احمد سالک: ظرفیت مدیران و وزرای احمدینژاد را نادیده نمیگیریم
جلساتی که با محوریت سه تن از روحانیون بلندپایه در قم با هدف نزدیک کردن اصولگرایان و ائتلاف میان آنها برگزار میشود تا امروز به کجا رسیده و چه نتایج مشخصی داشته است؟
شرایط فعلی در ارتباط فصلالخطاب بودن و قدرت داوری در صورت اختلاف با حضور حضرات آیاتعظام یزدی، موحدی کرمانی و مصباحیزدی به خوبی پیش رفته است. خوشبختانه در بین این سه چهره محوری آمادگی در سطح بسیار بالایی است. اگرچه تلاش بر این است که وحدت را از بین ببرند و ضربهای به آن بزنند و مدام هم این تلاشها جدیتر میشوند.
منظورتان از این تلاشها و ضربهها چیست و از کجا به جریان اصولگرایی وارد میشوند؟
به هر حال عوامل مختلفی که گاهی در رسانهها صحبتهایی میکنند و پروژه تزلزل در جریان اصولگرایی را در پیش گرفتهاند، بهطور مشخص به دنبال بر هم زدن وحدت هستند.
سوالم را مشخصتر میپرسم؛ از درون خود جریان اصولگرایی هم کسی مدنظر شما هست که در اینراستایی که میگویید عمل کند؟
به هر حال از بیرون جریان اصولگرایی که به شکل طبیعی میخواهند کاری کنند که ما به وحدت نرسیم. اما در درون اصولگرایی هم عناصری هستند که گاهی حرفی میزنند که در فلان جا اختلاف نظر داریم و فلان مشکلات وجود دارد. من به عنوان کسی که در درون اصولگرایی در جریان تلاشها برای وحدت قرار دارم، میگویم که مطلقا چنین چیزی نیست. من با قاطعیت این را میگویم چون با هر سه بزرگواران ارتباط دارم و میدانم که وحدت تا الان بهخوبی پیش رفته و اگر چیزی هست تفاوتنظرهایی است که قدم به قدم برای آن راهکار پیدا میکنیم. اما مطلقا اختلافی نیست و همه و از جمله سه بزرگواری که محور وحدت شدهاند آگاه هستند که نهایتا صلاح کار همه در رسیدن به یک وحدت است و الان مرحلهای نیست که بتوانیم غفلت کنیم.
الان بحث اساسی بر سر مناسبات بین جریان سنتی اصولگرایان با جریانهای معتدل اصولگرایی است. یعنی یک طرف همان جریانی که با محوریت آیات عظام موحدی کرمانی، یزدی و مصباحیزدی درصدد رسیدن به وحدت هستند و طرف دیگر جریانی که امثال آقای لاریجانی یا آقای ناطق نوری و دیگران در آن حضور دارند. مناسبات دو جریان چگونه است؟ آیا اصلا مشارکت و همکاری بین دو جریان هست و اگر تا الان نبوده آیا زمینهای برای نزدیکی در آینده میبینید؟
دو تا مساله اینجا هست. یکی بحث خود این آقایان است. یعنی آقای لاریجانی و دیگرانی در این سطح است که حضور و عدمحضور آنها در صحنه مباحث انتخاباتی را تعیین تکلیف میکند، به خصوص در صحنه جریان اصولگرا. تا آنجایی که ما خبر داریم و خود این آقایان هم تاکید میکنند اینها علاقهمند هستند و بعضا اصرار دارند که از جبهه اصولگرایی خارج نشوند. نکته دوم یک حرکت دقیق و با مطالعه در این جریان است که تلاش کنند یک جریانی را در قالب اعتدال که نه افراط دارد و نه تفریط، به وجود بیاورند. این را البته با استناد به نوع گفتمان خود این گروه عنوان میکنم. بعد هم ضرورتا برای رسیدن به این هدف افرادی را از اصلاحطلبی و اصولگرایی انتخاب میکنند و اینها در واقع رایزنی است برای این مسائل. در واقع اظهارنظرهای مختلفی است که بتوانند این جریان را بر اساس آنچه سکه رایج بازار سیاست در این روزهاست، به