تحریفات و انحرافات عارض بر دین و جامعه دینی و سپس ارایه راهکارهای جدی و اهتمام دراجرای آنها بود چرا که احیای حقایق دینی متوقف بر شناخت دقیق موانع و آسیبهای موجود در احیای فرهنگ دین است که چنین امری با توجه به جامعیت حضرت ایشان، به شکل بایسته و شایستهای به وقوع پیوست. اکنون به بعضی از این موانع اشاره میشود:
عدم احساس استقلال ملتها و خودباختگی آنها در برابر بیگانگان
سلطة فراگیر فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامی و باوراندن اینکه چنین جوامعی نمیتوانند بدون اتکای بر فرهنگ غربی و شرقی به حیات خود ادامه دهند و از طرفی تأثیرپذیری برخی روشنفکران داخلی از این فرهنگهای بیگانه، این باور را در آنها به وجود آورد که بدون این قدرتهای بیگانه، نمیتوانند زنده باشند و یا حق حیات برای آنها ثابت نیست و این باعث جانشینی فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ دینی و نقطة انحراف از احیاگری اسلام ناب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ گردید.
امام خمینی (ره) در این زمینه میفرمایند: «یکی از مصیبتهای بزرگی که برای ملت بار آوردند اینکه ملت را نسبت به خودشان هم بدبین کردند. به این معنا که ما اگر یک مریض پیدا کنیم در تهران، الآن هم میگویند که اینجا نمیشود، بروید به انگلستان، بروید به پاریس، این مطلبی است که از دست آنها برای ما پیدا شده است یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها.» و بر این مسئله گوشزد میفرمایند که: «آن خودباختگیهایی را که دولت سابق و دولتهای سابق داشتند و چَشمگو بودند. آنها دیگر نباید باشد.»
ایجاد اختلاف در جوامع مسلمین توسط قدرتهای بیگانه
«بعد از جنگهای صلیبی، غربیها برای جلوگیری از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا، بهترین چاره را تقسیم امپراطوری اسلام به کشورهای متعدد دیدند استعمار نو نیز با همین روش و ترویج ناسیونالیسم و ملیگرایی در بین کشورهای اسلامی، آنها را بدین تلقیّات پوچ و واهی واداشته و با ایجاد درگیریهای قومی ـ نژادی، در بین مسلمین، آنها را از توجّه به حرکت خزنده در غارت و تاراج سرزمینهای اسلامی منحرف گردانید.» حضرت امام خمینی (ره) با تشخیص این توطئه در جای جای پیامها و سخنرانیهای خود، نسبت به این امر هشدار داده است به یک نمونه دقت کنید: «آمریکا و شوروی برای تضعیف اسلام و دولتهای اسلامی، مشغول فعالیت از قبیل تفرقهافکنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین کشورهای اسلامی و مستضعف جهان هستند.»
تحجّرگرایی و مقدسمآبی و عدم درک زمان و مکان
یکی از معضلات عمده در باب احیای دین و اندیشة اسلامی وجود تحجرگرایان و مقدسنماهای وابسته است. امام خمینی (ره) در گوشزد کردن خطر این افراد برای دین و نظام این چنین میفرمایند: «امروز عدّهای با ژست مقدسمآبی چنان تیشه به ریشة دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول الله.»
برداشتهای انحرافی از بعضی اخبار
یکی دیگر از موانع احیای تفکّر دینی در نهضت امام خمینی (ره) وجود برخی روایات و یا استنباطها و برداشتهای نادرست از روایاتی است که در منابع اسلامی آمده است. از جمله روایاتی که پرچمداران قیامها را طاغوت معرفی میکند و یا قیامهای قبل از ظهور حجت را شکست خورده تلقی مینماید. در حالی که تمسک به چنین اخباری از جهاتی ممنوع است چرا که برخی از آنها جعلی بوده، برخی مربوط به موضوع و حادثة شخصی بوده و بعضی هم از روی تقیه صادر شده و قسمتی هم حاصل برداشت غلط از آنها بوده است.
غیر از همه اینها تمسک به چنین روایاتی با ادلة قطعی عقلی و نقلی سازگاری ندارد چرا که وجود آیات و روایات زیادی مثلاً دربارة امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه و جهاد با دشمن، عدم پذیرش ظلم و... وارد شده است که با مفاد آن روایات در تعارض است در هر حال این هم یکی از چالشهای موجود، بوده است که حضرت امام خمینی (ره) در مقابل آن بارها موضعگیری کردهاند.
ایشان در این خصوص میفرمایند: «ممکن است فراوان، روایت را نشان بدهند که (به وسیلة) اعمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف و تمجید سلاطین جعل شده است. به طوری که ملاحظه میکنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راه انداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند. قرآنی که حدیث دارد (که) بر ضد سلاطین قیام کنید و موسی ـ علیه السّلام ـ را به قیام علیه سلاطین وا میدارد؛ و در خصوص عدم لزوم تمهید و تحصیل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت (عج) که عقیدة بعضی افراد غافل است، میفرمایند: «نظر بعضی عامیهای منحرف آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا الیه راجعون»
تحریف بخشی از مفاهیم و آموزههای دینی
یکی از آسیبها که در انحراف جامعه اسلامی تأثیر بسزایی داشته است تحریف در آموزههای دینی است. مثلاً توکل که در اسلام به آن سفارش شده و سازنده است، برخی آن را به معنای تبلیغ تنبلی و کسل بودن و تلاش نکردن تعبیر و یا تفسیر کردهاند و یا زهد را که به معنای دل نبستن به دنیا است، به معنای رها کردن کار و تلاش در امور زندگی، گرفتهاند و یا انتظار فرج که به معنای آمادگی برای نبرد بزرگ است را به منتظر نشستن و کاری نکردن و دست روی دست گذاشتن تلقی کردهاند و یا تقیه را که خود یک روش مبارزه برای حفظ دین و مذهب است به گونهای معنا و تفسیر گردید که مانعی در راه مبارزه برای حفظ اسلام و مذهب بود. حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص میفرمایند: «تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمیکردند مذهب را باقی نمیگذاشتند. تقیه مربوط به فروع است مثلاً وضو را اینطور بگیر یا آن طور بگیر، امّا وقتی اصول اسلام و حیثیت اسلام در خطر است، جای تقیه و سکوت نیست.»
استظهار ناقص از حکومت حقه اسلامی
«برخی عقیده دارند تشکیل حکومت اسلامی تنها وظیفة امام معصوم است. هر حکومتی جز حکومت معصوم ـ علیه السّلام ـ ناحق است. یکی از طرفداران این نظریه میگوید: «شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید اونی که معصوم از گناه باشد، اونی که از هوی و هوس و حبّ و ریاست و شهوت و غصب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثر نکند، نشان دهید، او بیاید میدان جلو بیفتد، ملت میافتد به پایش.» حضرت امام راحل (ره) در پاسخ به این نوع تفکّر میفرمایند: «اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.»
جدایی دین از سیاست
یکی دیگر از عوامل انحراف و سقوط قدرت مسلمین تلقی جدا بودن دین از سیاست وترویج آن است. لازم به ذکر است که ریشة چنین تفکری به اروپا و پایان قرون وسطی برمیگردد؛ و پیدایش این تفکّر در اروپا به منظور تقلیل و یا از بین بردن قدرت کلیسا و نیز فلسفه «اسکولاستیک» حاکم بر آن بود بدیهی است وارد کردن چین تفکری در فرهنگ اسلامی سزاوار نبوده و امری نابخردانه است چرا که اوّلاً: اسلام مانند مسیحیت موجود در تبیین جهان و قبض وبسط علم متحجرانه برخورد نکرده است. ثانیاً: در ایدئولوژی و حکمت عملی هم، روش مسیحیت را که تنها به حوزة اخلاق پرداخته و از حوزههای گوناگون دیگر غفلت کرده بود، نپذیرفته است و علمای اسلام نیز مانند علمای مسیحیت نبودهاند.
در هر حال جامعه مسیحیت برای کاستن مشکلات خود، سکولاریسم که همان دنیایی کردن دین و یا جدایی دین از سیاست را دامن زدند و با انگیزههای سیاسی به پخش و نشر آن پرداختند. متأسفانه جوامع مسلمین نیز از خطر این نوع تفکّر در امان نماند و بعضی از علمای حکومتهای مسلمین و نیز بعضی از روشنفکران وابسته به ترویج و اشاعه این تفکّر نامیمون در جوامع دینی پرداختند و اثرات نامطلوب آن هم بر این جوامع و جامعة اسلامی ایران هویدا گردید و این خود، ضربة سنگینی بر پیکرة قدرت سیاسی اسلام وارد کرد که حضرت امام خمینی (ره) به مبارزه با این تفکّر آمد و بارها و بارها بر عدم جدایی دین از سیاست و منحرف بودن کسانی که به این قضیه دامن میزنند، تصریح فرمودند.
تجددخواهی روشنفکران متأثر از فرهنگی غرب و شرق
تأثیرپذیری شتاب زده از فرهگ بیگانه و باور اینکه سعادت ما در گرو پذیرش شش دانگ و دربست فرهنگ و عملکرد بیگانه است نشانه تاثیر هجوم افکار بیگانگان غربی و شرقی در کشورهای اسلامی بود. که این عامل نیز یکی از مشکلات مهم در استقرار فرهنگ دینی و موجب انحلال عزت اسلامی بود.
