کمکم باید ثابت کنیم آوینی مسلمان بود!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا؛ حسین فتاحپور: بهار ۱۳۸۶ بچههای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران همایش سه روزهای به نام «سینما، رسانه» برگزار کرده بودند که سعی میکرد سینما را به عنوان یک رسانه بررسی کند و حرفهایی درباره آن بزند. آدمهای مختلفی در روزهای همایش آمدند و رفتند و حرف زدند. از آیدین آغداشلو و امین تارخ و مازیار میری و شادمهر راستین تا مهدی منتظر قائم و هاله لاجوردی و مسعود فراستی و جواد طوسی و وحید جلیلی.
در روز اول همایش، مجری بدون آوردن نام، از روی متن، بخشهایی از مقاله «سینما - مخاطب» آوینی را خواند. مقالهای که آوینی در سمینار سینمای پس از انقلاب، آن را به جای سخنرانی خواند و فحش و دشنام اهالی آن روز سینما را به جان خرید. سیدمرتضی آوینی در مقاله سعی کرده بود نشان دهد مدعیان حرفهای سینما، افراد باسوادی نیستند و به همین دلیل است که حال و روز سینمای ایران به سامان درستی نمیرسد. بدترین عبارتهایی که تا به حال شنیدهاید، حرفهایی بود که اصحاب روشنفکر آن روز سینما به آوینی گفتند. لطف کنید اصل مقاله و بقیه قصه را در جلد دوم آینه جادو - نوشته سیدمرتضی آوینی - بخوانید.
سخنران افتتاحیه همایش بچههای دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بعد از چند خطی که مجری خواند، پشت تریبون نشسته و تقریباً همه حرفهایش را به این اختصاص داد که نشان دهد نویسنده مقالهای که سالها پیش با طرح سؤالهایی سعی کرده محل مشکل در سینمای ایران را به پادشاهان لخت این حوزه نشان دهد، اشتباه کرده و نفهمیده و ایدئولوژیزده بوده و از این حرفها. آیدین آغداشلو، سخنران افتتاحیه این همایش سه روزه بود.
حضور پادشاه در جشنواره فیلم سال ۸۴
فیلم «جادهها»ی عباس کیارستمی، بدون اعلام قبلی و قبل از پخش فیلم دیگری (سنتوری داریوش مهرجویی یا اخراجیهای مسعود دهنمکی) در جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۴ به نمایش درآمد. درباره این دو فیلم حرفها و ماجراهای زیادی طرح شده بود و بعد از اینکه سالن سینما فلسطین - که در آن سال، محل تماشای فیلم مطبوعاتیها بود - از جمعیت پر شد، اعلام کردند فیلم «جادهها» ساخته کیارستمی به نمایش درمیآید.
فیلم، مجموعه عکسی از جادههای مختلفی است که در شرایط مختلف عکاسی شدهاند و در صحنههای پایانی، بعد از اینکه روباهی در میان برفهای کنار جاده راه میرود و میدود، تصویر به یک انفجار اتمی کات میشود و آخرین عکس در شعله انفجار میسوزد.
بلافاصله بعد از فیلم، شادمهر راستین به عنوان مجری، عباس کیارستمی را برای شرکت در پرسش و پاسخ با خبرنگاران دعوت کرد.
بگذریم از اینکه سرجمع به سه نفر اجازه سؤال داد؛ کیارستمی در این باره حرف زد که محدودیتها زیاد است و بعد از هشت سال، به من اجازه دادهاند بین شما بیایم و دلم برایتان تنگ شده بود و... .
بعد از جلسه، روزنامهنگاری سراغ جناب استاد رفت و پرسید اگر انجمن سینمای جوانِ مثلاً گناباد همین فیلم را با همین ویژگی ها ساخته بود، باز هم اینقدر تحویلش میگرفتند؟
به استاد برخورد و پرخاش راه انداخت که شما ایدئولوژی زدهاید و شعار میدهید و قدر هنر را نمیدانید و با همراهانش از جمع خبرنگاران خارج شد. جشنواره سال ۱۳۸۴ را یادتان هست؟
این سینمای مظلوم!
در روز دیگری از همایش سه روزه «سینما - رسانه»، شادمهر راستین سخنران جلسه بود. مجری ول نمیکرد و قبل از این بخش هم، قسمتهای دیگری از متن مقاله «سینما - مخاطب» آوینی را بدون آوردن نامی از او خواند. درباره اینکه سینما یک هنر جمعی و وابسته به مخاطب است و اگر کسی نرود بلیت بخرد و وارد سینما شود، پس فیلم برای چه کسی ساخته میشود؟
شادمهر راستین حرفهای مختلفی زد، از جمله اینکه متأسفانه در کشور ما به سینمای مؤلف توجه نمیکنند و عدهای فکر میکنند همه چیزِ سینما، مخاطب است، در حالی که اینطور نیست و گله از اینکه پس وجه هنری سینما چه میشود؟
درباره سینمای تارکوفسکی حرف زد و گفت چه فیلمهای خوبی ساخته و گفت روزگاری در این مملکت کسانی پیدا شدند که برای سینمای آمریکایی که «هیچکاک» نماد و مظهر آن بود، کتابهایی به قد و قواره نهجالبلاغه منتشر کردند و بعد گفت چه کار بدی کردهاند و پول بیتالمال را برای چه کارهایی که خرج نکردهاند و از مظلومیت هواداران نگاهی سخن گفت که مخالف این جریان است و فکر میکند باید فیلم ساخته شود و کاری به استقبال مخاطب ندارد و نماد آن البته عباس کیارستمی است که در سالهای متوالی مظلوم واقع شده است.
