۸ سکانس از مزه شیرین کارآفرینی که «ترین» شد؛ از «خر زورو» و شراکت با داییجان تا تعیین نقشه راه تحول دیجیتال
خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ همیشه میخواست دستش در جیب خودش باشد و به کسی متکی نباشد. برای رسیدن به کسب و کار موفق نمیتوانست یکجا آرام بگیرد. هر کاری هم میکرد ته دلش از خودش بیشتر انتظار داشت، دوست داشت دست به کاری بزند که تعداد زیادی از آدمهای دور و اطرافش مشغول به کار شوند، وقتی دوران کودکیاش را میگذراند و باید تحصیلاتش را ادامه میداد، مشغول کاری بود و در کنار درس و مشق، درآمدزایی میکرد.
زوروی کوچک دیروز قصه ما که با هنرنمایی اسب ساختگیاش درآمد خوبی داشت، امروز بهعنوان مدرس کارآفرینی، دانشجویانی را در کلاسش میپذیرد که برای یاد گرفتن فوت و فن کسب و کار ساعتها پای درسش مینشینند و آخرکار هم وقتی تلاشهایشان به ثمر مینشیند و میتوانند برای خود کاری دست و پا کنند، با دسته گلی پشت در اتاقش صف میکشند تا از این استاد نمونه به نوعی قدردانی کنند.
او در کنار راهاندازی مغازهها و شرکتهای مختلف تا مقطع دکتری تحصیلاتش را ادامه داده تا کارآفرینی باشد که براساس تجربه و تخصص کار خود را پیش میبرد و به قول خودش عالم بیعمل نباشد.
امروز بهروز بیات عضو هیئت علمی گروه مدیریت علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان یک فرد موفق در حوزه کسب و کار است که سالهاست در حوزه اقتصادی کشور فعالیت داشته و با راهاندازی و رهبری مراکز مختلف به یک فرد نمونه تبدیل شده است.
با او به مناسبت سوم اردیبهشت (روز ملی کارآفرین) به گفتوگو نشستیم تا برایمان از تجربیاتش بگوید.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان ابتدا با قرائت شعر «به نام خدایی که آب آفرید/برای دل ما کتاب آفرید»، اظهار کرد: این شعر را خیلی دوست دارم، همواره ابتدای صحبتم را با این بیت شروع میکنم، باشد که آب و کتاب را بیشتر ارج نهیم، متأسفانه آب و کتاب در جامعه ما تا حدود زیادی مغفول مانده، امیدوارم هر دو جایگاه و ارزش ذاتی خود را پیدا کنند و روز به روز وضعیت جامعه در استفاده از آب و کتاب بهتر شود.
این کارآفرین برتر کشور بیان کرد: اما کار و کارآفرینی، واقعیت این است که از دوران کودکی علاقهمند به کار بودم و به نوعی کارآفرینی داشتم، در بازیهای کودکانهام به این فکر میکردم که چطور باید پول جمع کنم و با آن هر چیزی بخرم، دوران دوستداشتنی و شیرینی بود، قصد دارم خاطرات آن دوران را چاپ کنم.
بیات یادآور شد: میخواهم بخشی از آن را برایتان روایت کنم، پدربزرگم مزرعه و خانهای بزرگ در یکی از روستاهای نزدیک شهر همدان داشت و ما هم ایام فراغت به آنجا میرفتیم.
وی متذکر شد: تقریبا ۹ سال داشتم و معمولاً کودکان هم در این سن عاشق حیوانات هستند، در مزرعه پدربزرگم کُره الاغی بود که همبازی کودکیهای من شده بود، آن روزها سریالی به اسم «زورو» از تلویزیون پخش میشد که زورو شخصیت اصلی داستان اسبی سیاه و جذاب داشت که وقتی زورو با نقاب و شنل سیاهرنگش سوار بر آن اسب میخواست توجه دیگران را بیش از پیش جلب کند با فشاری بر رکاب اسبش به او میفهماند دو دست خود را بالا ببرد و حرکات جالبی را به نمایش بگذارد، آن موقع در ذهنم بود یک طوری کُره الاغ را آموزش دهم که هر وقت اراده کردم دو دستش را بالا بیاورد و موجب تعجب و هیجان دیگران شود.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان تبیین کرد: کمکم کُره الاغ بزرگ شد و حرکاتی که میخواستم را انجام میداد، حال دیگر همه کُره الاغ را خر زوزو صدا میکردند و جمع میشدند و حرکات و نمایش او را تماشا میکردند.
این کارآفرین برتر کشور عنوان کرد: با خودم گفتم بهتر است از افرادی که میخواهند نمایش خر زورو را ببینند، هزینهای بابتش بپردازند و برای مشاهده این نمایش نفری پنج ریال بگیرم، افراد زیادی هم قبول میکردند و آن مبلغ را میدادند، یعنی زمانی که کرایه تاکسی در همدان یک تومان بود نصف آن را از هر نفر میگرفتم و افراد زیادی به تماشای حرکات خر زورو میایستادند.
بیات افزود: این کار برایم لذتبخش شده بود و موقعی که داشتم دبستان را تمام میکردم، نخستین ایده کارآفرینیام را به این نحو اجرا کردم و بعد از این اتفاق اهالی روستا از خر زورو یاد میکردند و هر زمان و هرکجا که مرا میدیدند نخستین حرفشان سراغ گرفتن از خر زورو بود، به غیر از این موارد خاطرات جذاب و سرشار از هیجانی از آن دوران باقی مانده که دنبال این هستم که کتاب خاطرات کودکیام را هم با همین عنوان «خر زورو» چاپ کنم.
سکانس اول؛ کار در گلفروشی
کارآفرین برتر کشور در بخش دیگری از گفتوگو با خبرنگار آنا درباره آغاز بهکار خود در مسیر کارآفرینی و موفقیتهای آینده مطرح کرد: سال سوم راهنمایی امتحان نهایی را سپری کردم و یک سال تحصیلی تمام شد و تابستان آمد، تقریباً اوایل خردادماه داییام تماس گرفت و با من تلفنی حرف زد، پیشنهاد کار داد و گفت که میتوانم تابستان پیش او کار کنم و بیکار نمانم و در کارهای گلفروشی و گلآرایی کمکش کنم، من هم ذوقزده بلافاصله قبول کردم، چراکه گلفروشی را دوست داشتم و برایم جذاب بود.
بیات تأکید کرد: از همان سال نخست کار در گلفروشی خوب پیش رفت، کارهایی را یاد گرفتم و انجام دادم که به نظر خیلی دلنشین بود، مردم انعام و شاگردانه هم میدادند و خلاصه کار کردن جذاب شده بود.
وی در ادامه توضیح داد: آخر تابستان که شد با پساندازهایم از همان انعام و شاگردانه کیف و کفش، لباس و لوازمالتحریر خریدم، خانواده هم محدودیتی برایم قائل نشدند و هر آنچه میخواستم میخریدم، درحقیقت با درآمد خودم بدون اینکه به خانواده فشاری باشد، چیزهایی را که دوست داشتم میخریدم و این حس خوب و لذتبخشی را در من ایجاد کرده بود.
کارآفرین برتر کشور یادآور شد: دایی حقوقم را هم به پدرم داد، او را صدا زد و سه هزار تومان بابت بیش از سه ماه کار دست پدرم داد، شاید آن موقع این مبلغ خیلی به اقتصاد خانواده کمک نمیکرد، اما من ذوق داشتم که توانستم کاری کنم و از طرف من مبلغی به دست خانواده برسد تا بتوانند هزینه کنند، اتفاقاً آن ایام در حال ساخت خانه بودیم و این نقدینگی ۳ هزار تومان خیلی به کمک پدرم آمد، ایشان هم لطف دارند و همیشه از این موضوع به نیکی یاد میکنند.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان بیان کرد: یک سال گذشت تا اینکه دیگر اول دبیرستان بودم، فکر میکنم سال ۶۵ بود، نزدیک تابستان در یک مراسم و دورهمی خانوادگی، دایی صدایم کرد و پرسید که تابستان باز هم برایش کار میکنم یا خیر؟ گفتم «بله بازهم میآیم، اما شرط دارم»، خندید و گفت «چه شرطی»، پاسخ دادم «حقوقم را این بار دست خودم بدهید و بعد اینکه ماهیانه دو هزار و ۵۰۰ تومان میخواهم، سال گذشته هزار تومان بود و امسال بالاتر رفته است»، دایی باز هم خندید و گفت «باشد، هرچه تو بخواهی.»
بیات مطرح کرد: آن سال را هم مغازه دایی کار کردم و باز هم انعام و شاگردانه بود، اما این بار مبلغش بالا رفته بود، با این مبالغ هزینههای روزمره و چیزهایی که میخواستم را میخریدم و ۱۰ هزار تومان هم آخر کار حقوق گرفتم و آن مبلغ پسانداز شد، آن موقع تنها چیزی که به ذهنم رسید، این بود که این پول را در بانک سپردهگذاری کنم.
وی گفت: روزها گذشت و مدرسه رفتم تا اینکه تابستان سال بعد از راه رسید، در حقیقت سال نخست چیزی بلد نبودم و سال دوم همهچیز را یاد گرفته بودم و میتوانستم شرط تعیین کنم تا اینکه سال سوم دوباره دایی جان از من پرسید که مغازهاش کار میکنم؟ و من این بار پاسخ دادم «خیر»! با تعجب پرسید «چرا»، پاسخ دادم «خودم میخواهم مغازه بزنم»، خندید و گفت «خیلی روداری، مگر تو محصل نیستی، چطور میخواهی مغازه بزنی؟، گفتم «میخواهم خودم مغازهداری را تجربه کنم.»
این کارآفرین برتر کشور اضافه کرد: با پدر و مادرم کلی چالش داشتم که چطور میخواهم با سن کم مغازهای را بگردانم و از سویی باید تنها چهار ماه آنجا کار کنم و بعد پی درس و مشق بروم، اما من با صحبتهایی که با آنها داشتم توانستم قانعشان کنم، اتفاقاً مغازهای را پیدا کردم که دایی خودش آمد و واسطه شد تا اجاره کنم، به هر حال با آن سن کم کسی به من اعتماد نمیکرد و مغازهای نمیداد.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان تشریح کرد: پدر و دایی آمدند و صحبتهایی با صاحب مغازه داشتند و مغازه اجاره شد و با ۱۰ هزار تومان سپرده و همینطور ۱۰ هزار تومانی که از خدا بیامرز پدربزرگم قرض گرفتم، مغازه را راه انداختم.
بیات خاطرنشان کرد: در سفری به تهران با آن مبلغ تمام اجناس لازم برای گلفروشی را خریدم و با خود به همدان آوردم، گلفروشیام را تقریباً صد متر بالاتر از چهارراه شریعتی، کنار آموزش رانندگی پیلهور که بعدها تغییر کرد، راه انداختم، آن موقع زمان جنگ بود و پیکر پاک شهدا را هم میآوردند، مراسم باشکوه برای آنها در شهر برگزار میشد و یکی از کارهای ما این بود که تاج گلهایی را برای شهدا میزدیم.
وی تبیین کرد: سال ۶۷ تعداد گلفروشیها در همدان زیاد نبود و شاید سه یا چهار مغازه بیشتر نمیشد، یکی از این گلفروشیها به من تعلق داشت و این خیلی غرورآمیز بود، من جزء چند گلفروش شهر همدان محسوب میشدم.
این کارآفرین برتر کشور تأکید کرد: کار را که آغاز کردم و خوشبختانه پا گرفت و درآمد خوبی داشتم؛ بهطوری که بعد از سه ماه ۱۰ هزار تومانی که از پدربزرگم گرفته بودم را به او پس دادم، او هم لطف کرد و ۲ هزار تومان از من نگرفت و آن را هدیه داد.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان گفت: پایان تابستان ۶۰ هزار تومان پول داشتم، یعنی علاوه بر اجناس مغازه ۶۰ هزار تومان داشتم که با ۲۰ هزار تومان هزینهکرد سود ۴۰ هزار تومانی را به دست آورده بودم و این یک درآمد فوقالعاده بود. با ثلث این پول یعنی ۲۰ هزار تومان به پیشنهاد و هزینهکرد من همراه اعضای خانواده به سفر مشهد و پابوس امام رضا علیهالسلام رفتیم.
سال سوم دوباره دایی جان از من پرسید که مغازهاش کار میکنم؟ و من این بار پاسخ دادم «خیر»! با تعجب پرسید «چرا»، پاسخ دادم «خودم میخواهم مغازه بزنم»، خندید و گفت «خیلی روداری، مگر تو محصل نیستی، چطور میخواهی مغازه بزنی؟، گفتم «میخواهم خودم مغازهداری را تجربه کنم.»
بیات تشریح کرد: این موارد را به این دلیل گفتم که قصد دارم کسب و کار و کارآفرینی را با حقوق گرفتن مقایسه کنم، سال نخست هزار تومان گرفتم، سال دوم ۲ هزار و ۵۰۰ شده بود، اما وقتی مهارت پیدا کردم، این من بودم که تعیین میکردم چقدر حقوق بگیرم و آن هم چگونه باشد، اما وقتی کاری را بلد نباشیم این کارفرماست که تعیین میکند چه کاری انجام دهیم و در قبالش چقدر بدهد.
وی افزود: پسرم اکنون دانشجوست و با تجربیاتی که در اختیار او گذاشتهام، میداند در حین تحصیل چه کار کند، خوشبختانه بهخوبی تحصیل میکند و درآمد خوبی دارد، اما امروز معمولاً بچههای دبیرستانی و دانشگاهی اگر تحصیل کنند، دیگر کاری انجام نمیدهند، نهایت کار سنگینی که خانوادهها به آنها بسپارند، نان گرفتن است. من در آن سن و سال تأکید داشتم کار خودم را آغاز کنم و خوب هم شد، چراکه هرچقدر پیش کسی کار میکردم و افزایش حقوق داشتم، ۶۰ هزار تومان نمیشد.
سکانس دوم: ماجرای شراکت در کار؛ از همدان با ملایر و تهران
این کارآفرین برتر کشور افزود: سه ماه تابستان که تمام شد و باید دوباره به مدرسه برمیگشتم، صاحب مغازه پیشم آمد و گفت: «شما که میخواهی دنبال درس و مشق بروی، حیف است این مغازه را که پا گرفته جمع کنی و بیا باهم شریک شویم.»
بیات اضافه کرد: او گفت که شما کار را بلد هستی و جنس را میشناسی، اما چون نیستی، به فرد مطمئن بسپار و خودت هم اداره آن را برعهده بگیر و من هم مغازه را در اختیار قرار میدهم و تهیه اجناس هم با من؛ سودش هم دو به یک، برای من و تو باشد. پشنهاد خوبی بود و قبول کردم و تا پایان دبیرستان این شراکت را داشتیم و سرمایهگذاری ما جواب داد.
وی تشریح کرد: در رشته آموزش زبان انگلیسی دانشگاه آزاد پذیرفته شدم و باید همدان را ترک میکردم و میرفتم، در این بین به خاطر اینکه یک دوره دانشگاهی در ملایر بودم و تعلق خاطری به این شهر داشتم، آنجا یک مغازه گلفروشی افتتاح کردم، با ارتباطی که با دوستان آنجا پیدا کرده بودم، تعداد این مغازهها در ملایر به سه مغازه رسید، با دوستان و اطرافیان هم تهران کار میکردیم و آنجا هم پخش گل داشتیم.