وجود بیاورند. برای اصولگرایان اهداف این حرکت قابلتوجه است و ما اصرار داریم که باید به آن دقت کرد. مثال میزنم؛ میگویند مردم از درگیری سیاسی خسته شدهاند و بنابراین باید جریان اعتدالی بیاید و هردو را داشته باشد. تهمتها و وابستگیهایی را مطرح میکنند و میگویند برای عبور از آنها باید حرکت اعتدالی داشت. به صورت علنی یا در لفافه میگویند آینده نظام در گروی اسلام رحمانی است نه اسلام «اشداء علی الکفار». به انحای مختلف میگویند دیگر نباید با امریکا دعوا کرد و به امریکا مرگ بر امریکا گفت و مسائلی از این مقوله. دارند اینها را در جامعه فرهنگسازی میکنند و لذا میگویند آن جریانی که میتواند اینها را جلو ببرد جریان اعتدالی است. بعد معتدلین چه کسانی هستند؟ میآیند تعیین مصداق میکنند و قسمتی از اصولگرایی را هم میگیرند و میبرند به این سمت و سو. خب ما در جریان اصولگرا این را قبول نداریم و مطلقا نمیتوانیم آن را بپذیریم. ما نمیتوانیم خودمان را گول بزنیم و کسانی که فکر میکنیم تنها در اسم اصولگرا هستند را به عنوان متحد و موتلف بپذیریم. این جریان به اسم اعتدال در مسیر استحاله اصولگرایی میروند.
خب سوال من این بود که این جریان یا طیف الان چه نسبتی با جریان اصولگرایی که با محوریت جامعتین مشغول تلاشهایی هستند، دارد؟
مشخصا ما با هم تفاوت داریم و نباید تنها بر سر یک اسم خودمان را گول بزنیم. یعنی این نیست که هر کسی گفت من اصولگرا هستم ما آن را بپذیریم. همانطور که نمیشود برای وحدت اصولگرایان تنها به سابقه قبلی برخی چهرهها و طیفها در جریان اصولگرایی نگاه کرد، چون به هر حال اوضاع کنونی آنها و روش فعلیشان فرق کرده است. جامعه اصولگرایی منشور اصولگرایی دارد که مصوب همه اطراف این جناح چون پایداری و موتلفه و بقیه گروههاست و همه این منشور را پذیرفتهاند. بنابراین اصول اولیه را محکم کردهاند و سر مسائل فرعی و ثانویه حرف میزنند.
یعنی معنای حرف شما این است که جریان اصولگرایی که شما از آن نام میبرید با جریان موسوم به اصولگرایان معتدل بر سر اصول دارای شکاف است؟
من به اسمها کاری ندارم. به هر حال ما معتقدیم که عدهای اصول اصلی را زیر پا گذاشتهاند و راه دیگری میروند و البته برای ما جای تاسف دارد که این کار را هم با تابلوی اصولگرایی میکنند.
شما میخواهید آن طیف آن تابلو را زمین بگذارد یا چیزی شبیه این؟
اصولگرایی ملک شخصی کسی نیست و سندش را به نام کسی نزدهاند. ما برای اینکه نشان دهیم اصولگرای واقعی کیست، راهحلهای سیاسی داریم. باید یک وحدت قوی تشکیل دهیم و در مقابل وقتی لیست واحد اصولگرایان بیرون آمد و یک طرف هم رفتند و با هواداران دولت و برخی اصلاحطلبان بستند، معلوم میشود اصولگرای واقعی کیست. ببینید هیچگاه پایگاه اجتماعی اصولگرایان به یک لیست مشترک با اصلاحطلبان و اعتدالیها اعتماد نخواهد کرد. کسی که میرود با اینها ائتلاف میکند یعنی اینکه پایگاه رای خود را در جایی خارج از اصولگرایی میبیند. ضمن اینکه ما هیچگاه در جریان این وحدت، اصولگرایان را خوب و بد نکردیم و از روز اول هم بر وحدت اصرار میکردیم. عده دیگری بودند که به یکی انگ تندرو میزدند، به یکی میگفتند افراطی و خطو نشان میکشیدند که با این گروه و آن گروه ائتلاف نمیکنیم.