موضع مشترک روشنفکری با روزنامههای کیهان و جمهوری اسلامی دهه هفتاد
در فیلم «مرتضی و ما» که کیومرث پوراحمد چند ماه بعد از شهادت سیدمرتضی آوینی ساخت، بخشهای مختلفی از کار و تولید او در حوزههای فیلم، مطبوعات، کتاب و... بررسی میشود و در فصلی که به انتشار کتاب «هیچکاک، همیشه استاد» میرسد، مسعود فراستی درباره این حرف میزند که کار انتشار کتاب چطور طرح شد و آوینی چطور با آن موافقت کرد و حامی آن بود و همه هزینههایش را به جان خرید.
حتی در فیلم، درباره این میشنوید که چطور یک ناشر - ظاهراً انتشارات برگ - در آخرین روزها از مشارکت در چاپ آن شانه خالی کرد و در تمام نسخههای چاپ اول کتاب، با ماژیک روی نام این ناشر پوشانده شده، چون نمیخواستهاند در این کار شریک باشند.
و البته درباره اینکه روزنامههایی - ظاهراً کیهان و جمهوری اسلامی - بعد از انتشار کتاب، آن را نقد کردهاند و متنهای تندی علیه آن چاپ کردهاند. اما باید در همایش سه روزه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودید و میدیدید دوست نزدیک عباس کیارستمی، به عنوان یکی از جدیترین نمادهای سینمای روشنفکری، چطور با حرارت درباره این حرف میزند که کسانی نام «روشنفکری» روی یک گونه سینما گذاشتند و به این بهانه که مخاطب، این نوع فیلمها را دوست ندارد، سینمای آمریکایی را تبلیغ کردند و برای هیچکاک کتابی به اندازه و حجم نهجالبلاغه درآوردند؛ تا بدانید چطور بدنه جریان روشنفکری بعد از اینکه دید خیالش از حذف سید مرتضی آوینی راحت نشده و نسلی از آدمهایی که نمیشود انگ و برچسب روشن سیاسی به آنها زد، کتابهایش را با هر سختیه و بدبختی که هست، به دست میآورند و میخوانند، تصمیم گرفتند جریان موضوع را عوض کنند و مسیر فشارهای فراوانی را که در سال آخر حیات زمینی آوینی به او وارد شد، به گروه خاصی نسبت دهند و کنار بایستند و حالا نفس راحتی بکشند.
با این حساب، حتی ممکن است چند سال بعد مجبور باشیم ساعتها حرف بزنیم و بحث کنیم و از نوشتهها و فیلمهای آوینی کد و مثال بیاوریم که ثابت کنیم آدم مسلمانی بوده و از انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) دفاع کرده و با توسعه غربی و نمادها و ابزارهای آن مشکل مبنایی داشته. مجبور خواهیم شد بگوییم خبر نداشته در انتخابات مثلاً ۱۶-۱۷ سال بعد، قرار است چه کسانی با چه کسانی ائتلاف کنند که برای خوشآمد آنها، چیزهایی که صلاح نیست، علیه توهم توسعه ننویسد و ... شاید حتی مجبور شویم ثابت کنیم امام خمینی(ره) - که ظاهراً و بر مبنای آنچه نوشته، همه چیزِ آوینی بود - رهبر انقلاب اسلامی مردم ایران بوده و پس از آن اتفاقهای دیگری در کشور افتاده و جنگ شده و بعد، دولتهایی در دورههای هشت ساله سر کار آمدهاند و رئیس جمهورها و نخستوزیرهایی داشتهاند، نه برعکس.
درباره ماجراهایی که همین چند سال پیش و در زمان حیات و عقل ما اتفاق افتاده، به این سادگی دروغ میگویند و مثلاً از موضع منتهیالیه روشنفکری، برای دفاع از سینمای بیمخاطب روشنفکری، توپ دعوای چاپ یک کتاب در حوزه سینما را مقایسه با نهجالبلاغه و طرح اسراف در بیتالمال به میدان بچهمسلمانها میاندازند تا اشتباه آن سالهای کسانی را - که البته کسوت مسلمانی داشتهاند - به پای همه هواداران انقلاب اسلامی بنویسند و کینه تاریخی جریان روشنفکری با سیدمرتضی آوینی به عنوان هنرمند و متفکر مسلمان را لای برگهای روزنامهها و مجلهها پنهان کنند.
در این سالها درباره اتفاقهایی که خودمان دیدهایم، از این دروغها زیاد گفتهاند.
انتهای پیام /۴۱۴۳/
انتهای پیام/