گلایههای رهبر ارکستر سمفونیک تهران پس از استعفا/ در کشورهای دیگر دنیا دستمزدم ١٠ برابر اینجاست
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه شرق نوشت: در گپی کوتاه، دلایل استعفای او را جویا شدهایم.
در متن نامهای که به وزیر ارشاد نوشتهاید نقدهای زیادی را به شیوه مدیریت بنیاد رودکی وارد دانستهاید. آن زمان که مدیریت هنری ارکستر سمفونیک را میپذیرفتید، از اینکه با بنیاد رودکی طرف حساب هستید باخبر نبودید؟
من در نقاط مختلف دنیا مدیریت هنری ارکسترها را عهدهدار بودهام، مثلا در بروکسل که پایتخت اروپاست و چندین ارکستر دارد ١٢ سال رهبر ارکستر فیلارمونیک بودم. در شهر زاگرب کرواسی و همینطور در پراگ جمهوری چک هم رهبری و مدیریت ارکستر را برعهده داشتهام. آخرین پستم پیش از قبولی رهبری ارکستر سمفونیک تهران در مالاگای اسپانیا بود که عمری پنجساله داشت. در چند ارکستر مختلف هم بهطور دائمی رهبر میهمان بودم و رویهمرفته در طی سالهای عمرم بیش از ١٢٠ ارکستر را در نقاط مختلف دنیا رهبری کردهام. در هر ارکستری که بودهام، بالاخره یک نهادی هزینههای ارکستر را تأمین میکرده؛ شهرداری، وزارت فرهنگ و هنر یا یک بنیاد عهدهدار مخارج ارکسترها بوده یا اینکه ارکستر مستقل اداره میشده است. مدیرعامل آخرین ارکستری که من رهبری کردم، شهردار مالاگا- آقای دلاتوره- بود. ولی نه او و نه هیچیک از تأمینکنندگان آن ارکسترها به هیچ قیمتی به کار مدیر هنری دخالت نمیکردند. یعنی تمام تصمیمات هنری و قراردادی نوازندهها و تمام مواردی که به زندگی نوازندهها و شیوه کارشان ربط داشت به من مربوط بود و کسی در آن دخالت نمیکرد. کسی که مخارج را تأمین میکرده هرگز حق هیچگونه دخالتی در ارکستر نداشته یعنی مثلا شهردار مالاگا هرگز به من نمیگفته که امروز پادشاه قرار است اینجا بیاید، پس تو برنامهات را عوض کن! آقای جمالی و بنیاد رودکی از مهرماه که دیدند من با طرح قراردادی که برای بچهها آماده کردهاند مخالفم، شروع کردند به قدرتنمایی و گفتند که این ارکستر، ارکستر ماست و خواستند زورآزمایی کنند. من قبل از پذیرفتن مدیریت هنری ارکستر، میدانستم وظیفه بنیاد رودکی است که ارکستر را بهلحاظ بوروکراتیک و مالی حمایت کند، اما نمیدانستم بناست فرمایشاتی هم داشته باشند. در بنیاد رودکی هیچکسی نیست که با موسیقی کلاسیک کمترین آشناییای داشته باشد، نهتنها کسی موزیسین نیست، بلکه حتی با فرهنگ موسیقی هم آشنا نیست. شهردار مالاگا و دیگر تأمینکنندگان ارکسترها ممکن است موزیسین نباشند ولی تمام کنسرتهای ما را میآیند و فرهنگ موسیقایی دارند. آقایان بنیاد رودکی، از مهرماه در اغلب کنسرتهای ما حتی حضور نداشتند.
