ویتگنشتاین و درک احساسات
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا، تصور کنید احساسات شما مانند رنگهایی در جعبه مداد رنگی هستند. هر رنگ احساس متفاوتی دارد، مانند شادی، غم یا هیجان.
فیلسوفی عاقلی به نام ویتگنشتاین میگفت که درک احساسات مانند این است که بدانیم هر یک از مدادهای داخل جعبه مداد رنگی دارای چه رنگی هستند. گاهی اوقات تشخیص اینکه چه رنگ یا احساسی در درون خود داریم ممکن است سخت باشد. مثل زمانی که رنگها را با هم ترکیب میکنید و همه چیز به هم میریزد.
ویتگنشتاین فکر میکرد که ما میتوانیم سعی کنیم احساسات خود را با صحبت در موردشان با دیگران بهتر درک کنیم. این کار مثل این است که مداد رنگی مورد علاقه خودتان را به یک دوست قرض دهید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیشتر بخوانید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این فیلسوف معتقد بود که کلمات میتواند برای توصیف احساساتمان به ما کمک کند. گاهی اوقات، احساسات ممکن است پیچیده و گیجکننده باشند، مانند زمانی که نمیتوانید تصمیم بگیرید که آیا احساس ناراحتی میکنید یا عصبانی هستید. ویتگنشتاین پیشنهاد کرد که صحبت در مورد حستان میتواند به روشن شدن همه چیز کمک کند.
البته احساسات ما همیشه به راحتی در قالب کلمات بیان نمیشوند، همانطور که تعیین نام برخی از رنگها سخت است. با این حال با صحبت کردن و تبادل نظر میتوانیم آنها را بهتر درک کنیم.
درک احساساتمان مانند حل یک معما است. شاید کمی زمان و تلاش بخواهد تا بفهمیم، اما میتواند در نهایت احساس بهتری به ما بدهد.
ویتگنشتاین معتقد بود که با توجه به احساسات خود و صحبت در مورد آنها میتوانیم درک بهتری از خود و دیگران داشته باشیم. درست مثل اینکه به استاد رنگ آمیزی تبدیل شویم و بتوانیم از تمام مداد رنگیهای داخل جعبه استفاده کنیم!
بنابراین به یاد داشته باشید، صحبت از احساسات و استفاده از کلمات برای توصیف آنها میتواند به شما در درک بهتر احساسات کمک کند، همانطور که استفاده از رنگهای مناسب میتواند یک تصویر زیبا ایجاد کند.
فرض کنید که برای یک آزمون ، خیلی زحمت کشیدید، اما نمره خوبی نگرفتید.
کدام یک از حسهای زیر را پیدا میکنید؟
نا امیدی، ناکامی، خشم و یا غم؟
شاید بخواهید ترکیبی از این حسها را در پاسخ بگویید. اما فرض کنید بیشتر غمگین هستید. وقتی به کس دیگری میگویید «غمگینم»، چه اتفاقی میافتد؟ آیا کسی میتواند غم شما را آنطور که شما حس میکنید. احساس کند؟
ایستگاه فکر
1-آیا زبان بهتری برای بیان احساسات وجود دارد؟
2-آیا هنر موسیقی و یا نقاشی احساسات را بهتر و واضحتر نشان میدهند؟
داستان کوتاه
روزی روزگاری یک خرگوش کوچولوی شاد در یک روز قشنگ آفتابی، در جنگل مشغول بازی بود که ناگهان ابری تیره آسمان را پوشاند و شادی خرگوش به غم تبدیل شد.
خرگوش گیج شده بود و سعی کرد بفهمد که چرا این احساس را دارد. خرگوش در حال فکر کردن بود که در راه جغد دانا را دید و در مورد احساسش با او صحبت کرد. جغد دانا به او گفت: «ممکن است گاهی توضیح اینکه چه احساسی داریم کار سختی باشد و کلمات نتوانند منظور ما را همانگونه که هست منتقل کنند. اما نگران نباش مهم این است که احساسات درون ما وجود دارند و باید راهی برای بیان درستشان پیدا کنیم.»
خرگوش خوب به حرفهایش گوش میکرد.
جغد دانا ادامه داد: «تا به حال دقت کردهای که حالت صورت آدمها در شرایط مختلف تغییر میکند. مثلاً وقتی غمگین هستی با لبخند به دیگران نمیگویی که غمگینم. چون این کار باعث می شود آنها گیج بشوند و با خود بگویند که خنده نشانه شادی است. پس چرا میگوید غمگینم. پس باید برای بیان بهتر احساسمان از حالت صورت و بدنمان به درستی کمک بگیریم تا دیگران درک درستتری از احساس ما داشته باشند.وقتی شعر می خوانی احساس بهتری داری. درست است؟
خرگوش گفت : «بله»
جغد گفت : «میدانستم که همین پاسخ را میدهی.»
چون بیان کلمات با شیوههای خاص، مثل شعر خواندن بسیار راحتتر است.
خرگوش در حال پریدن و فکر کردن بود که در راه جغد دانا را دید و در مورد احساسش با او صحبت کرد.جغد دانا به او گفت : ممکن است گاهی توضیح دادن اینکه چه احساسی داریم . کار سختی باشد و کلمات نتوانند منظور ما را همانگونه که هست منتقل کنند.
اما نگران نباش مهم این است که احساسات درون ما وجود دارند و باید راهی برای بیان درستشان پیدا کنیم.
جغد دانا به خرگوش گفت : تا به حال دقت کرده ای که حالت صورت آدمها در شرایط مختلف تغییر می کند.مثلا وقتی غمگین هستی با لبخند به دیگران نمیگویی که غمگینم.چون این کار باعث می شود آنها گیج بشوند و با خود بگویند که خنده نشانه ی شادی است. پس چرا می گوید من غمگینم.
پس باید برای بیان بهتر احساسمان از حالت صورت و بدنمان به درستی کمک بگیریم تا دیگران درک درست تری از احساس ما داشته باشند.او همچنین گفت :وقتی شعر می خوانی احساس بهتری داری و منظور گوینده را بهتر درک می کنی . درست است؟
خرگوش گفت : بله
جغد گفت : می دانستم که همین پاسخ را می دهی .
چون بیان کردن کلمات با شیوه های خاص، مثل وقتی که شعر می گوییم. بسیار راحت تر است.
خرگوش یاد گرفت برای اینکه حس بهتری داشته باشد باید تمرین کند تا بتواند احساساتش را با استفاده از کلمات صحیح، حالت صورت و لحن مناسب به درستی به دیگران انتقال بدهد.
خرگوش متوجه شد که درست مثل هر اتفاقی احساسات نیز دلایلی دارند و اصلاً اشکالی ندارد که آنها را تجربه کنیم. او متوجه شد برای اینکه حسش را بقیه بفهمند باید تواناییهایی را در خودش پرورش بدهد. مثل استفاده درست و به جا از کلمات یا بالا و پایین آوردن صدا و حتی حالتهای صورت. به این ترتیب با صحبت درباره آنها حس بهتری پیدا خواهد کرد.
انتهای پیام/