رابطه حکمت با تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، سومین پیش همایش این همایش ملی در حوزه حکمت در تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی با حضور نگار ذیلابی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، یونس فرهمند، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات، فهیمه مخبردزفولی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و دبیر کمیسیون تخصصی چهارشنبه ۹ تیر ساعت ۱۷ در دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی دانشگاه علوم و تحقیقات برگزار شد.
در این نشست و در کارگروه حکمت و تعالی فرهنگ و تمدن نگار ذیلابی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ضمن توصیف سیر تناوبی خشونت و رواداری در حاکمیت فاطمیان گفت: این نکته اصلی باید مورد توجه قرار گیرد که بر اساس شواهد بویژه تجربه حکمرانی فاطمیان در افریقیه ضروری است دو مسیر حکمت اسماعیلی و قدرت فاطمی را به عنوان دو مبحث مجزا از یکدیگر نگریست. در سده بیستم تحت تاثیر متون تازهیاب اسماعیلی رویکردی عمدتا همدلانه در میان پژوهشگران و علاقمندان این حوزه مبنی بر تسامحمداری فاطمیان شکل گرفته چنانکه درباره آن رویه دیگر یعنی خشونت و نگاه تعصبآمیز فاطمیان نخستین در مغرب کمتر گفته شده است.
وی افزود: اگر تاریخ فاطمیان را به چهار دوره دعوت، شکلگیری دولت، ثبات قدرت و دوره ضعف خلفا و قدرتگیری وزرای نظامی تقسیم کنیم در هر دوره وضعیت این متغیر یعنی تسامح و ورواداری تفاوت معناداری را نشان میدهد که با تحلیل سیر حوادث و اقتضاءات سیاسی و اجتماعی آنها قابل درک است. چنانکه وضعیت متعادل و تسامحمدار در دوره دعوت ابوعبدالله شیعی به سرعت با روی کار آمدن امام و خلیفه اول عبیدالله مهدی رنگ باخت و چهره خشونتباری از جزم و جمود و تعصب مذهبی با هدف هویتسازی رخ نمود.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: به نظر میرسد نظریاتی که دولت فاطمیان را دولتی متعادل و با تسامح مذهبی توصیف میکنند عمدتا چارچوب بحث خود را بر اساس شواهد و تجربیات مصر آن هم فقط سالهایی درخشان از حاکمیت عقلمدار تنی چند از خلفا استوار میدارند که برای برونرفت از بنبست سیاسی پیشین که در مغرب آزموده بودند عملا از فضای ایدئولوژیک به سمت فضایی عرفیتر پیش رفتند. این روند عرفیشدن اولویت بخشیدن به قوانین مدنی به جای قوانین مذهبی، پذیرفتن مشارکتهای سیاسی و مدنی گروهای غیر اسماعیلی و شکلگیری دیوانسالاری مفصلتر با محوریت وزیران و خروج از استبداد مطلق خلیفه فاطمی و رویکرد اقتصاد محور دولت را در پی داشت.
ذیلابی پس از دستهبندی شواهد درباره هر یک از دورههای چهارگانه گفت: میتوان چنین نتیجه گرفت که در تحلیل تجربه حکمرانی فاطمیان هر گاه عقلانیتی مبتنی بر تسامح شکل گرفته معطوف به قدرت سیاسی بوده و باید ملتفت این نکته باشیم که سر منشاء این تسامح را نمیتوان یکسره به عقاید شمولگرایانه که عمدتا میان اسماعیلیان شرق شکل گرفته بود تسری و تعمیم داد. اگر در آثار کسانی چون محمد نسفی یا ابوحاتم رازی یا ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی، موید فیالدین شیرازی یا ناصر خسرو رگههایی از ایدههای شمولگرایانه مبتنی بر وحدت جوهری ادیان یا پرهیز از نفرت و دشمنی و لزوم نیازردن دگراندیشان دیده میشود، نمیتوان نتیجه گرفت که خلفای فاطمی هم به تاسی از ایشان در رفتار و استراتژی سیاسی خود متاثر از این دیدگاهها بودهاند. دو جریان حکمت اسماعیلی و قدرت فاطمی را باید به عنوان دو پدیدار مستقل بررسی کرد و یکی انگاشتن این دو مسیر خطایی است که در برخی از پژوهشها رخ داده است.
انتهای پیام/۴۱۶۲/
انتهای پیام/