آنچه گذشت پارهای از موانع و مشکلات موجود در راه احیای دین و تفکّر دینی بود. اکنون به پارهای از ویژگیهای مشخصههای نهضت احیاگری امام خمینی (ره) میپردازیم:
مشخصههای جنبش احیاگری امام خمینی (ره)
در واقع بازسازی تفکّر اسلامی از ناحیة امام خمینی (ره) در حوزههای مختلف نظری و عملی انجام شد که به برخی از این موارد اشاره میشود:
مبارزه با سکولاریسم و تلقی جدایی دین از سیاست
چنانچه گذشت سکولاریسم تفکّر دنیایی کردن دین و یا به تعبیری جدایی دین از سیاست است. حضرت امام خمینی (ره) با دوراندیشی خاص خود با این تفکّر به مبارزه برخاست و تشکیل حکومت اسلامی از طرف ایشان، طلیعة مبارزه با این تز بود. ایشان از اول نهضت اسلامی تا زمان حیاتشان با تکیه بر معارف اسلامی و سنّت نبوی و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و تلاشهای فراوان، توانست مجدداً دین را در عرصة اجتماع و سیاست وارد کرده و پس از مدتی خمودی دین، آن را احیا نماید.»
ایشان در مباحث خویش بر این نکته تأکید میکند که شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با تأسیس چنین حکومتی (حکومت اسلامی) بر توزیع عدالت مدیریت کرد و ریاست امور نظامی را بر عهده گرفت. ضمن اینکه ضرورت استقرار چنین حکومتی به دورة پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ محدود نمیشد، زیرا اسلام به هر زمان و مکانی قابل تعمیم است و این باور مشترک همة مسلمانان است به علاوه، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ریاست جامعة اسلامی را بعد از خودش به امام علی ـ علیه السّلام ـ سپرد تا همان راه را ادامه دهد و ایشان نیز به امامان بعد از خود سپرد. در زمان غیبت نیز این وظیفه بر عهدة علمایی است که به متون مقدس آگاهند و قادرند احکام اسلامی را با تحقیق و تفحص در قرآن و سنّت، استنباط کنند. این چیزی است که در جهان از آن به ولایت فقیه یاد میشود و باید آن را بزرگترین کمک امام خمینی (ره) به جنبش اسلامی و اندیشة سیاسی معاصر دانست.»
از کلمات گهربار امام راحل (ره) در این خصوص اینکه: «جدایی دین از سیاست را... استعمارگران درست کردهاند تا دین را از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعة مسلمان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی جدا کنند. در این صورت میتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند.» و دربارة سنّت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: «پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ تمام عمرش را در امور سیاسی بود. تمام عمرش را صرف کرد در سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل داد.» و نیز فرمودند: «بسیاری از احکام عبادی اسلام، منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. عبادتهای اسلام، اصولاً توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلاً نماز جماعت و حج و جمعه، در عین معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی، حائز آثار سیاسی است.»
بدین ترتیب پیوند دین و سیاست را پس از تخلل و جدایی چند قرنه غم بار، احیا کرد؛ و تشکیل حکومت اسلامی را که طریق مبارزه با ظلم و اجرای عدالت بود، میتوان یکی دیگر از احیاگریهای آن مرد بزرگ سوای ایجاد پیوند بین دین و سیاست دانست. ایشان در باب لزوم تشکیل حکومت اسلامی میفرمایند: «سنّت و رویة پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است زیرا اوّلاً خود تشکیل حکومت داد... و ثانیاً برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است.»
ولایت فقیه
یکی دیگر از موارد احیاء اندیشة دینی که حضرت امام (ره) مصداق اتم و اکمل مجدد آن بود، مسئلة ولایت فقیه است. امام (ره) با مطرح کردن مسئلة ولایت فقیه، مصداق حکومت اسلامی در زمان غیبت را مشخص کرد. ایشان پس از استدلال به ادلة عقلی و نقلی بر ضرورت وجود حکومت اسلامی که در رأس آن، ولایت فقهاء به عنوان قانون شناسان و دین شناسان است، محوریت حکومت اسلامی را به دست علما و دانشمندان دینی قرار داد و بدین وسیله توطئة اسلام منهای روحانیت را نقش بر آب کرد و فرمود: «اگر گفتند اسلام منهای روحانیت، بدانید با اسلام هم موافق نیستند. این را برای گول زدن میگویند... اسلامی که گویندة اسلامی ندارد، این اسلام نیست.»
تأسیس جمهوری اسلامی
پس از اثبات و تثبیت حکومت اسلامی، مطرح شدن شکل حکومت اسلامی از سوی امام (ره)، خط بطلانی بود که بر افکار متأثر از فرهنگ بیگانه کشیده شد. یعنی کسانی که تلاششان در حذف کلمة «اسلامی» از جمهوری بود تا بدینوسیله انقلاب را به سمت دول شرقی و غربی بکشانند. از این روی با قاطعیت تمام در مقابل این تفکرات انحرافی به جمهوری اسلامی تأکید و اصرار کرد و فرمود: «شکل حکومت، جمهوری است. جمهوری به معنای اینکه متکی بر آرای اکثریت است برای اینکه متکی به قانون اسلام است و دیگر حکومتها اینطور نیستند که تکیه بر قانون اسلام داشته باشند.» و در جای دیگر فرمودند: «حکومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال کشور و عدل و تعدیل تمام دستگاههای دولتی است.»
اصل نه شرقی نه غربی
«علّت شکست بسیاری از احیاگران و جنبشهای آزادیبخش در جهان اسلام، اصیل نبودن آنهاست به این معنا که این جنبشها مفاهیم و راهبردهای خویش را ازمنابع غیر اسلامی اقتباس میکردند یا برخی افکار اسلامی را با ایدئولوژیهای بیگانه که با مقتضیات زمان متناسب بود درهم میآمیختند.» ولی حضرت امام (ره) با تکیه بر اصل نه شرقی و نه غربی بر نشأت گرفتن راهکارها و متدهای حکومتی از اصول و مبانی اسلام تأکید ورزید و بدین ترتیب غنای فرهنگ اسلامی را در جهت هدایت انسان در شئونات مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی، احیا کرد.
نقش زمان و مکان در اجتهاد: از آنجا که فقه، در واقع تئوری کامل ادارة شؤونات انسان است، بایستی بتواند در حوادث و رویدادهای جدید جهانی، صاحب رأی و واکنش متناسب با آنها باشد. امام خمینی (ره) با توجّه به این نکته و با اعتقاد به اجتهادی که بتواند در تمام شؤونات فردی و اجتماعی انسان و در عرصههای مختلف، متناسب با مقتضیات زمان و مکان، بپردازد، به احیای نقش این دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همین امر در شکوفایی نهضت روشنگری او، نقش بسزایی داشت.
ایشان درخصوص اهمیت توجّه به این مسئله میفرمایند: «یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی، نقش زمانی و مکانی در اجتهاد و نوع تصمیمگیری است.» و باز در جمع اعضای تشخیص مصلحت میفرمایند: «شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرع صورت نگیرد، و خدا آن را روز را نیاورد باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم ادارة جهان نگردد.» آری ایشان زمان و مکان را به عنوان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد، احیا کردند.
احیای حج ابراهیمی و برائت از مشرکان نیز از اندیشههایی بود که با زمان و مکان پیش نرفته بود و امام (ره) آن را احیا کرد.
اندیشههایی که از قالب تئوری مانده و جامه عمل پوشانده نشده بود، از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه، و وحدت مسلمانان در برابر ظلم و ستم جهانی، نیز از نظر آن امام عزیز، دور نماند و مشمول نهضت احیاء تفکّر دینی او گردید.
در خصوص احیای وحدت اسلامی و فراخوان اتحاد اسلامی نویسندهای از استرالیا چنین مینویسد: «وحدت اسلامی آرزوی تمامی احیاگران مسلمان مخلص است. میتوان ادعا کرد که در دورههای اخیر هیچ یک از احیاگران مسلمان به اندازة امام خمینی (ره) به ایجاد وحدت اسلامی، اشتیاق و اعتقاد نداشته است و روشهایی که امام به منظور دستیابی به وحدت اتخاذ کرد عبارت است از: آگاهی دادن به مسلمانان دربارة اینکه اختلافات آنها سطحی و جزئی است.... ایراد سخنرانی دربارة اهمیت رسیدن به وحدت و در واقع بازیافتن شرافت از دست رفته و شکست دادن استعمارگران و کسب استقلال واقعی... ایجاد جوی برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر میان علمای شیعی و سنی. آشنا ساختن مسلمانان به معنای حقیقی و اولیه اشکال مختلف عبادتهای اسلامی به ویژه نماز جمعه و حج و...»
بررسی ابعاد وسیع نهضت احیاء تفکّر دینی امام خمینی (ره) و احیاگریهای ایشان، مجال مناسب دیگری را میطلبد. امید است با توجّه به مسئولیت خطیر حفظ دین و صیانت از آموزههای آن بتوانیم در سایة کتاب و سنّت و رهنمودهای عالمان دین خصوصاً احیاگر بزرگ عصر یعنی امام خمینی (ره) پاسدار و نگهبان و شایستهای برای دین و نظام اسلامی باشیم.
* مدیر گروه تاریخ مرکز پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه
انتهای پیام/