دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
04 ارديبهشت 1400 - 12:01
یادداشت/ معین احمدیان؛

متهم اول تکروی رسانه‌ای کیست؟

معین احمدیان طی یادداشتی نوشت: سوال اینجاست که در چنین مختصات رسانه‌ای که دیگر مثل گذشته نمی‌توان بخش مهمی از افکارعمومی را در فضای خلأ اطلاعاتی نگه داشت، دستگاه‌های رسمی رسانه‌ای کشور و در راس آن رسانه ملی چقدر توانسته توانمندی خود را در پوشش انواع پدیده‌ها به نمایش بگذارد.
کد خبر : 576928
رسانه

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، معین احمدیان طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: ایران ازجمله کشورهایی است که همواره در معرض بحران‌ها، اتفاقات و پدیده‌های مختلف سیاسی و اجتماعی است. اما سوال این است که برای شما ساکنان این قسمت از کره خاکی، کدام کانال ارتباطی محل شناخت دقیق و بی‌وقفه پدیده‌های پیرامونی‌تان است و از کدام رسانه‌ها به‌عنوان اولین نقطه برای رجوع و یافتن دقیق‌ترین اطلاعات استفاده می‌کنید. طبیعی است در فضای رقابتی رسانه‌های امروز، رسانه‌هایی محل رجوع شما خواهند بود که در مواجهه با اتفاقات و بحران‌ها، به‌صورت گسترده به بررسی و تحلیل اوضاع می‌پردازند و از همه ظرفیت‌های رسانه‌ای به‌منظور جلب مشارکت عمومی استفاده می‌کنند.


اما سوال اینجاست که در چنین مختصات رسانه‌ای که دیگر مثل گذشته نمی‌توان بخش مهمی از افکارعمومی را در فضای خلأ اطلاعاتی نگه داشت، دستگاه‌های رسمی رسانه‌ای کشور و در راس آن رسانه ملی چقدر توانسته توانمندی خود را در پوشش انواع پدیده‌ها به نمایش بگذارد و دیگر اینکه اگر نقص و اشکالی در پوشش خبرهای مهم و بحرانی وجود دارد، آیا فقط متوجه مدیران رسانه‌ای است یا اینکه مدیران دولتی و دستگاه‌های غیررسانه‌ای هم گرفتار تکروی و غفلت از اهمیت رسانه‌ هستند.


اینکه بخش‌های خبری رسانه ملی گرفتار ایرادها و مسائلی است که گاهی در پوشش اخبار از جریان خبری روز و حتی شبکه‌های اجتماعی هم عقب می‌افتد فقط متوجه مدیران و کاگزاران این رسانه نیست چون آنها نسبت به ضرورت سرعت و دقت عمل در پوشش خبری واقفند.


کافی است نگاهی موشکافانه‌تر به وقایع و بحران‌های چند سال اخیر داشته باشید تا متوجه شوید همچنان مدیران دستگاه‌های سیاسی نسبت به توانمندی و قدرت مانور رسانه‌های داخلی اطمینان و اعتماد لازم را ندارند. تکروی رسانه‌ای در بین مدیران سیاسی تبدیل به امر معمولی شده است که حتی در بیشتر مواقع منجر به اتفاقات غیرقابل جبرانی می‌شود.


تک‌به‌تک می‌توایند نحوه پوشش خبری بحران‌ها و اتفاقات سیاسی را از ابتدا تا انتهای ماجرا رصد کنید تا متوجه شوید کنشگران سیاسی با رسانه‌ها و به‌خصوص رسانه ملی هیچ همگرایی ندارند و همچنان مکانیسم دقیق و راهبردی بین نهادهای سیاسی و دستگاه رسانه‌ای کشور طراحی نشده است.


در همین مورد، در هفته اخیر و جدل‌های توئیتری شبکه پرس‌تی‌وی و یکی از دیپلمات‌های دولتی این نکته کاملا مشهود بود. عباس عراقچی از اعضای تیم مذاکره‌کننده وین در حساب توئیتری خود و با زبان انگلیسی نسبت به پوشش خبری پرس‌تی‌وی واکنش نشان داد و نوشت: «نمی‌دانم منبع مطلع پرس‌تی‌وی در وین کیست، اما هر که هست اصلا مطلع نیست.» نقطه اوج این سردرگمی رسانه‌ای جایی بود که این جدل توئیتری ادامه داشت و حساب کاربری پرس‌تی‌وی در واکنش به موضع‌گیری عراقچی هم نوشت: «بهتر است آقای عراقچی به‌جای زیرسوال بردن اعتبار منبع خبری پرس‌تی‌وی، اعلام کند دقیقا کدام بخش از اطلاعات ارائه‌شده توسط این منبع مخدوش است.


