خشم و طغیان وال استریت علیه ترامپ

خشم و طغیان وال استریت علیه ترامپ
وال‌استریت در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نه‌تنها از سیاست‌های اقتصادی او بهره‌مند نشد، بلکه با موجی از بی‌اعتمادی و نوسان‌های شدید روبه‌رو شد؛ وضعیتی که ریشه آن را در تصمیمات ناگهانی، تعرفه‌های تجاری و رویکرد غیرقابل پیش‌بینی ترامپ جست‌و‌جو می‌کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاست و جهان خبرگزاری آنا، وال استریت، که همواره به عنوان موتور محرکه اقتصاد آمریکا و نمادی از سرمایه و منطق بازار شناخته می‌شود، در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ با موجی از خشم و بی‌اعتمادی دست‌وپنجه نرم کرده است. این رابطه پرتنش، ناشی از تضاد بنیادین میان رویکرد‌های عمل‌گرایانه و پیش‌بینی‌پذیر مورد نیاز بازار‌های مالی و استراتژی‌های غیرمتعارف، هیجانی و اغلب لحظه‌ای دولت ترامپ بود. بازار‌های مالی بر اساس «مدل‌های ارزش‌گذاری» بنا شده‌اند که به‌شدت به ثبات متغیر‌های کلیدی مانند نرخ بهره، تورم و روابط تجاری بین‌المللی وابسته هستند و هر تغییر ناگهانی می‌تواند مستقیماً بر ارزش دارایی‌ها و انتظارات سودآوری تأثیر بگذارد.

یکی از مهم‌ترین سیاست‌های اقتصادی ترامپ، اعمال تعرفه‌های سنگین بر کالا‌های وارداتی – به‌ویژه از چین – بود. این تعرفه‌ها که عمدتاً با فرمان اجرایی و نه از مسیر مذاکرات چندجانبه اعمال می‌شدند، ضربه‌ای جدی به ساختار زنجیره‌های تأمین جهانی وارد کردند. اگرچه هدف اعلام‌شده، حمایت از تولید داخلی و کاهش کسری تجاری بود، اما پیامد‌های آن برای شرکت‌های بزرگ وال‌استریت سنگین و مخرب بود. تعرفه‌ها هزینه مواد اولیه را برای تولیدکنندگان آمریکایی افزایش داد و شرکت‌های چندملیتی را که سودآوری خود را بر پیش‌بینی‌های بلندمدت بنا کرده بودند، در معرض عدم اطمینان شدید قرار داد. این سیاست نه‌تنها به اهداف خود نرسید – چرا که چین اغلب با تعرفه‌های متقابل پاسخ می‌داد – بلکه حاشیه سود شرکت‌های بزرگ را کاهش داد و ارزش سهام تولیدکنندگان و صنایع را تحت فشار گذاشت.

جنگ تجاری همچنین بر تصمیمات مربوط به سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت تأثیر منفی گذاشت. شرکت‌ها نمی‌توانستند با اطمینان برنامه‌ریزی کنند که کارخانه‌ای که امروز در خارج از کشور می‌سازند، فردا قادر خواهد بود بدون تعرفه‌های جدید به آمریکا صادرات کند یا خیر. این عدم قطعیت، منجر به «تعویق سرمایه‌گذاری» شد؛ روندی که برخلاف نیاز وال‌استریت برای رشد پایدار بود.

ماهیت غیرقابل پیش‌بینی دونالد ترامپ شاید بزرگ‌ترین چالش او برای دنیای مالی بود. بازار‌های سرمایه به شدت به قابلیت پیش‌بینی وابسته‌اند؛ اما توییت‌های ناگهانی، تهدید خروج از توافق‌های تجاری، و اظهارنظر‌های تند درباره استقلال فدرال رزرو، سیگنال‌هایی ارسال می‌کرد که بیش از آنکه بر تحلیل‌های اقتصادی مبتنی باشند، به واکنش‌های احساسی شبیه بودند. مداخله علنی ترامپ در تصمیمات نرخ بهره – که معمولاً مبتنی بر شاخص‌های تورم و رشد تعیین می‌شود – تلاشی آشکار برای تأثیرگذاری بر نهاد‌های مستقل تلقی شد.

سرمایه‌گذاران بزرگ، صندوق‌های بازنشستگی و بانک‌ها بر اساس مدل‌های پیچیده‌ای تصمیم می‌گیرند که آینده ژئوپلیتیکی و اقتصادی را پیش‌بینی می‌کنند. مفهومی کلیدی در این مدل‌ها «قیمت‌گذاری ریسک» است؛ اما هنگامی که ریسک‌ها توسط متغیر‌های سیاسی غیرقابل پیش‌بینی ایجاد شوند، مدل‌های سنتی بی‌اثر می‌شوند. نتیجه این وضعیت در شاخص نوسان‌سنجی بازار (VIX) – که به «شاخص ترس بازار» شهرت دارد – کاملاً مشهود بود؛ چرا که در دوران ترامپ بار‌ها جهش‌های ناگهانی را تجربه کرد. این نوسانات برای نهاد‌های مالی که نیازمند جریان نقدی پایدار هستند، به‌شدت زیان‌بار بود.

در نهایت، دغدغه وال استریت تنها سود کوتاه‌مدت نیست؛ بلکه ثبات بلندمدت و اعتماد به نهاد‌ها است. امنیت اقتصادی زمانی معنا دارد که قرارداد‌ها محترم شمرده شوند و قواعد بازی ثابت بمانند. سیاست‌های ترامپ در برخورد با متحدان سنتی – از ناتو تا اتحادیه اروپا – و تهدید‌های مکرر علیه نهاد‌های مستقل نظارتی مانند وزارت دادگستری یا فدرال رزرو، این اعتماد را تضعیف کرد. سرمایه‌گذاران این پرسش بنیادین را مطرح کردند: وقتی رئیس‌جمهور می‌تواند هر لحظه قوانین بازی را تغییر دهد، چه تضمینی برای سرمایه‌گذاری ده‌ساله وجود دارد؟

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا