وصیت ندوشن؛ عواید چاپ کتابها برای گلکاری آرامگاه فردوسی صرف شود
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مراسم بدرقه پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران که سالها در آن تدریس کرده بود، برگزار شد.
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
خواستم در ستایش این بزرگمردِ همدیار چند خطی بنویسم که شایسته شأنش باشد، دیدم در میان این همه چیزها که ادیبان و دانشوران در وصف او نگاشتهاند کار دشواری است و از من برنمیآید. پس بهتر دانستم چند رباعی از ایشان به همراه تکههای کوتاهی از یادداشتهای خودشان درباره خودشان را انتخاب کنم و برای شما بخوانم.
دو چیزِ متضاد در من بوده است:
"بلندپروازی" و "قناعت". این ترکیبِ خوبی شد.
نسبت به چیزهایی بلندپرواز بودم و حتی کمالطلب. همیشه میخواستم فراتر از آنچه در دسترسم بود، بروم.
برعکس، در مواردی قانع. آنچه به آنها بیاعتنا بودم عبارت بود ازخواستنیهای رایجِ زندگی، همچون "پول و تعیّن و برووبیایِ اجتماعی". گِردِ اینها نگشتم.
همواره بر زندگی مماس بودهام. گمان میکنم که این بهترین نوعش باشد. اگر افزون بر احتیاج باشد، خلاقیتِ روح را میگیرد. کمترِ آنهم فاسدکننده است.
اعتراف میکنم که از "ثروتمند شدن" میترسیدهام، هرچند که استعداد آن را هم نداشتم. فکر میکردم که ثروت چیزی را "میدهد" و چیزی را "میگیرد" و آنچه را که "میگیرد" گرانبهاتر است.
بر هیچ "مقام و موقعیتی" حسرت نخوردهام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانهام پشت آن مینشینم، نشناختهام.
هرگز آرزو نکردهام که از کشور دیگری جز "ایران" میبودم، و خوشبختیِ بزرگی برای خود میدانستم که زبانم فارسی است.
با عشق به در زدیم در نگشودند
با عقل به ره شدیم ره ننمودند
با اینهمه صد شکر که ناپیمودیم
آن راهی را که ناکسان پیمودند.
گر میوهای از باغ زمان بگرفتم
تا ظن نبری که رایگان بگرفتم
یک عمر عزیز در ازایش دادم
این دادم و آن جان جهان بگرفتم
گفتیم و شنیدیم و خبر هیچ نبود
وان عمر به سر رسید در گفت و شنود
وان گفت و شنود ره به جایی نگشود
چون آن صنمِ راهگشا رخ ننمود
و سرانجام این تکه از توصیف این مرد اخلاق و استاد بزرگ عرصه فرهنگ و ادب ایرانزمین را از قلم جناب علیاکبر جعفری ندوشن وام گرفتم قهرمان روزها آغاز زندگی را در ده، در "پهناوری بیابان، برهنگی خاک و تنهایی تپهها و خشکی رودخانه و خلوت شب و غربت ماهتاب" میگذراند، سپس همچون "پرندهای آزاد در جستوجوی هدفی نامعلوم به پرواز درمیآمد" و "هدفش شکفتن بود در حد اعلای وجود". لذا، تا حد امکان از پیمودن مجاری معمول و دست یافتن به "تعین زمان" حذر میکرد. بیشازپیش به نیروی درونی خویش متکی بود. به همین جهت از "جولان فکر و پویش خرامان آن" بیبهره نمیماند. هرگز از دغدغه جستوجوگری و روشنبینی بازنمیایستاد. گویا، سرزندگی و ماندگاری خویش را در کنجکاوی و روندگی مییافت. انتخابگر بود، اصل و قلب را بازمیشناخت، جوهر و عرض را از هم میگسلاند. از زوائد میپرهیزید، "در حواشی و فروع نمیماند". جوهر و خلاصه میطلبید. آنچه بر ذائقهاش شیرین میافتاد، پیشامدهایی بود که شگفتگی در بر داشت و یا رو به وصول بود.
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر سر آن است کز سر ما بسازد خشت"
این گزارش میافزاید، در بخش پایانی مراسم محمدجواد حقشناس به عنوان وکیل خانواده اسلامی ندوشن به وصیت آن مرحوم اشاره کرد و افزود: استاد در وصیت خود اعلام کردند که پیکر ایشان در دانشگاه تهران تشییع و سپس به نیشابور برده و به خاک سپرده شود.
حقشناس با اشاره به بخش دیگری از وصیتنامه تصریح کرد: استاد ندوشن در بخش دیگری از وصیت اشاره دارند که آنچه از من باقی میماند کتابهای من است که امتیاز چاپ کتابها به نهاد فردوسی واگذار و عواید آن به عنوان حق تالیف برای گلکاری آرامگاه فردوسی و جاده توس به مشهد صرف شود.
او یادآور شد: استاد همچنین در وصیت خود نوشته است از خانواده، دوستان و خوانندگانم خداحافظی میکنم و برای گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد و مرگ، این بیت حافظ هم نوشته شود:
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
انتهای پیام/