پرس‌تی‌وی پیگیر شنیدن پاسخ عراقچی است.» البته این شکل تعامل رسانه‌ای مذاکره‌کنندگان وین و عباس عراقچی مورد تازه‌ای نیست برای اینکه نشان دهد دستگاه‌های اجرایی کشور درک عمیقی نسبت به اهمیت ضرورت پیوست‌های رسانه‌ای ندارند. این عدم فهم مدیران نسبت به ضرورت پیوست رسانه‌ای تصمیمات اجرایی‌شان، فقط باعث رسوایی و افتضاح رسانه‌ای نمی‌شود بلکه گاهی اوقات منجر به بروز بحران‌های شوم و جبران‌ناپذیری هم شده است. اتفاقات تلخ آبان98 که جرقه‌اش با افزایش قیمت بنزین زده شد، ناشی از همین عدم فهم دولتی‌ها نسبت به پیوست رسانه‌ای یک تصمیم مدیریتی بود.


یکی دیگر از نمونه‌های همین عدم هماهنگی و همگرایی بین دستگاه‌های امنیتی و دستگاه رسانه رسمی کشور در پوشش خبری سقوط هواپیمای اوکراینی هم کاملا مشهود بود و از این موارد بسیار دیده شده است. این نکته را هم باید در نظر گرفت که مدیران رسانه ملی در پوشش اخبار از دو جهت با محدودیت‌هایی مواجه هستند که باعث کاهش توانمندی و قدرت مانور رسانه‌ای‌شان خواهد شد؛ یکی در نحوه پوشش خبری پدیده‌ها و اتفاقات آشکار است که گاهی دیده می‌شود جریان سیال خبری جلوتر از رسانه ملی عمل کرده و مدیران دست و بال‌شان بسته است.


مثلا درمورد نحوه پوشش خبری دانشمند شهید محسن فخری‌زاده این نکته مشهود بود که برخی دستگاه‌ها با بخش‌های خبری سازمان تعامل لازم را نداشتند تاحدی که مدیر شبکه خبر نسبت به این موضوع اعتراض کرد. اما محدودیت دوم درخصوص انتشار اطلاعات پنهان است. این ایراد هم عموما به‌دلیل عدم فهم رسانه‌ای بین مدیران سیاسی است که نتیجه‌اش چیزی نیست جز اینکه اطلاعات پنهان به‌درستی در معرض افکارعمومی قرار نگیرد و حبس اطلاعات باعث بروز شایعه شود.


واضح است که وقتی مواجهه با بحران‌ها و پدیده‌ها صرفا در شکل یک امر تهدیدی تعریف شود دیگر فرصتی برای مانور رسانه‌ای باقی نخواهد ماند و دستگاه رسانه‌ای مقابل بحران‌ها ممکن است با انکار، بی‌توجهی و مقاومت در برابر آن قرار گیرد و مخاطبان هم ممکن است خبرهایی را بپذیرند که در خارج از نظام رسمی رسانه‌ای ارائه می‌شود.


البته در پوشش خبرهای مهم و بحرانی این نکته را هم باید در نظر گرفت که حک‌کردن اولیه اطلاعات در ذهن مخاطب از اهمیت بسیاری برخوردار است و برخی مواقع ممکن است رسانه‌ها، خبری مغایر با سیاست خود را زودتر از رسانه‌های رقیب و دشمن پوشش دهند زیرا اگر در پوشش موضوعات حساس و بحرانی، دیرتر از دیگران اقدام کنند یا نمی‌توانند شبهات ایجادشده را پاسخ دهند یا پاسخ دادن به آن سخت خواهد شد.


اگر این فرض درست باشد که مدیران سیاسی کشور نسبت به کارکرد رسانه در دنیای امروز مطلعند پس این عدم تمایل در به‌کارگیری قوای رسانه‌های داخلی را فقط می‌توان با این گزاره توجیه کرد که یک نگاه تهدیدمحور نسبت به انتشار اطلاعات بین مدیران سیاسی وجود دارد. این درحالی است که مدیران سیاسی و دستگاه‌های حاکمیتی با حذف نگاه تهدیدمحور به جریان رسانه‌ای کشور می‌توانند از ابزار رسانه و ظرفیت استثنایی آن حتی برای مدیریت بحران استفاده کنند.


انتهای پیام/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب