مادر شدی تا شیعه بیمادر نماند/ تا عشق از دست تو قرص نان بگیرد
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، همزمان با میلاد با سعادت حضرت زهرا(س) و روز مادر سرودههای شاعران تقدیم بانوی دو عالم شد.
** نصیبا مرادی
باید کجا بیابمتای مهر لایزال
آیینه دار ذات خداوند ذوالجلال
خورشید از تبسم تو جان گرفته است
دور فلک ز چشم تو فرمان گرفته است
در سایه سار مهر شما عاشقی شکفت
هرگز کسی شبیه تو از عاشقی نگفت
ای ناجی همیشگی روزهای درد
خورشید تابناک زمستان سخت و سرد
باید شناخت وسعت دریایی تو را
باید شناخت حرمت زهرایی تو را
سخت است از تو گفتن و از تو قلم زدن
سخت است در حریم عفافت، قدم زدن
زهرا شدی که نور زمین و زمان شوی
زهرا شدی که فخر جهان و زنان شوی
زهرا شدی که نور بریزی به جانمان
زهرا شدی که ارج نهنی بر جهانمان
شان نزول سوره کوثر، وجود توست
بود ونبود ما همه بسته به بود توست
با خطبههای نور فلک را گرفتهای
گاهی سکوت کردی و حرفی نگفته ای.
اما سکوت ... راز غریبانه تو بود
وقتی که راز خلقت مان، خانه تو بود
آنجا که سجده کرد بشر در مقابلت
قاصر شد از بیان کمالات کاملت
آنجا که مهر و ماه به پایت نمیرسند
صدها ملک به ثبت دعایت نمیرسند
میآیی و به حرمت تو آسمان شکفت
خورشید چشم دوخت به راهت، شبی نخفت
باران شد و به پیش قدمهات آب ریخت
در جام یاسهای کبود آفتاب ریخت
ماه از تبسم تو به وجد آمد و دمید
محوت شد و به گوشهای از آسمان خزید
باید شناخت وسعت دریایی تو را
باید شناخت حرمت زهرایی تو را
** سمانه رحیمی
شوقی ست در نگاه خدیجه که مادر است
وقت شکفتن گل باغ پیمبر (ص) است
دسته به دسته حور و ملک جمع میشوند
نوری که جاری است در این خانه کوثر است
چشمش که باز شد به جهان آفتاب عشق
مژده رسید حضرت ریحانه دختر است
او فاطمه ست فخر زنان دو عالم است
زهرای مرضیه است طهورای اطهر است
او مادر حسین و حسن همسر علی (ع) ست
او مادر عقیله و گلهای پرپر است
خورشید و ماه پیش رخش سجده میکنند
بانوی بانوان جهان تاج بر سر است
سنگ صبور غربت و تنهایی رسول
همراز و هم نشین و هم آواز حیدر است
او اسوهی نجابت و ایمان و بندگی ست
دامان پر ز عفت او یاس پرور است
نوری که آسمان و زمین بر مدار اوست
خورشید، روز و، ماه، غروب و، شب اختر است
او کوثر است چشمهی جاری از آسمان
خیری کثیر و معجزه ایی نامکرر است
بانوی بانوان جهان است فاطمه (س)
الگوی بی بدیل زنان است فاطمه (س)
** سمانه رحیمی
رسید، عطر نسیمی پر از ترانهی عشق
شکفت، غنچهی یاسی پر از نشانهی عشق
شبی که صاعقه، موسیقی نگاهش را
نواخت در نُت بارانِ دانه دانهی عشق
شبی که چشم ستاره به نور روشن شد
گرفته بود در آغوش خود جوانهی عشق
گرفته بود دلی در میان دلهرهها
به هر بهانهی ممکن فقط بهانهی عشق
شبی که ارض و سما، ماه را بغل کردند
نشست بال فرشته به بام خانهی عشق
نوشت بر قدح عاشقی نگاه زمین
سلام بر قدم ماه بر خزانهی عشق
سلام بر گل یاسی که طُرّهی نورش
نشست وقت دمیدن به روی شانهی عشق
سلام بر گل طاها، سلام بر زهرا (س)
سلام بر رخ آن مادر یگانهی عشق
*انیس قلب پیمبر! خوش آمدی به جهان
نگین خانهی حیدر! خوش آمدی به جهان
** صبا فیروزی
روشنتر از روز است امشب
این آسمان از نورٍ بی حد!
ماه سپید اکنون چه زیبا ست
صدها ستاره میدرخشد
روئید در مکه هزاران
گلهای خوشبوی بهاری
سر داد آواز از سر شوق
هر بلبلی با بی قراری
در انتظار کودک خود
میخوانَد آیاتی پیمبر
به به، به دنیا آمد آخر
در خانه اش زهرای کوثر
پیچید عطر یاس و نرگس
از خانه اش تا کهکشانها
خورشیدٍ فردا میدرخشد
در یک طلوع سبز و زیبا
** صبا فیروزی
مادرم را دوست دارم
با همه او مهربان ست
مثل باران بهاری
عاشق رنگین کمان ست
با سلیقه، شاد و خوشرو ست
مثل گل خوشبو و زیبا
صورتش مانند ماه ست
قلب پاکش مثل دریا
شعر میگوید همیشه
در سکوتِ نیمه شبها
بارها گوشم شنیده
حرف هایش با خدا را ...