این کارآفرین برتر کشور گفت: دوستان، اطرافیان و حتی کسانی که آشنایی به کار نداشتند را پای کار آوردیم، دو برادر کوچکترم و دو نفر از دوستانم کار را یاد گرفتند و خود توانستند مستقیم کار را برعهده بگیرند.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان عنوان کرد: تا سال ۷۸ این گلفروشیها را داشتیم و درآمد خوبی هم داشت، سال ۷۶ در سن ۲۵ سالگی ازدواج کردم و سال ۷۷ زندگی مستقل تشکیل دادم، زمانی که نه خانه داشتم و نه ماشین، تنها کار داشتم و درآمد، زندگی مشترک را با همسرم آغاز کردیم.
بیات ادامه داد: سه ماه بعد هم داییام پیشنهاد داد که بانک مسکن حساب دارد و میتواند ۵ میلیون تومان وام بگیرد و من با آن خانه بخرم. با مبلغی هم که خودمان جمع کردیم به مبلغ ۷ میلیون و۵۰۰ هزار تومان، یک خانه در جای خوب همدان به متراژ ۸۵ متر خریدیم.
وی افزود: سال ۷۸ بهعنوان کارشناس آموزش وارد دانشگاه شدم و سپس ادامه تحصیل دادم و کارشناسی ارشد و «پی اچ دی» را گرفتم و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد همدان شدم، در طول تدریس وهمزمان با وقتی که عضو هیئت علمی بودم، یکی از علاقهمندیهایم این بود که در حوزه کارآفرینی فعال باشم.
این کارآفرین برتر کشور خاطرنشان کرد: در دوره تربیت مدرس کارآفرینی که دانشکده اقتصاد و کارآفرینی دانشگاه شریف با همکاری کانون فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد اسلامی، برگزار کرد شرکت کردم، علاقهمندی که از قبل داشتم، بیشتر شد و سعی کردم خودم هم دانشافزایی داشته باشم؛ چراکه پیوسته یکی از دروس مورد علاقه تدریسم کارآفرینی بود و به این حوزه علاقه داشتم.
بیات گفت: کمی کار به این منوال گذشت و با خودم گفتم نباید عالم بیعمل بود و به هر حال وقتی به دانشجویان و جوانان توصیه میکنم، کارآفرینی داشته باشند، خودم هم باید کار کنم و نباید آن را کنار بگذارم.
سکانس سوم: راهاندازی فروشگاه مبل
وی در بخش دیگری از گفتوگو با خبرنگار آنا بیان کرد: نخستین کاری که انجام دادم راهاندازی فروشگاه مبل بود، درحقیقت بعد از اینکه گلفروشی تعطیل شد و به فضای تدریس پا گذاشتم و کار اداری انجام میدادم، کمبودی حس کردم و راضی نبودم تا اینکه با همکاری دوستان و یکی از برادرانم وارد حوزه مبل شدم و فروشگاه مبل راهاندازی کردیم، البته بیشتر کار را به برادرم سپرده بودم و خودم از بیرون نظارت داشتم.
سکانس چهارم: راهاندازی مرکز نگهداری محصولات کشاورزی
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان افزود: این موضوع هم راضیام نکرد و از آنجا که پدربزرگم زمین کشاورزی داشت، در نزدیکی شهر همدان مرکز سورت، بستهبندی و نگهداری محصولات کشاورزی راهاندازی کردیم.
این کارآفرین برتر کشور تبیین کرد: به این فکر افتادم کشاورزانی مانند پدربزرگم با مشکلاتی مواجه هستند و عمده محصولات آنها که سیبزمینی و سیر بود با چالش نگهداری مواجه است، آنها محصولاتی را میفروشند که بعداً و در زمان مصرف فراگیر ارزش بیشتری دارند؛ اما توان نگهداری را ندارند.
بیات در ادامه توضیح داد: برای راهاندازی مرکز سورت، بستهبندی و نگهداری محصولات کشاورزی با بخشهای مختلف جهاد کشاورزی صحبت کردم و مجوزهایی را گرفتم که البته آسان نبود و مشکلاتی داشت، چراکه هیچ کاری ساده نیست و شاید بیش از یک سال و نیم طول کشید که برای این کار مجوزهای لازم را بگیریم، کار طاقتفرسایی بود که خانواده به ویژه برادرانم خیلی کمک کردند.
وی تأکید کرد: وقتی مجوز راهاندازی این مرکز را گرفتیم، چالش دیگر سرمایه بود، آن موقع یعنی سال ۹۱ ما در کل ۷۰ میلیون تومان پول داشتیم و نمیشد با آن کاری کرد، البته باز آن موقع قابل مقایسه با الان نیست.
این کارآفرین برتر کشور یادآور شد: مدام به دانشجویان توصیه میکنم برای هر کاری که میخواهند شروع کنند، ابتدا طرح امکانسنجی و توجیهی و تجاری بنویسند و همه جوانب را محاسبه کنند و چشم بسته وارد کار نشوند که ما نیز این طرح را برای مجموعه خود نوشتیم و متوجه شدیم تقریباً ۲.۵ میلیارد تومان میخواهد، البته خوشبختانه زمین لازم برای اجرای طرح را داشتیم و مشکلی از این بابت نبود.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان افزود: «یا علی» گفتیم و فعالیتهایی انجام دادیم تا تسهیلات بگیریم، بماند که با چه خون دل خوردنهایی مصوب شد که یکمیلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان تسهیلات بدهند، این مبلغ نصف کار را هم پوشش نمیداد، اما باز میشد بخشی از کار را انجام داد.
بیات اضافه کرد: شانسی که آورده بودیم خرید تجهیزات را با چک قبول میکردند و این شد که توانستیم وامهای خُرد بگیریم، بخشی از هزینه را هم اطرافیان و خانواده کمک کردند تا خوشبختانه «مرکز سورت، بستهبندی و سردخانه نور الوند» افتتاح شد.
وی تشریح کرد: کار این مرکز نگهداری محصولات کشاورزی بهخصوص سیبزمینی و سیر بود، در حال حاضر عمده محصولات خود را در این مرکز نگهداری میکنیم و از تولید و نگهداری شروع کردیم و حتی صادرات، بستهبندی و فروش را هم داریم و خوشبختانه شرایط خوبی مهیا شده است.
این کارآفرین برتر کشور متذکر شد: این مرکز موجب شده افرادی شغل ثابت داشته باشند، به اقتصاد روستا کمک شود و افراد زیادی هم به طور غیرمستقیم مشغول به کار شوند. به نفع خانواده هم بوده و از هفت برادری که دارم، سه نفر از آنها مدیریت این مرکز را برعهده گرفتند، عادتی که دارم اینکه وقتی کارهایی را شروع میکنم، سعی میکنم تفویض اختیار کنم و خودم در نهایت مدیریت و رهبری داشته باشم.
سکانس پنجم: راهاندازی شرکت حمل و نقل
بیات ادامه داد: در ادامه فعلالیتهای کار و کارآفرینی، شرکت حمل و نقل را هم راهاندازی کردیم و آنجا هم افرادی مشغول به کار شدند، در این حوزه برنامهای را طراحی کردیم که کمکم راهاندازی خواهد شد که صدور بارنامه و حمل و نقل بار به صورت آنلاین است، این کار تقریباً به صورت «اسنپ» و «تپسی» در حوزه بار خواهد بود، البته طرحهایی به این شکل در کشور فعال هستند، اما چون همچنان جا برای کار وجود دارد، در این حوزه وارد شدیم تا یک برند شناخته شدهای در حوزه حمل و نقل کالا باشد.
سکانس ششم: تولید محتوا
وی در ادامه توضیح داد: از سال ۹۵ موضوع تولید محتوا بسیار حائز اهمیت شد، در این زمینه هم وارد شدیم و با تیمهای دانشجویی کار کردیم، چندین تیم تولید محتوا را تشکیل دادیم و فعالیت کردیم، با پنج نفر از همکارانم یک مجموعه با عنوان «بامادانا» را ایجاد کردیم، این مجموعه در حوزههای آموزش و تولید محتوا کار میکرد، مجموعهای هم به نام «با ما آیلتس» که برای نخستینبار آزمون آزمایشی آیلتس را به صورت آنلاین برگزار میکرد، راهاندازی کردیم.
شانسی که آورده بودیم خرید تجهیزات را با چک قبول میکردند و این شد که توانستیم وامهای خُرد بگیریم، بخشی از هزینه را هم اطرافیان و خانواده کمک کردند تا خوشبختانه «مرکز سورت، بستهبندی و سردخانه نور الوند» افتتاح شد.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان تشریح کرد: آن موقع «با ما» به یک برندی تبدیل شده بود که در حوزههای مختلف مثلاً «با ما ورزش»، «با ما سلامت» و ... فعال بود که چالشهای به وجود آمد و از هم پاشید.
این کارآفرین برتر کشور در ادامه چنین توضیح داد که زمان خیلی خوبی کار «با ما آیلتس» را آغاز کردیم که اگر تا زمان همهگیری کرونا ادامه داشت، فروش و خدمات ما صدبرابر میشد و شاید در کشور اول میشدیم، اما به دلایلی به چالش برخوردیم و مجبور شدیم قبل از کرونا تیمها را از هم جدا کنیم، اما همچنان «با ما دانا» ادامه داشت و کار تولیدمحتوا را به صورت جداگانه انجام میشد.
بیات یادآور شد: در تولید محتوا دانشجویان و افرادی پرورش یافتند که اکنون در حوزههای مختلف و در پلتفرمهای بینالمللی فعال هستند، حتی برخی از آنها درآمدهای دلاری دارند، خیلیها ادمین صفحات مجازی پربازدید هستند و درآمد کسب میکنند، اینها معمولاً در استانهای مختلف هستند که چند نفر به واسطه کار در تهران بیشتر شناخته شدند.
وی تأکید کرد: ایام کرونا از فرصت استفاده کردم و یک دوره دکتری حرفهای (دی.بی.ای) در دانشگاه تهران را در حوزه تحول دیجیتال گذراندم و مدرک آن را گرفتم و بیشتر با این حوزه آشنا شدم، چند سالی است که بهعنوان ارزیاب جایزه ملی تحول دیجیتال که دانشگاه تهران آن را برگزار میکند حضور دارم که تجربه بسیار خوبی است.
سکانس هفتم: نقشه راه تحول دیجیتال؛ پژوهش
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان افزود: اکنون یک کار پژوهشی برای تهیه و تدوین نقشه راه تحول دیجیتال در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان انجام میدهم که امیدوارم به نتیجه برسد و در صورت مهیا شدن این امکان میتوان در بسیاری از بخشها آن را اجرایی کرد.
این کارآفرین برتر کشور با بیان اینکه امروزه تحول دیجیتال نیاز مبرم اغلب سازمانهاست، ادامه داد: متأسفانه سازمانهای زیادی از این مهم بیبهره هستند، باید تمام شرکتها و سازمانها نقشه راهی را برای خود تدوین و عملیاتی کنند.
سکانس هشتم: با دانشجویان
بیات گفت: به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه تلاش میکنم با دانشجویان همه موضوعات را به اشتراک بگذارم و همواره از آنها میخواهم که به سمت کسب و کار، کارآفرینی و استارتآپها پیش بروند و در حوزه اجرایی هم تلاش میکنم تسهیلاتی برای آنان فراهم کنم و تا جایی که میتوانم راهنمایی میکنم.
وی تأکید کرد: بسیاری از این دانشجویان مشکلاتی داشتند و مراجعه کردند و نقشه راه را به آنان نشان دادم که با همت خود به آن چیزی که میخواستند رسیدند و یکی از لذتبخشترین کارها این است که ببینی جوانی به موفقیت رسیده است.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان عنوان کرد: بسیاری از جوانان بدون اینکه انتظاری داشته باشم، اغلب اوقات با یک دسته گل جلوی دفترم حاضر شدند تا قدردانی داشته باشند و از اینکه توانستند مشغول به کار شوند و درآمدی داشته باشند، لذت بردم.
این کارآفرین برتر کشور تصریح کرد: روزی کلاسی داشتم و درمورد چگونگی تهیه طرح کسب و کار و لزوم انجام این کار صحبت میکردم، دیدم یکی از دانشجویان با تمام وجود گوش میدهد و خیلی احساساتی به قضیه نگاه میکند، کلاس که تمام شد سمتم آمد و گفت «استاد اگر من مطالبی را که امروز گفتید و درس دادید را میدانستم خیلی از مشکلات زندگیام رفع میشد» پرسیدم چطور؟ شروع کرد به تعریف و همینطور که داشت میگفت، به پهنای صورتش هم اشک میریخت.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان خاطرنشان کرد: آن جوان تعریف کرد، پدرم وقتی بازنشسته شد، تمامی پول بازنشستگی را به من داد که کسب و کاری راه بیندازم، در حقیقت پیشنهاد دادم و قبول کرد، از طرفی مادرم هم مقداری طلا داشت و از سالها پیش نگه داشته بود که آنها را هم فروخت تا اینکه ما یک مغازه فستفود راه انداختیم، چون میگفتند فستفودی خیلی درآمد دارد.
بیات تشریح کرد: بدون تجربه وارد این کار شده و به اجبار مغازه را تعطیل کنیم، تقریباً تمام سرمایه اولیه از بین رفت، این شد که از اندک پول و سرمایه باقیمانده یک پراید خریدم و شروع به مسافرکشی کردم.
وی اضافه کرد: اکنون در کنار تحصیل مسافرکشی میکنم، باور کنید روی دیدن پدر و مادرم را ندارم، بهطوری که شبها دیر به خانه میروم که آنها بیدار نباشند و نگاهم به صورتشان نیفتد تا بیشتر شرمنده نشوم و صبحها هم زود از خواب بلند میشوم و کل درآمد آن روز را روی میز میگذارم و قبل از بیدار شدن آنها از خانه بیرون میآیم.»
این کارآفرین برتر کشور تبیین کرد: این جوان در دانشگاه آزاد کاردانی معماری میخواند و خلاصه ما به او پیشنهاد کار دادیم، با یک فردی آشنا کردیم که به جای مسافرکشی پخش لوازم آرایشی و بهداشتی را داشته باشد، به این شکل کار کرد و به نسبت درآمدش هم خوب بود، بعد از مدتی خود مسئولیت پخش دستمال کاغذی را برعهده گرفت، به طوری که دستمال کاغذی فله میگرفت و خودش بستهبندی میکرد و میفروخت و درآمد بسیار خوبی داشت، هنوزم با او ارتباط دارم و خودش شرکت پخش زده است، او جزء همان کسانی بود که بعد از کسب و کار مناسب، با یک دسته گل به دفترم آمد و کلی تشکر کرد.
عضو هیئت علمی گروه مدیریت و علم اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان گفت: معتقدم برای آغاز هر کاری بیش از هر چیزی باید از خود شناخت داشت و به توانمندیهای خود پی ببرد و براساس آن پیش رفت، درحقیقت باید سه ویژگی اصلی را در حوزه کسب و کار مدنظر داشت، نخست اینکه کار مورد نظر را دوست داشت و به آن علاقهمند بود، دوم در آن کار تخصص داشت و سوم آنکه در آن کار سود باشد؛ شاید از مهمترین مسئلهها این است که برای شروع کار حتماً امکانسنجی کنید و و طرح توجیهی و تجاری داشته باشید.
بیات با جمعبندی سخنان خود مطرح کرد: یادمان باشد برای موفقیت باید امروز کارهایی را انجام دهیم که دیگران حاضر به انجام آن نیستند تا فردا بتوانیم کارهایی را انجام دهیم که دیگران قادر به انجام آن نیستند.
گفتوگو از مهدی صفرزاده
انتهای پیام/