دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نویسنده‌ای که 2 بار نامزد بوکر شد؛

رمان جدید «سباستین بری» درباره روابط خانوادگی است

رمان جدید «سباستین بری» درباره روابط خانوادگی است
«بری» به عنوان یکی از تحسین شده‌ترین شخصیت‌های ادبی ایرلند، یک شاعر، نمایشنامه نویس و رمان نویس است و تا به امروز دو بار به لیست نامزد‌های نهایی جایزه بوکر راه یافته و حالا رمان جدید نوشته است.
کد خبر : 828223

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، در یک بعد از ظهر سرد در روستای کوچک موین، یک ساعت و نیم بیرون از شهر دوبلین، از طریق خطوط اینترنت به دیدن سباستین بری در یک کلیسای کوچک متعلق به قرن نوزدهم که تغییر کاربری داده و در طول بیست سال گذشته خانه او شده است، می‌رویم. بری رو به دوربین می‌گوید: «من اکنون در جایی نشسته‌ام که در گذشته کشیش این منطقه می‌نشت و خطابه‌هایش برای شکنجه زندانیانش را می‌نوشت؛ و حالا من اینجا نشسته‌ام و این کتاب‌ها را می‌نویسم.»

«بری» به عنوان یکی از تحسین شده‌ترین شخصیت‌های ادبی ایرلند، یک شاعر، نمایشنامه نویس و رمان نویس است و تا به امروز دو بار به لیست نامزد‌های نهایی جایزه بوکر راه یافته است.

رمان‌هایش همگی به نوعی به هم وصل هستند و به کاوش تاریخ ایرلند و گذشته اجدادی خود این نویسنده می‌پردازند.

طبق گزارش وایکینگ، ناشر این نویسنده ایرلندی، آثار او بیش از ۳۵۰ هزار نسخه در سراسر جهان فروخته‌اند و به حدود ۴۰ زبان ترجمه شده‌اند.

نهمین رمان او، «دوران خدای باستان»، قرار است در مارس آینده منتشر شود و درباره یک مامور پلیس بازنشسته است که با اکراه درگیر بررسی پرونده قتل یک کشیش کاتولیک متهم به کودک آزاری می‌شود.

«بری» برای خلق شخصت قهرمان این کتاب از مردی که او را در سال ۱۹۶۴ دیده بوده، یعنی زمانی که تنها نه سال داشت و نزدیک ساحل زندگی می‌کرد، الهام گرفته است.

او می‌گوید: «یک روز وقتی که برای خودم پرسه می‌زدم، به درون دری که باز بود نگاه کردم، کاری که نباید یک کودک انجام دهد، و آنجا مردی را دیدم که تنها روی یک صندلی حصیری نشسته بود و به دریا زل زده بود و سیگار برگ می‌کشید. ظاهرش خیلی آرام و متین به نظر می‌رسید. هرگز دوباره او را ندیدم، اما در طول ۵۰ سال گذشته همیشه به این فکر می‌کردم که او در آن لحظات داشت چه کار می‌کرد. فکر می‌کردم شاید او یک مرد بازنشسته بوده؛ و حالا خودم به یک مرد بازنشسته تبدیل شده‌ام، البته نویسنده‌ها اجازه ندارند که بازنشسته شوند، اما این فکر رهایم نکرده است.»

«بری» در سال ۱۹۵۵ در دوبلین به دنیا آمد و درهشت سالگی شروع به خواندن و نوشتن کرد. می‌گوید «من مثل یک اسب وحشی بودم هر چیزی گیرم می‌آمد می‌خواندم.»

او کودکی سخت و غم انگیزی داشته. «مادرم بازیگر تئاتر بود و پدرم یک معمار. هر دو خودخواه و خودشیفته بودند. یک خانواده بی هدف بودیم و من فکر می‌کردم که مادر همه عصر‌ها از خانه بیرون می‌رود و شب دیروقت به خانه برمی گردد؛ و وقتی فهمیدم که بقیه مادر‌ها اغلب در خانه هستند حیرت کردم. همیشه فکر می‌کردم که صحنه تئاتر روی دیگر زندگی است و مادران بقیه هم باید بخش زیادی از وقت خود را روی صحنه بگذرانند، که این البته یک اشتباه دوست داشتنی برای یک نویسنده بود. شرایط خانه ما هر روز بدتر می‌شد.»

بری در دانشگاه ترینتی در دوبلین ادبیات انگلیسی و لاتین خواند و به محض این که در ۱۹۷۷ فارغ التحصیل شد، شروع کرد به نوشتن داستان، چون نتوانسته بود شغلی پیدا کند. «در دهه ۱۹۷۰ یک چیز‌هایی درباره شغل و کار در ایرلند شنیده بودیم، می‌دانستیم که جایی در این دنیا وجود دارد، اما در کشور ما وجود نداشت. یا باید کشوررا ترک می‌کردی یا توی اتاق می‌نشستی و می‌نوشتی.»

تا آن زمان بری به جمع کننده داستان‌های خانوادگی تبدیل شده بود. «مادرم داستان‌های وحشتناکی درباره کودکی‌اش می‌گفت و پدربزرگ بهترین کانال سرگرم کننده‌ای بود که می‌شد پیدا کنی.» پدر بری ذاتاً انسان سردی بود و دوست نداشت با خانواده‌اش وقت بگذراند و حتی هنگام پیاده روی‌ها او جلوتر از بقیه راه می‌رفت. اما عمه‌اش، که منبع الهام بری برای نوشتن رمان «آنی دان» در سال ۲۰۰۲ بود، یک چراغ راهنما بود. «او طوری حرف می‌زد که انگار حرف زدنش یک چیز فیزیکی بود. تقریباً می‌توانستی دیالوگش را ببینی-فضا را اشغال می‌کرد. او یک جور‌هایی معلم نویسندگی خلاقانه من بود.»

وقتی که بری نمی‌نویسد به کوه نزدیک خانه‌اش می‌رود تا ذهنش را آرام کند. می‌گوید رفت و برگشت تا آنجا دو کیلومتر طول می‌کشد. می‌گوید: «بالا رفتن مثل رنج کشیدن در زندگی است و پایین آمدن مثل خوشبختی.»

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب