آمریکا برای حمله به شوروی با ۳۰۰ بمب اتمی برنامهریزی کرده بود/ عملیات «غیرقابل تصور» چرچیل علیه مسکو
گروه جهان خبرگزاری آنا- محمد جعفری؛ سالهاست که آمریکا به دنبال متجاوز نشان دادن مسکو است چه زمانی که پایتخت اتحاد جماهیر شوروی بود و چه پس از فروپاشی شوروی و تشکیل فدراسیون روسیه اما بهواقع چه سودی از این کشمکش همیشگی عاید واشنگتن میشود.
"هری ترومن" رئیسجمهور آمریکا سال ۱۹۴۵ طرح بمباران اتمی ۲۰ شهر صنعتی روسیه را ارائه داده بود؛ یعنی زمانی که اتحاد جماهیر شوروی هنوز در فکر نابودی کامل آلمان نازی بود و بعدازآن هم فقط میتوانست به بازسازی کشور بپردازد. یعنی اینکه شوروی در آن زمان توان کشورگشایی و صدور اندیشه مارکسیم- لنینسم را نداشت اما آمریکاییها طرح حمله اتمی به شوروی را در دست داشتند و تأسیس سازمانی نظامی به ظاهر علیه توسعه طلبی مسکو و در واقع برای حضور همیشگی در بخش بزرگی از اروپا و حتی شرق جهان.
فروپاشی شوروی که نتوانست از پس هزینههای جنگ سرد برآید بهترین فرصت را برای گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) ایجاد کرد. البته شرقیها منظور شوروی و چین یا جهان کمونیسم یک شانس بزرگ آورده بودند. آن شانس بزرگ پیدایش جمهوری اسلامی با اندیشهای در تضاد با استعمار غرب بود که بخش عمدهای از توان آمریکا را به خود معطوف کرده بود. اگر مبحث مقابله با نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه غرب آسیا در میان نبود شاید که غرب در همان سال اول بعد از فروپاشی شوروی تمامی شرق را بلعیده بود.
آمریکا با حربه دشمن سازی به دنبال حضور نظامی دائمی در اقصی نقاط جهان
به منظور تأمل بیشتر در روند دشمن سازی ایالاتمتحده آمریکا از ملل غیرهمسو برای گسترش نفوذ به شرق پای صحبت "ولفگانگ افنبرگر" نویسنده و تحلیلگر آلمانی نشستهایم.
افنبرگر هم معتقد است که برای اثبات تلاش مستمر غرب برای تهدید نشان دادن مسکو نیاز به یک فلاشبک به پایان جنگ جهانی دوم است. وی ادامه میدهد که از اوایل جولای سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دو ماه قبل از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم یک طرح سری جنگی تحت عنوان "عملیات غیرقابلتصور" به سفارش "وینستون چرچیل" نخستوزیر وقت انگلیس برای جلوگیری از حرکت شوروی به شرق اروپا در دستور کار قرار گرفت.
با پذیرش کمکهای نظامی آمریکا، کشورهای اروپایی باید حاکمیت مالی خود را به واشنگتن واگذار میکردند و این آغازی بود برای استعمار اقتصادی اروپا
دیدیم که اولین جرقههای درگیری با مسکو را استعمار پیر انگلیس زد. افنبرگر نمونه دیگری از اقدامات ضد مسکو توسط غرب را نیز ارائه میکند. وی میافزاید چند روز بعد از پایان جنگ جهانی دوم در اوایل سپتامبر "هری ترومن" ژنرال "دوایت آیزنهاور" فرمانده نیروهای متفقین در اروپا را مأمور انجام عملیاتی تحت عنوان "تمامیت" کرد. براساس این عملیات نیروهای غربی با استفاده از ۲۰ تا ۳۰ بمب اتمی، ۲۰ شهر صنعتی اتحاد جماهیر شوروی را در یک حمله نابود میکردند. این طرح دائماً اصلاح میشد.
نمونه دیگری که این نویسنده آلمانی از دخالت غرب در امور مناطق نزدیک به شوروی سابق ارائه میدهد در سال ۱۹۴۶ رخ داد. در این سال در عملیات "طلوع آفتاب" حدود پنج هزار نیروی ضد کمونیست اروپای شرقی و روسیه برای مأموریتهای عملیاتی در اردوگاهی در "اوبرامرگاو" تحت فرماندهی ژنرال "گاردنر سایکز" و ژنرال اس.اس "کورت بورکهارت" آموزش دیدند.
بیشتر بخوانید:
لاوروف: روسیه قصد حمله به اوکراین را ندارد
تقابل روسیه و ناتو به تجزیه اوکراین منجر میشود؟/ کییف در دوراهی شرق و غرب
نخستوزیر استونی: روسیه تهدید نظامی مستقیمی برای کشورمان نیست
نمونه فوق دیگر جای شکی باقی نمیگذارد که غرب همیشه در حال برنامهریزی علیه مسکو بوده است.
عملیاتی شبیه به طلوع آفتاب از قیامهای به ظاهر مردمی در مناطقی مانند اوکراین تا سال ۱۹۵۶ حمایت کرد.
افنبرگر میافزاید که در ۱۵ ماه مه سال ۱۹۴۷، ترومن دکترین جدید خود برای مقابله با به اصلاح گسترش بیشتر اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد. طرح وی در ۶ ژوئن ۱۹۴۷ پیگیری شد. هدف از آن طرح تقویت اروپای غربی در برابر بلوک شرق و باز کردن بازارهای بیشتر به روی اقتصاد آمریکا بود که هنوز براثر جنگ ملتهب بودند. با پذیرش این کمکهای نظامی آمریکا، کشورهای اروپایی باید حاکمیت مالی خود را به واشنگتن واگذار میکردند و این آغازی بود برای استعمار اقتصادی اروپا که اصلاً هزینهای قابلتوجهی هم برای آمریکا نداشت. این تحلیلگر آلمانی میگوید هزینه کمکهای نظامی آمریکا به اروپای غربی بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۵۲، فقط حدود ۱۵ میلیارد دلار بود.
به گفته افنبرگر مقامات توسعهطلب ایالاتمتحده فرصت را برای نفوذ بیشتر در غرب و شرق اروپا مناسبت یافته بودند و در ۲۶ جولای سال ۱۹۴۷، قانون امنیت ملی با دکترین نفوذ نظامی به اقصی نقاط جهان، یکی از مهمترین قوانین در تاریخ این کشور پس از جنگ داخلی در ایالاتمتحده، را به تصویب رساندند.
دستورالعمل ۵۴ اداره امنیت ملی آمریکا در دوم سپتامبر ۱۹۸۲، سازوکاری را ایجاد کرد که با آن کل بلوک شوروی باید تضعیف میشد تا بهتدریج کشورهای بلوک شرق از شوروی جدا شوند
این قانون تا همینالان هم اساس گسترش قدرت نظامی آمریکا در سرتاسر جهان است.
افنبرگر میگوید در چهارم آوریل سال ۱۹۴۹ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) رسماً بهعنوان یک اتحاد دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی تأسیس شد. "لرد اسمای"، اولین دبیر کل ناتو و رئیس عملیات "عملیات غیرقابلتصور"، خیلی اتفاقی رسالت ناتو را اینگونه بیان کرد: "بیرون نگاهداشتن روسها، قبول آمریکاییها در داخل، و زیردست قرار دادن آلمانیها."
آمریکا به بهانه دفاع در مقابل تهدید شوروی اقتصاد غرب اروپا را در اختیار گرفت
وی ادامه می دهد که ناتو با تأکید بر اهمیت ساختار باثبات اقتصادی برای برقراری امنیت پایدار طرح مارشال را در ۱۹ دسامبر ۱۹۴۹ تدوین کرد. در پی آن ایالاتمتحده طرح جنگی "دراپشات" را برای حمله به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۷ به تصویب رساند. پیشفرض طرح جنگی دراپشات تجاوز شوروی به آمریکا بود که باید با ۳۰۰ بمب اتمی و ۲۹ هزار بمب قوی دیگر ۲۰۰ هدف زیرساختی در یکصد شهر شوروی پاسخ داده میشد. زمانبندی این طرح بدون شک با پایان برنامهریزیشده اولیه برای نظامی سازی آلمان غربی هماهنگ بود. بااینحال، هنگامیکه فضاپیمای اسپوتنیک در سال ۱۹۵۷ به دور زمین چرخید، برنامهریزی جنگ پیشبینی شده و تاریخ انتشار دراپشات به تعویق افتاد. اما در مسکو، این طرح فراموش نشده است.
به گفته این تحلیلگر آلمانی، دستورالعمل ۵۴ اداره امنیت ملی آمریکا در دوم سپتامبر ۱۹۸۲، سازوکاری را ایجاد کرد که با آن کل بلوک شوروی باید تضعیف میشد تا بهتدریج کشورهای بلوک شرق از شوروی جدا شوند. علاوه بر ابزار تخریب و تضعیف، مشوقهایی هم برای کشورهایی که با غرب همکاری میکردند در نظر گرفته شده بود.
در کل، ایالاتمتحده به دشمن و تهدید جلوه دادن شوروی و چین ادامه داد تا بتواند گسترش نظامی خود را در همه جای دنیا توجیه کند. در همین راستا در اوایل سال ۱۹۴۵، فیلسوف آمریکایی "جیمز برنهام" اظهار داشت که ایالاتمتحده برای "دستیابی به قدرت جهانی در رویارویی با ابرقدرتها" فراخوانده شده است.
چگونه میتوان چنین سیاستی را که قوانین بینالمللی را نادیده میگیرد متوقف کرد؟ ظاهراً سازمان ملل متحد با ساختار فعلی قادر به انجام این کار نیست زیرا جامعه ملل در ۱۹۱۹ و سازمان ملل متحد در ۱۹۴۵ از تفکر جنگ متولد شده بودند، بنابراین، جهان باید در راه داشتن یک سازمان بینالمللی که از روح صلح و در زمان صلح متولد شده باشد، تلاش کند.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/