جزئیات سرقت مسلحانه از طلافروشی خیابان ستارخان
مقاومت ناکام طلافروش
تعدادی از کسبه محل داخل بوتیک لباسفروشی ایستادهاند. همه مات و مبهوت فقط بیرون را تماشا میکنند و کسی حرف نمیزند. صاحب بوتیک میگوید: «سارقان دو نفر بودند که صورتشان را با نقاب پوشانده بودند. ساعت پنج عصر از راه رسیدند.» حاجآقا محبی دو تا پسر به اسم مهرداد و مهران دارد؛ مهرداد در طلافروشی کنار حاجی بوده که این اتفاق افتاده. صاحب بوتیک ماجرای سرقت مسلحانه را اینطور تعریف میکند: «امروز عصر مهرداد پسر بزرگ حاجی داخل مغازه بود و حاجی بیرون توی پیادهرو و روبهروی مغازه نشسته بود و مثل همیشه مشغول صحبت کردن با همسایه کلیدسازش بود که دو سارق حمله کردند. یکی از سارقها اسلحه داشت. هر دو صورتهایشان را پوشانده بودند و چیزی از قیافههایشان معلوم نبود. در مغازه قفل بود. آنها جلوی مغازه ایستادند و به مهرداد پسر بزرگ حاجی که داخل مغازه بود گفتند که در را برایشان باز کند. مهرداد در را باز نکرد و سارقان با انتهای کلت شیشه را شکستند و وارد مغازه شدند. همه این اتفاقها چند ثانیه بیشتر طول نکشید. یکی از سارقان هم جلوی در مغازه ایستاده بود تا کسی وارد مغازه نشود. مهرداد همین که سارقها را میبیند دچار شوک میشود و بیحرکت میماند. حاجی محبی متوجه سارقان میشود و دوان دوان وارد مغازه و با سارقها درگیر میشود. انگار نمیخواهد اجازه دهد که سارقها طلاها را از روی ویترین مغازه بردارند. یکی از سارقها همین که مقاومت حاجی را میبیند برای ترساندنش یک تیر هوایی به سقف میزند اما حاجی دست از مقاومت برنمیدارد. سارق یک تیر هوایی دیگر شلیک میکند و حاجی باز هم دست از تلاش و مقاومت برنمیدارد. مردم از بیرون مغازه ماجرا را تماشا میکردند و کسی نمیتوانست جلو برود. همه صدای تیرها را شنیده بودند و میترسیدند. سارق داخل مغازه همین که مقاومت حاجی را دید تیر سوم را به سمت راست بدنش (به قلبش) شلیک کرد. حاجی روی زمین افتاد و جان میداد اما باز هم خودش را روی زمین میکشید و به سمت سارقی که ساک طلاها دستش بود حرکت میکرد. مردمی که به تماشا ایستاده بودند حتی جرات نداشتد موبایلهایشان را بیرون بیاورند و فیلمبرداری کنند. چند ثانیه بعد سارق داخل مغازه با ساکی تیره رنگ پر از طلاها و سکه از مغازه بیرون آمد و با همدستش به سمت کوچهای که چند قدم بالاتر از مغازه بود و به سمت آزادی راه داشت فرار کردند. آنجا یک نفر با موتوسیکلت هوندا در انتظارشان بود و هر دو را سوار کرد و فرار کردند. یکی از همسایهها به پلیس زنگ زد و پلیس آمد و تحقیقاتش را شروع کرد.»
سومین سرقت منجر به قتل
مرد میانسال صاحب عروسکفروشی روبهرو هم شاگردش را داخل مغازه گذاشته و خودش آمده تا داستان را از نزدیک دنبال کند، او میگوید: یکی از همسایههای نزدیک مغازه که تازه ماشینش را تحویل گرفته بود حاجی را سوار کرد و برد بیمارستان. اما حاجی هنوز به بیمارستان نرسیده، فوت کرده بود.»
سه ساعت از وقوع حادثه میگذرد اما هنوز همه همسایهها بهتزده و در سکوت ماجرا را دنبال میکنند. شاید هم رفتوآمد مردم، پلیسها، مامورهای آگاهی و بازپرس قتل برایشان آنقدر جذابیت دارد که در سکوت به تماشا بنشینند و درباره حادثه با هم صحبت نکنند. جواب مردم و عابران گذری را هم نمیدهند و در مقابل سوالهای مردم که هر چند دقیقه یکبار تکرار میشود سری تکان میدهند و اظهار بیاطلاعی میکنند. کلیدساز همسایه طلافروشی میگوید این سومین باری است که مغازه حاجی را دزد زده. دو سال پیش یکی با قمه آمده بود و حاجی را تهدید کرده بود. اما مردم ریختند و دزد را گرفتند و حاجی هم خودش دزد را گرفت. یکبار دیگر هم یک عده جوان یک بمب دستساز توی مغازه حاجی انداختند و گفتند که اگر بیرون نرود مغازه منفجر میشود. حاجی رفت بیرون و بمب ترکید. اما جوانها هم دستگیر شدند.» در همین بین مهرداد پسر بزرگ حاجی از راه میرسد. هنوز شوکزده است؛ جواب هیچ کسی را نمیدهد. دیدن چهره همسایهها هم برایش تلخ است. پلیس در مغازه را باز میکند و مهرداد وارد میشود. خرده شیشههایی که سارقان برای وارد شدن به مغازه شکستهاند جلوی در مغازه ریخته.
قتل پدر مقابل چشمان بهتزده پسر
همسایهها میگویند که سارقان سه کیلو طلا را سرقت کردهاند اما محمد کشتیآرای، رییس اتحادیه طلا و جواهر درباره این حادثه به میزان گفته: «چهار مسلح به اسلحه کلاشینکف پس از به رگبار بستن مغازه طلافروشی در محله ستارخان و قتل مرد طلافروشی با سرقت ٥/٤ کیلوگرم طلا از محل متواری شدند.»
جلوی مغازه طلافروشی جمعی از همسایهها تشکیل شده و همه درباره سرقت صحبت میکنند، در بین آنها یکی که از همه مسنتر است و رفیق قدیمی حاجی محبی (صاحب طلافروشی) هنوز نمیخواهد باور کند که دوست قدیمیاش کشته شده است. بیشتر از ٣٠ سال است که هر روز صبح به حاجی سلام کرده و تصور اینکه روزی از راه برسد و این طور ناگهانی رفیقش را از او بگیرند برایش سخت است.
انتهای پیام/