بنیصدر؛ از رئیسجمهوری فراری تا ضعف در رهبری اپوزیسون خارجنشین
به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، «شخصیت پرستی ازجمله عوامل ناکامی بعثتهاست. «انسان تاریخساز» تاریخی ساخته و میسازد که در آن امرهای واقعِ قدیم در شکل جدید استمرار میجویند. راستی آن است که انسان پیشاروی خویش را باز و بازتر میخواهد. انسان خواهینخواهی به اندیشه و کار خویش نظام میبخشد و به آن از راه عمل سازمان و جهت و هدف میدهد. شخصیتپرستی، زندانی شدن در چهاردیواری مطلقها و زندگانی استمراری در آن است.» جملاتی که خواندید از کتاب کیش شخصیت ابوالحسن بنیصدر بود. او دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این کتاب را نوشت تا در آن به بررسی خودشیفتگی و غرور در انسان بپردازد؛ بیماری که خودش نیز به آن دچار بود. نقل معروفی از شهید صدوقی درباره این کتاب وجود دارد که وی گفته بود که تا کسی خودش این بیماری و مرض «کیش شخصیت» را نداشته باشد نمیتواند کتابی بااینهمه دقت و درستی بنویسد!
برخی از مورخین و تاریخنگاران انقلاب رأی بالای بنیصدر (نزدیک به یازده میلیون رأی) در اولین انتخابات ریاستجمهوری را علت پیدایش کیش شخصیت در وی معرفی میکنند اما واقعیت این است که او پیش از این رأی بالا هم از این بیماری رنج میبرد؛ مثلاً علیاکبر اشعری از نزدیکان آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی روایت میکند: در یکی از شبهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. هنگامیکه هنوز صحبت ریاستجمهوری بنیصدر به میان نیامده بود. بنیصدر این طرف و آن طرف سخنرانی میکرد و شعار «نان، مسکن و انرژی باید رایگان شود» را مطرح میکرد. یک شب صحبت از کتاب «کیش شخصیت» بنیصدر به میان آمد و حاج آقا مجتبی فرمودند: «گویی او در مقابل آینه نشسته و مشاهدات خود را نوشته است» علاوهبراین، بنیصدر پیش از انتخابات سال ۵۸ در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات در مورد خود چنین توضیح میدهد: «اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را این طور به شما معرفی میکنم: بزرگترین اندیشه زمان معاصرم. من همین تضاد و توحید (یکی از آثار بنیصدر) را بزرگترین اثر قرن میدانم که از خودم است»
بدون شک رأی ۷۵ درصدی بنیصدر که بخش زیادی از آن به دلیل حمایت بزرگان انقلابیِِ مخالف حزب جمهوری اسلامی به دست آمده بود، در اولین انتخابات ریاستجمهوری بستر بروز این ویژگی محوری در شخصیت وی شد، بهطوریکه در جلسه تنفیذ حکم ریاستجمهوری، امام خمینی در سخنرانی کوتاهی تنها یک توصیه به بنیصدر میکند: «من یک کلمه به آقای بنیصدر تذکر میدهم که آن یک کلمه تذکر برای همه است: حبالدنیا رأس کلّ خطیئة هر مقامی که برای بشر حاصل میشود، چه مقامهای معنوی و چه مقامهای مادی روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است.» اما بنیصدر از فردای ریاستجمهوری مشی دیگری در پیش گرفت؛ برای مثال باوجوداینکه او عضو شورای انقلاب بود، اما تا مدتی در جلسات این شورا شرکت نمیکرد و بعدها نیز شرط حضور خود در این جلسات را برگزاری شورا در دفترش تعیین کرد.
این ویژگی بنیصدر در طول یک سال و چند ماه ریاستجمهوریاش نمودهای زیادی داشت؛ از ناسازگاری با محمدعلی رجایی، نخستوزیر منتخب مجلس تا شیوه اداره جنگ تحمیلی که تا آخرین روزهای حضورش در ایران به استراتژی «زمین بدهیم زمان بخریم» پایبند ماند و به تاکتیکهای دیگری که احتمال داشت سند پیروزی آنها به نام کسی غیر از خودش صادر شود تن نداد!
اما نکته عجیب اینجاست که او پس از فرار از ایران نیز این ویژگی خود را حفظ کرد؛ بنیصدر در بدو ورود به فرانسه و طی مصاحبه مطبوعاتی در فرودگاه «اورلی پاریس» به یکی از خبرنگاران که پرسیده بود شما برای چه از ایران فرار کردید؟! پاسخ داد: من بهزودی برمیگردم چون نود درصد ملت ایران طرفدار من هستند!
خبرنگار نیز در پاسخ گفت: یعنی پرزیدنت از ترس ده درصد از کشور گریختند؟!
شکستهای متعدد سیاسی و فرار از کشور هم باعث نشد بیماری روحی وی کاهش یابد و چشمانش بهسوی جایگاه حقیقی وی در میان مردم باز شود. رفتارهای متفرعنانه وی باعث شد تا حلقه اطرافیان وی کوچک و کوچکتر شود تا جایی که عملاً توانی برای مقابله با انقلاب اسلامی برای وی باقی نماند. سکوت سالهای آخر که گاهگاه با مونولوگهای حماسی وی شکسته میشد، نتیجه پیلهای خودساخته بود که هیچگاه وی را در جایگاه یک رهبر حقیقی برای اپوزیسیون خارجنشین قرار نداد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/