خاطرات بکر از رزمندگان تنگه ابوقریب/ روایت 24 ساعتی که عجیب بود
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، «جواد کلاتهعربی» یکی از نویسندگان ادبیات پایداری است که آثار متنوع و مستندی را در این حوزه، روانۀ بازار نشر کرده است؛ آثاری همچون: «درنگی در نجف»، «ماجرای عجیب یک جشن تولد»، «راهی به مجنون»، «فرمانده لالهها»، «در هیاهوی سکوت»، «مگر چشم تو دریاست» و«عملیات عطش» که تازهترین اثر اوست. این اثر روایتی تازه از عملیاتی است که در تنگۀ ابوقریب رخ داده است. به بهانۀ انتشار این کتاب، به سراغ ایشان رفته و گفتوگو کردهایم که در ادامه از نظر میگذرانید.
** تاثیر تبلیغات و حمایتها درادبیات پایداری
* حوزۀ دفاع مقدس و ادبیات پایداری، هم چنان یکی از حوزههای پرفروش در کشور ماست. به نظر شما این اقبال ناظر به چیست؟
در خصوص این سؤال، چند نکته وجود دارد. یکی موضوع ادبیات پایداری است که فی نفسه جذابیت دارد. در آثار مختلف هنری در دنیا، چه در کتابهای خاطرات، رمان و حتی در گونۀ شعر، چه در تولیدات تلویزیونی و سینمایی، موضوع جنگ و مخصوصاً جنگ به معنای دفاع در برابر تهاجم دشمن، موضوعی پرمخاطب و جذاب است. جالب است بدانید بهجز کشور خودمان، کشور روسیه هم که در جنگ جهانی زیر تهاجم قرار گرفته، مفهومی تحت عنوان دفاع مقدس دارد.
نکتۀ دوم این است که با توجه به اینکه جنگ ما دفاعی برآمده از مؤلفهها و بسترهای دینی بود، اهمیت و جذابیت دفاع مقدس و ادبیات برآمده از آن را دوچندان میکند؛ مخصوصاً وقتی مسئلۀ جنگ به آدمهای جنگ و آحاد انسانی مثل ایثارگران و مخصوصاً شهدا میرسد، نوشتن و مطالعۀ خاطرات اینها در منظر مردم، مهم و محترم است.
مسئلۀ دیگر، بحث تبلیغات و حمایتهای خیلی خوب از این عرصه است. یک نمونهاش اقبال و توجه رهبر انقلاب به این زمینه است؛ مثل سخنرانیهای سالیانه به مناسبتهای مهم، یا امر معروف و مشهور تقریظ که توجه و رونق مضاعفی را در این بازار رقم زده و میزند.
** دغدغهام این بود که به مرزی منطقی از مستند و قصه دست پیدا کنم
* شما آثار زیادی دربارۀ زندگینامۀ شهدا کار کردهاید. اما این بار، سراغ خاطرۀ شفاهی از یک گردان و یک واقعۀ خاص رفتید. آیا روند جدیدی را از جواد کلاته عربی خواهیم دید؟
سؤال خوبی است. بیشترِ کارهایی که انجام دادهام، زندگینامۀ شهدا و خاطرات شفاهی آدمهای جنگ بوده است؛ اما در این اثر، به سراغ روایت یک عملیات محدود ۲۴ساعته از یک گردان رفتم. در حقیقت، خاطرات شفاهی رزمندگان این گردان کنار هم نشسته و این کتاب را ساخته است. شاید شما درست گفته باشید. من احتمالاً دچار یک تغییر رویکرد در جریان فعالیتهای نوشتاریام شدهام. احساس میکنم در کارهایی که تا الان در حوزۀ زندگینامه شهدا انجام دادهام، حرفهایم را در آن قالبها برای مخاطبم زدهام. من دو اثر در این زمینه دارم که شاید از بقیۀ کارهایم مهمتر به نظر برسند. یکی در «هیاهوی سکوت»، زندگینامۀ شهید عباس ورامینی و دیگری، «ماجرای عجیب یک جشن تولد»، زندگینامۀ شهید مهدی ثامنیراد. بنده دو دغدغه در این حوزه داشتم و احساس میکنم با این دو کتاب، حرفهایم را زدم. جواد کلاته در زمینۀ زندگینامهنویسی مستند، فعلاً حرف جدیدی ندارد. شاید اگر بعد از این بنویسم، فقط سفارشینویسی کنم؛ وگرنه آنچه دغدغهام در حوزۀ قلم و ساختار بوده، گفتهام و دیگر حرف خاصی برای گفتن ندارم.
تعدد اسناد یکی از مؤلفههای مهم زندگینامۀ مستند است. شاید بتوانم ادعا کنم از لحاظ تنوع سندی، شبیه به کتاب در هیاهوی سکوت کمتر کتابی دیدهام. از حدود ده نوع سند منحصربهفرد و اصیل در این کتاب استفاده شده است. در این حوزهها، کمتر کتابی را داریم که به زندگینامۀ شخصی در فرم کتاب «درهیاهوی سکوت» نزدیک شود. ویژگی دیگر هم نوع استفادۀ مستقیم از سند است. این کتاب بهعنوان یک زندگینامه صرفاً مستند، لحن پژوهشی و خشک ندارد.
در کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» سعی کردم از استفادۀ مستقیم سند فاصله بگیرم. تمام ماجرا را با استفاده از منبع مصاحبهها، فیلمها، دستنوشتهها و منابع مکتوب و عکس در قالب یک قصه روایت کردم. تمام دغدغه و تلاشم این بود که به مرزی منطقی و قابل توجه و دقیق از مستند و قصه دست پیدا کنم و روی مرزی حرکت کنم که چیزی از محتوای مستند بهخاطر قصهنویسی کم و جابهجا نشود.
ایدهای را که از کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» شروع کردم، احتمالاً ادامه خواهم داد؛ ایدهای که دغدغهام است: اینکه در حوزۀ مستندنگاری بتوانیم یک متن مستند و محتوای واقعی را (البته حقیقتاً واقعی و نه شعاراً) به زبان قصه روایت کنیم؛ طوری که به هر جهت، چیزی از محتوای مستند به بهانۀ قصهگویی کم و زیاد نشود. من این ایده را در کتاب «عملیات عطش» دنبال کردم و اتفاقاً کار سختتری نسبت به کتاب شهید ثامنیراد بود؛ چون من اینجا با پنجاهشصت رزمنده مواجه بودم که سختگیریهای خیلی زیادی داشتند و حقیقتاً در طول مراحل انجام کار، خیلی اذیت شدم. سعی کردم این ایده را توی این حوزه هم دنبال کنم. اگر مقدمۀ کتاب عملیات عطش خوانده باشید، آنجا توضیح دادهام.
** مصاحبه با رزمندهای که کسی سراغش را نگرفت!
* فرایند جمعآوری و تدوین اسناد و مدارک در کتاب عملیات عطش چگونه بود و احصای خاطرات شفاهی این کتاب چگونه انجام شد؟
مهمترین بخش از تلاش من، مصاحبه با رزمندگانی بود که در این عملیات شرکت کردند؛ مانند فرماندهی لشکر بیستوهفت، بعضی از مسئولان لشکری، بعضی از فرماندهان گردان و معاونان، فرماندهان گروهان تا منشی گردان، فرماندهان دسته و بیسیمچیها و تدارکاتچیها و نیروهای اطلاعات شناسایی و تخریب که در صحنه حضور داشتند.
روند پیداکردن بعضی از این افراد هم گاه عجیب بود؛ مثل «مجتبی قربانحسنی»، از نیروهای اطلاعات عملیات لشکرکه از روز واقعۀ ابوقریب تا زمان مصاحبۀ برای این کتاب، کسی سراغش نرفته بود. بنده برای نخستین بار خاطرات ایشان را ثبت و ضبط واز خاطرات بکر و دستنخوردهشان استفاده کردم. ایشان در همان لحظات اولیۀ خبر حمله به منطقه، با محمد شریفی، معاون گردان عمار، عازم منطقه میشوند. یک نفر از عزیزانی را که در لشکر ۷ ولیعصر بود، پیدا کردیم و سراغش رفتیم و با ایشان صحبت کردیم. بخش اعظمی از استنادات، مصاحبه با افراد حاضر در عملیات بود؛ اما مسئله و دغدغۀ مهمی که داشتم، روایتهای این عزیزان از نحوۀ عقبنشینی ارتش، یعنی لشکر ۷۱ خراسان و بهویژه لشکر ۲۱ حمزه بود. نگران این بودم که اگر من اینها را روایت کنم، عزیزان ارتشی اعتراض کنند که خدا را شکر با تلاش تیم تحقیق، به منبعی دست پیدا کردیم که این دغدغه را رفع میکرد.
خاطرات خودنوشت امیر سرتیپ علی رزمی، از فرماندهان ارشد وقت لشکر ۲۱ حمزه، در کتابی با عنوان خاطرات رزمی منتشر شده و حدود بیست صفحه از این کتاب اختصاص داده شده به حملۀ عراق که منجر به عملیات تنگۀ ابوقریب شد. در آن کتاب با عنوان «تکِ بیستویک تیر» بیان میشود. در بخش روایتهای ناظر به حملۀ عراق و عقبنشینی ارتش، از روایتهای این کتاب که جای معتبری مثل هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی رویَش نظارت داشت، استفاده کردم. این، سند مکتوب خیلی مهمی بود که به دست ما رسید. بنده با همکاری دوستان عزیز گردان عمار، به فیلمی مربوط به تفحص این شهدا دسترسی پیدا کردم. این فیلم مربوط به پنج روز بعد از عملیات بود. نهتنها بحث تفحص، بلکه فیلم منطقه و بعضی تصاویر آن و همچنین، برخی روایتهای بکر و دستنخورده را داشت که در این کتاب از آنها بهره بردم. از بعضی از اسنادِ سازمان حفظ آثار سپاه محمد رسول الله که دربارۀ عملیات بود، برای محتوای کتاب استفاده کردم و با کنار هم قراردادن این اسناد و مدارک، توانستم روایتی از ماجرا شکل بدهم.
** دغدغههای پذیرش قطعنامه وعملیاتی در ابوقریب
* بهعنوان نویسندۀ این اثر، چه ویژگی بارزی برای این کتاب قائلید؟
این کتاب چند ویژگی دارد. ویژگی اول، فرم آن است. تلاشم بر این بود که اگر بهسمت قصهگویی بروم اما تمام جزئیات این کتاب واقعی باشد. بنده حتی وقتی «سردار یزدی» روایتش را از ملاقات با سردار شهید غلامرضا صالحی، در منطقۀ شاخشمیران تعریف میکرد، روی متن اولیهای که نوشته بودم، سؤال نوشتم که آن روز ظهر غذا چه داشتید؟ چون جزئیات کتاب برایم مهم بود. از سویی یک عملیات ۲۴ ساعته، نزدیک به ۷۰ ساعت مصاحبه دارد. ۲۴ ساعتی که عجیب بود. پس یکی از ویژگیهای این کتاب این است که متنی که مخاطب میخواند، از هر جهت به آن اعتماد و اطمینان کند.
ویژگی دوم این است که دربارۀ تنگۀ ابوقریب، چند سال پس شاهد یک فیلم سینمایی بودیم که با استقبال مخاطب روبهرو شد. شاید یک اتفاق نادر باشد که دربارۀ یک موضوع واحد، هم فیلم ساخته شده، هم کتاب نوشته شده است؛ اما جالب است بدانید که محتوای این دو اثر هنری هیچ نسبتی با هم ندارند. اسمشان مشترک است؛ اما اشتراکات بسیار کمی دارند و محتویات و جزئیاتشان کاملاً با هم متفاوت است. از این منظر، این کتاب و این فیلم برای عزیزانی که در این حوزهها قلم میزنند و مینویسند، ارزش بررسیدن دارد. به نظرم از رهگذر این بحثها و بررسیها، به راهکار خوبی در خصوص رابطۀ روایت قصهگونه و دراماتیک از یک واقعه میتوان نزدیک شد؛ اینکه ما در یک اثر هنری، چه در قالب کتاب و چه در قالب فیلم و سریال، باید چه مؤلفههایی را از یک واقعه حفظ کنیم تا آن روایت ما، روایت واقعی از حادثه باشد.
ویژگی بعدی، موضوع تنگۀ ابوقریب وعملیات تنگه است. این عملیات نزدیک به پایان جنگ انجام میشود؛ همان زمان که دغدغههای پذیرش قطعنامه در سطح جامعه مطرح بوده است. آنچه در این کتاب پررنگ است، رزمندهها و فرماندهان جنگاند که در این زمینه دغدغه دارند. این اتفاق در شرایط خاصی رخ میدهد و در عین حال که این اما و اگرها و حرف و حدیثها در خصوص پذیرش قطعنامه ممکن است پای هر رزمندهای را سست کند، این عزیزان با تکلیفگرایی و اطاعت از فرماندهی و تبعیتپذیری، با یک گردان دویستنفره، جانانه به جنگ عراق میروند و جلوی بسیاری از نیروها و تانکهای عراقی را میگیرند و باعث میشوند آن پیشروی عظیم و هولناک عراق دوباره تکرار نشود؛ همان که در ابتدای جنگ، شاهدش بودیم که تا نزدیک اندیمشک هم آمدند. اگر این گردان اقدام و عمل نمیکرد، هیچ بعید نبود که عراقیها به پشت رودخانۀ کرخه و نزدیکیهای اندیمشک برسند.
انتهای پیام/