** نغمه مستشار نظامی
تو لبخند شب ماهو دیدم عزیز
دلم تنگ اون روی ماه تو شد
نشستم کنار همون پنجره
دلم بی قرار نگاه تو شد
دارم عکس هاتو ورق میزنم
چه حس قشنگی تو لبخندته
همین حس نابه که باعث شده
بگم تا همیشه دلم بندته
دارم خنده هاتو ورق میزنم
ازون روزا انگار صدام میکنی
تو این خاطرات سیاه و سفید
با حس غریبی نگام میکنی
تو این عکس چشمامو بستم که باز
به اون خاطرات قدیمی برم
به اون روزای سادهی بچگی
به اون لحظههای صمیمی برم
نشستی کنار همین پنجره
دل لحظه هامو هوایی کنی
یه تسبیح فیروزه تو دستته
که حال و هوامو خدایی کنی
غروب زمستونه و دست تو
پناه دو تا دست سردم شده
نگاهت پر از عشق و آرامش
دعای تو درمون دردم شده
پدر میرسه، با یه پاکت انار
تو چایی رو با عشق دم میکنی
نبات و گل سرخ و نقل و مویز
با لبخند غمها رو کم میکنی
کجا جا گذاشتیم تسبیحتو
که اینقدر دور از دل هم شدیم
دعا کن برامون که دور از دعات
گرفتار تنهایی و غم شدیم
دلم لک زده واسهی اون روزا
دلم لک زده واسهی دیدنت
دلم لک زده واسهی خنده هات
دلم لک زده واسه بوییدنت
دلم لک زده واسهی خنده هات
دلم لک زده واسه لحن صدات
دلم لک زده واسه دستای تو
دلم لک زده باز مادر برات
** نغمه مستشار نظامی
نامش مبارک است، سلامش مبارک است
مادر که آیه، آیه کلامش مبارک است
مادر که عشق حضرت زهرا (س) مرام اوست
آن مادری که راه و مرامش مبارک است
مادر که بیت بیت وجودش سلام و نور
یار پدر که گام به گامش مبارک است
چشمش چراغ خانه و نور نگاه ما
آرامش صلات و صیامش مبارک است
یانور و یا لطیف! ملیح است خنده اش
یا ذوالجلال! ذکر مدامش مبارک است
بوسیدن دو دست عزیزش تبرک است
دیدار روی ماه تمامش مبارک است
باغ بهشت زیر قدمهای پاک اوست
مادر فرشته است و مقامش مبارک است
** نغمه مستشار نظامی
مادر شدی تا نام مادر جان بگیرد
در چشمهای عاشقش باران بگیرد
مادر شدی تا در پناه نام پاکت
بیحرمتی بر نام زن پایان بگیرد
تسبیح بار از دوشهای خسته برداشت
تا کار از کردار تو فرمان بگیرد
مادر شدی تا شیعه بیمادر نماند
تا عشق از دست تو قرص نان بگیرد
باشد شفیع ما شوی در روز محشر
باشد خدا بر عاشقان آسان بگیرد
مادر! دعای تو اثر دارد، دعا کن
تا انتظار سبز ما پایان بگیرد
زهرایی و زهرایی نام تو زیباست
خورشید عالمتاب در تاریک دنیاست
** عاطفه جوشقانیان
عطر بهار از جانب دالان میآید
دارد صدای خنده از گلدان میآید
این کوچهها را آب و جارو کرده باران
این اولین روزیست که مهمان میآید
حالا دوباره بوی نان پیچیده، اما
دارد یتیمی خسته، سرگردان میآید
مثل گلوبندت، اسیری را رها کن
امشب اسیری بی سر و سامان میآید
از برکت نانی که بخشیدید، هر سال
بر خاک گندمزار ما باران میآید
شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو
عطر تو از هر گوشۀ ایران میآید
هرگز نمیگنجید در وصف قلمها
مدح شما در سورۀ انسان میآید
** الهام نجمی
۱
خدا تجلی خود را به حُسن او میدید
سپس اراده نمود و به عشق جان بخشید
نوشت فاطمه را در تمام هستی خود
شکوه ام ابیها به کوثرش جوشید
برای عصمت او از عفاف چادر دوخت
ستارههای حیا را به دامن او چید
چکید قطرهی اشکش به روی خشکیها
و آب شد دل دریا به مِهر او جوشید
زمین کویر و ترک خورده بود تا آن وقت
برای خاطر او ابر و آسمان بارید
دمید نور خدا را به این جهان زهرا
مسیح زنده شد از نام او به صد امید
وزید عطر خدا و بهار شد دنیا
عطا نمود به عالم وجود زهرا را
۲
همیشه سفرهی او عطر خوب ریحان داشت
که نان دست کریمش هوای مهمان داشت
صفای خانهی مولا تبسمِ بانو
چقدر حال و هوایی شبیه باران داشت
که دیده روز عروسی لباس را بخشد؟
عروس خانهی حیدر عطا فراوان داشت
همیشه معجزه میکرده مهربانی او
غبار چادر زهرا چهل مسلمان داشت
اسیر یا که فقیر و یتیم، کل جهان
تمام رزق خودش را به فیض ایشان داشت
صفا و جان پیمبر بگو که فاطمه است
بهار خانهی حیدر بگو که فاطمه است
۳
هوای شهر مدینه هوای دیگر بود
پر از طراوات باران، هوا معطر بود
پر از ستارهی دنباله دار شب هایش
به یمن بودن زهرا جهان منور بود
برای بوسه به پایش فرشتگان بی تاب
صدای بال و پر یا کریم بر در بود
وجود پاک و عزیزش نداشت مانندی
که از تمام خلایق همیشه او سر بود
همیشه وقت دعا آسمان چشمانش
برای حاجت همسایههای خود تَر بود
بهشت سهم کسی شد که عاشقش باشد
که با رضای خدا حُبّ او برابر بود...
انتهای پیام/