قبلا گفتهاید پیش از ورودتان به ایران و پذیرفتن رهبری ارکستر سمفونیک خیلیها به شما گفتند که نیا! بااینحال شما آمدید و یکسال هم ماندید. انگیزهتان برای بازگشت چه بود؟
تا همین چندروز پیش هم افرادی مثل آقای پورتراب به من میگفتند نمان. ایشان هفته پیش در نامهای برایم نوشتند: «اگر من جای شما باشم اینجا نمیمانم. اینجا کار شما را نمیفهمند». چند استاد دانشگاه هم میگفتند ما اینجا افرادی نداریم که با سطح کار شما آشنا باشند. آقای امیر تفرشی، استاد دانشگاه و آهنگساز، سهروز پیش به کنسرت من در آنتالیا آمدند و گفتند فقط آمدهام رهبری شما را با ارکستر آنتالیا ببینم و توضیح دادند که بیش از ٣٠ سال است که کارهای بینالمللی شما را تعقیب میکنم اما اطمینان دارم در ایران مسئولان نمیدانند شما چهکار میکنید. ببینید، اغلب ما در خانوادههایی به دنیا آمدهایم که پدر و مادرانمان سواد زیادی نداشتند و از کودکی عادت کردهایم که بزرگترهایمان نفهمند ما چهکار میکنیم و قدرمان دانسته نشود ولی در خانوادههایمان به خاطر حسننیت پدر و مادرها، آنها یا در کارمان دخالت نمیکردند یا اینکه میرفتند و سواد خودشان را بالا میبردند تا کمکم از کار ما سر دربیاورند! منتها ما امروز متأسفانه با مدیرانی طرفیم که برخلاف پدرومادرهایمان هیچیک از این دو ویژگی را ندارند. انگیزه من برای بازگشت، ادای دین بود. شبیه همان انگیزهای که ٤٠ سال پیش که هوشنگ کامکار و آقای عالمی و... همه نوجوان بودند، باعث شد همه افراد مستعد را گرد هم جمع کنم و ارکستری تأسیس کنم به اسم ارکستر سمفونیک صدنفری تهران. ارکسترمان که سهساله شد و من در ٢٥سالگی رئیس کنسرواتوار بودم و استادانی مثل پایور و پورتراب و حسین دهلوی و ظریف و سنجری و... هم آنجا بودند، وقتی خواستم ایران را ترک کنم، به خودم قول دادم یک روزی برگردم و ادای دین کنم. فکر نمیکردم این دوری ٣٠ سال به درازا بکشد. ١٠ سال پیش با همان انگیزه آمدم که ارکستر را بسازم، آن زمان که اصلا بنیاد رودکیای وجود نداشت، ولی حقوق نوازندهها اینقدر بد بود که ناچار به ترک دوباره ایران شدم، حالا بعد از ١٠ سال وقتی آقای مرادخانی از من خواستند که بیایم و ارکستر را احیا کنم، به جای رفتن به کرهجنوبی که دستمزدش چندینبرابر ایران بود، برای همان ادای دین آمدم. اینبار به بچهها قول دادم که دیگر نروم. تمام سختیهای این ١٢ ماه را هم با هم تحمل کردیم، منتها دیگر هیچ چارهای برایم جز استعفا نمانده بود. اما استعفای من استعفا از بنیاد رودکی است. اگر ارکستر تحت شرایط دیگری کار کند، یا اگر بنیاد رودکی تغییر مشی دهد و دست از اعمال نظر و سلیقه بردارد، مسلما من نوازندهها را ترک نکردهام و همچنان خواهم ماند.
رهبران ارکستر در سراسر دنیا دستمزدهای چندهزاریورویی دارند. در ارکستر سمفونیک دستمزد شما چقدر بود و در دیگر ارکسترهای جهان چقدر؟ اینجا دغدغه مالی هم داشتید؟
ابدا مسئله مالی شخص خودم، دغدغهام نبود. اینجا برای سمت مدیر هنری که کار اصلی من در ارکستر است، من مخصوصا رقمی گذاشتم که رویش حرفی نباشد و فقط هزارو ٥٠٠یورو میگرفتم. این در حالی است که در جاهای دیگر دنیا من برای یک شب کنسرتی که بهطور متوسط برایش پنج روز کار میکنم، دستمزدم ١٠ برابر این، یعنی بین ١٥هزار تا ١٨هزار یورو است. حقوق یک سالم در ایران، برابر یک هفته کار من در کرهجنوبی است. البته دو ماه دیگر به کرهجنوبی خواهم رفت. این را هم فراموش نکنیم، در شرایطی که من چنین دستمزدی دارم، در همین وزارت ارشاد موزیسینی هست که هیچکاری هم نمیکند و صرفا سمت مشاوره دارد و بیشتر از من حقوق میگیرد.
انتهای پیام/