تحلیل عباس عبدی از دوران پسا ٧ اسفند/ بازگشت نیمهرسمی اصلاحات به حاکمیت
اصلاحطلبان از سال ٩٢ وارد یک ائتلاف عملگرایانه با افرادی شدند که صبغه اصلاحطلبی به معنای عرف سیاسی نداشتند. این ائتلاف در سال ٩٤ هم به شکل دیگری رخ داد. نسبت چنین ائتلافی با هویت اصلاحطلبانه چیست؟
وقتی صفت یا قید عملگرایانه را برای ائتلاف به کار میبرید، گویی که ائتلاف غیرعملگرایانه هم داریم. البته که نداریم. به علاوه مگر مجموعه اصلاحطلبان یک خطمشی فکری کاملا شبیه یکدیگر دارند که اکنون در کنار هم هستند؟ حتی گروهی مثل جبهه مشارکت نیز نام خود را به دلیل تنوع برخی نگاهها جبهه گذاشتند و هنوز خود را به مرحله حزبی رسیدن نمیدانستند. اینکه چه گروههایی و با چه خطمشی فکری در کنار یکدیگر قرار بگیرند، به وضعیت سیاسی و نیز اهداف مرحلهای آنها از این وضعیت مربوط میشود. هنگامی که برخی نیروهای تندرو ثبات جامعه را تهدید میکنند، ائتلاف با نیروهای میانی اصولگرایان نهتنها تعارض با هویت اصلاحطلبان ندارد، بلکه یک وظیفه اصلاحطلبانه است.
آیا اصلاحطلبان با ورود به چنین ائتلافهایی از هویت خود عدول کردهاند؟
هویت آنان عین حضور و حفظ این ائتلافها تا هنگام رفع خطر مذکور از کشور است. این پرسشها ناشی از یک نگاه ایدئولوژیک و بسته و نادرست به سیاست است که خود را در قالب چنین پرسشهایی بازتولید میکند. اگر چنین نگاه کنیم، در هیچ حکومتی که نیازمند اصلاحات هست نباید وارد شد، چرا که نافی هویت اصلاحطلبانه خواهد بود. اصلاحطلبی یک گروه یا جمع نیست، بلکه یک فرآیند است و اگر یک ائتلاف مشخص به آن فرآیند کمک میکند، حضور در آن ضروری است حتی اختیاری هم نیست.
چه زمانی امکان حضور با پرچم اصلاحطلبی و بدون ائتلاف با اعتدالگرایان فراهم میشود؟
هرگاه خطر مشترکی که کشور را تهدید میکند، به طور نسبی رفع شود. این فرایند هرچه جلوتر برود حتی موجب جدایی برخی از نیروهای اصلاحطلب از یکدیگر نیز خواهد شد.
آیا اعتدالگرایان ذیل اصلاحطلبی تعریف میشوند یا چتر اعتدال فراتر از اصلاحات است؟
من نمیدانم چرا این همه دنبال این هستیم که یکی بیاید زیر چتر دیگری یا برود بیرون. مگر اصلاحطلبان خودشان چادر مشخصی دارند که دنبال این ادبیات هستیم. این نگرش خلاف منطق اصلاحطلبانه است. اصلاحطلبی فرآیندی است که هرکس فارغ از نامگذاری آن فرد یا گروه میتواند در پیشبرد آن نقش ایفا کند. مساله چتر و چادر نیست مساله اصلی راهبرد و کنشی است که جامعه را از این وضع خطیر نجات دهد.
در دور اول انتخابات مجلس ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان (فهرست امید) اکثریت کرسیها را به دست آورد. اگر همین اتفاق در دور دوم هم رخ دهد مدیریت مجلس باید به چه شکلی میان گروهها تقسیم شود؟
نحوه انتخاب برای مدیریت مجلس دقیقا باید مبتنی بر مفهوم و محتوای تفاهم پیش از انتخابات باشد. هرگونه کوششی برای نادیده گرفتن تفاهم پیش از انتخابات در انتخاب رییس مجلس؛ روند سیاسی موجود را زمینگیر خواهد کرد.
آیا امکان حفظ ائتلاف در تقسیم مدیریت مجلس هم وجود دارد؟
امکان که قطعا وجود دارد. هدف سیاست ممکن کردن مطلوبهاست. ولی از منطق تفاهم پیش از انتخابات نباید عدول کرد. در چنین چارچوبی هم تفاهمی صورت گیرد مفید است.
آیا اصولگرایان معتدل که در انتخابات مجلس دست همکاری به اصلاحطلبان دادند ممکن است دوباره به دامان تندروهای جریان خود بازگردند؟
به لحاظ منطقی ممکن است، ولی چنین اتفاقی جز با کمک یا سیاستهای نادرست اصلاحطلبان محقق نمیشود. نمونهاش همین نحوه ورود برخی افراد به بحث ریاست مجلس است.
وضعیت آنها و آینده سیاسیشان چگونه خواهد بود؟
دقیقا نمیدانم. ولی اگر اصلاحطلبان مجبورشان نکنند به سوی تندروها نخواهند رفت.
آیا میتوان گفت اصلاحطلبان سال ٨٨ به دلایل مختلف و فارغ از قدرالسهم تقصیرشان از حاکمیت اخراج شدند؟
بله در واقع این اتفاق رخ داد. ولی رای آقای خاتمی در سال ١٣٩٠ و تعدیل مواضع گذشته و نیز عملکرد وحشتناک دولت پیش در کنار فشارهای بینالمللی و از همه مهمتر ماهیت حکومت که نمیتوانند واقعیات سیاسی و اجتماعی را نادیده بگیرد، همه و همه دست به دست هم دادند تا از طریق خرداد ١٣٩٢ و اسفند ١٣٩٤ بازگشتی نسبی و دوفاکتوی (غیررسمی یا نیمه رسمی) آنان را شاهد باشیم. این بازگشت باید به شناسایی و حضور دوژوره (رسمی) تبدیل شود تا بتوان از وضع فعلی خارج شد.
کسب دو پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی به معنای بازگشت اصلاحطلبان به حاکمیت است؟
به نظرم پاسخ این پرسش در قسمت پیش داده شده است. مساله از طریق پیروزی حل نمیشود. همچنان که اخراج آنها نیز به دلیل شکست نبود که قبلا نیز شکست خورده بودند.
در آینده نیز مواردی از شکست را تجربه خواهند کرد. مساله اصلی نگاه دو طرف به یکدیگر است. متاسفانه هنوز هم حل نشده است.
طرف مقابل در چه صورتی پذیرای اصلاحطلبان در قدرت خواهد بود و حاضر است آنها را بر سر سفره قدرت بپذیرد؟
این مساله یک نوع بازی سیاسی است که به دو عنصر مربوط میشود. اول قدرت طرفین، دوم نگاه هردو. اصلاحطلبان قدرت نامحدودی ندارند که با هر نگاهی که دارند پذیرفته شوند. طرف مقابل هم قدرت نامحدودی ندارد که هر نگاهی را رد کند. لذا در شرایط بنبست هستیم و از این جهت زمان به نوعی متوقف شده است. طرفی که خود را قدرتمندتر و مسوولتر میداند باید ابتکار عمل را به دست گرفته و پا پیش بگذارد. البته این کار سادهای نیست، ارادهای قوی میخواهد، که هنوز در هیچ یک از دو طرف دیده نمیشود و منتظرند که اتفاقی غیر معمول رخ دهد تا از این بن بست خارج شوند ولی معلوم نیست که چنین اتفاقی کی رخ دهد یا اگر دهد به نفع آنان باشد.
انتهای پیام/