یعنی این طیف اگر بخواهند میتوانند در فرآیند ائتلاف وارد شوند؟
بستگی دارد چطور وارد شوند. اگر فقط در اسم اصولگرا باشند، اما در عمل سیاست دیگری را جلو ببرند قطعا قضیه فرق میکند.
از آن طرف شما به عنوان طیف سنتی اصولگرایان با پایداریها چطور رابطه و تعاملاتی دارید؟ این گروه چطور در جریان ائتلاف ظاهر شدهاند؟
تا جایی که ما میبینیم جریان پایداری از گروههای فعال و مشتاق در جریان وحدت اصولگرایان هستند و تا امروز هم توانستهایم مسائل را بهخوبی با این گروه جلو ببریم ما آنطور که دیگران به جبهه پایداری نگاه میکنند، در رابطه با این گروه نظر نداریم و حرکت آنها تا الان مثبت بوده است.
و یک مساله مهم هم در این میان آقای احمدینژاد و نقش او در این ائتلاف است.
من خبری از ایشان ندارم و ارتباطی هم ندارم که بتوانم حرفی بزنم. چیزی هم ندیدهام که بر اساس آن نظر بدهم.
منظور شخص آقای احمدینژاد نیست. منظورم گروه و طیف ایشان است و نزدیکانی که به هر حال به نظر میرسد برای انتخابات میخواهند فعال شوند. مثلا الان خیلی از استانداران و وزرای ایشان میخواهند وارد عرصه شوند. برای اینها چه نقشی درنظر گرفته شده است؟
خیلی از نزدیکان و مدیران دولت آقای احمدینژاد که الان میخواهند بیایند با اصولگرایان هماهنگ هستند. اما اینها را نباید الزاما گروه احمدینژاد دانست. چرا که خیلیها از همانها از خیلی وقت پیش منتقد آقای احمدینژاد بودند و اصلا هم قبل از آن خودشان چهرههای شناختهشدهای در جریان اصولگرا بودند و نیاز ندارند تا تمام اعتبار خود را از دولت آقای احمدینژاد بگیرند.
شما موافق حضور تیم آقای احمدینژاد در انتخابات و در جریان ائتلاف اصولگرایان هستید؟
ببینید در میان اطرافیان آقای احمدینژاد چهرههای ارزشمند بسیار زیاد بود و در این میان چون فقط یک جریانی به عنوان «جریان انحرافی» برجسته شد، بعضیها هم کمک کردند که همه آن چهرهها ذیل این جریان تعریف شوند و از این مساله خوشحال بوده و سود میبردند. به هر حال تیم و دولت آقای احمدینژاد ظرفیتهای مثبت و سازنده فراوانی داشت و نکات برجسته و کارنامههای خوبی میشود در آن یافت که قابل کتمان نیستند و قطعا هم اصولگرایان از این قسمت از ظرفیتهای مثبت آن دولت بهره خواهند برد و این ربطی الزاما به شخص ایشان ندارد. این ظرفیتی بود که در جریان اصولگرایی وجود داشت و در دولت ایشان فعال شد و الان هم وجود دارد و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم. بنابراین اگر در ائتلاف اصولگرایان چهرههایی از دولت ایشان هم حضور داشتند به معنای حضور مستقیم ایشان نیست.
یعنی برنامهای برای استفاده از این چهرهها دارید؟
به هر حال اگر خودشان بیایند و اعلام حضور کنند، به عنوان یک ظرفیت قطعا از آنها بهره میگیریم.
انتهای پیام/