دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
06 آذر 1399 - 11:31
یادداشت/

فهم تفاوت زن و مرد ریشه خشونت را می‌خشکاند

بسیاری از کارشناسان معتقدند تعاریف خشونت علیه زنان را نمی‌توان در جامعه ایران با واقعیت موجود روابط اجتماعی انطباق داد و براساس آن به تحلیل رفتاری افراد اقدام کرد چرا که این تعریف، خود به تداوم پنهان خشونت علیه زنان منجر می‌شود.
کد خبر : 543677
636082443418014335_md.jpg

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا -زهره حسنی سعدی؛ 25نوامبر، روز جهانی خشونت علیه زنان نامگذاری شده، البته این مسأله، یکی از مفاهیمی است که به شدت قابل تفسیر است، هم‌چنین بار روانی این واژه به  شدت احساسات و هیجات را برمی‌انگیزد. کافی است داستان یا روایتی را با این مفهوم در هم آمیخت تا احساسات عمومی را تحریک کرد. از لحاظ جامعه‌شناسی، بحث خشونت علیه زنان را فمینیست‌های رادیکال دنبال می‌کنند.


برداشت جنسیت زده فمینیست رادیکال از مسئله خشونت


این در حالی است که فمینیست‌های رادیکال با مقوله خشونت به شدت جنسیت‌زده رفتار می‌کنند. به طوری که براساس مبانی نظری‌شان، مردان را دشمن زنان می‌پندارند؛ آنان هر اقدامی را که فردیت زنان را به چالش بکشد، خشونت تلقی می‌کنند. این نگاه فمینیست‌های رادیکال به شدت از واقعیت جامعه به دور است و از زنان سلب مسئولیت می‌کند. در واقع به زنان مجوز هرگونه رفتاری را می‌دهد و تبعات رفتارشان را به هیچ‌ عنوان بررسی نمی‌کند.


بنابراین می‌توان گفت تعریفی که از خشونت و تحلیلی که بر اساس آن ارائه شده، محل بحث است. در این راستا، بسیاری از کارشناسان معتقدند که این تعاریف و مبنا از خشونت را نمی‌توان در جامعه ایران و حتی با واقعیت موجود روابط اجتماعی انطباق داد و براساس آن به تحلیل رفتاری افراد اقدام کرد. چرا که این تعریف به تداوم پنهان خشونت علیه زنان منجر می‌شود و به صورت بدتری به آن دامن می‌زند.


در واقع زمانی می‌توان خشونت علیه زنان را به طور علمی و دقیق بررسی کرد که به روابط زن و مرد، تفاوت‌های آنان و بهم‌پیوستگی که در جامعه و خانواده دارند، دقت شود. مسئولیت و هم‌زیستی زن و مرد در خانواده و جامعه به شدت به هم مرتبط است. در صورت قبول کردن این گزاره، فردگرایی از بین می‌رود. در نتیجه دیگر زن یا مرد نمی‌توانند هرکاری که خواستند انجام دهند.


در این راستا باید ابتدا به نکته‌ای تربیتی و نگرشی اشاره کرد. باید این باور نهادینه شود که انسان‌ها فارغ از جنسیتشان، همیشه قابل احترام و دارای شایستگی و توانایی هستند. شاید بتوان گفت سرچشمه خشونت و یا نگاه‌های تقلیل‌گرایانه‌ای که علیه زنان وجود دارد، همین عدم اعتقاد به شخصیت زنان است. با نهادینه‌شدن همین گزاره، بسیاری از رفتارها انجام نمی‌شود. برای مثال مردان به این باور می‌رسند که به زنان به چشم سوژه جنسی نگاه نکنند و یا در چارچوب خانواده با احترام و سنجیده با زنان برخورد کنند و یا بالعکس زنان مردان را دشمن فرض نکنند و در محیط خانواده با احترام متقابل با یکدیگر برخورد کنند.


فهم تفاوت زن و مرد مانع خشونت می شود


در گام بعدی زنان و مردان باید به تفاوت‌هایی که در آنان چه از لحاظ فیزیولوژیک و چه از نظر روانی وجود دارد، واقف شوند. این تفاوت‌ها در فضای خانواده و جامعه، مسئولیت و رفتار خاصی را طلب می‌کند. برای مثال در خانواده؛ مردان به دلیل شناخت بهتر از خصلت‌های مردانه و تفاوت نوع عشق‌ورزی، بر روی همسر یا دختر خود حساسیت دارند. به این معنا که مردان عشق خود را در قالب حمایت و مراقبت ابراز می‌کنند. کنترل بر ساعت رفت و آمد و یا حساسیت بر محل کار همسر و یا دختر، به معنای خشونت و یا محدودیت نیست. البته باید توجه کرد که این موارد باید در چارچوب عقلانی انجام شود. یعنی همان‌طور که گفته‌ شد انسانیت و شخصیت طرف مقابل زیر سؤال نرود. به طوری که نباید از فعالیت زنان در همه وجوه اجتماعی جلوگیری شود.


در فضای جامعه نیز باید این تفاوت‌ها در نظر گرفته‌ شود. یکی از مصادیق این تفاوت‌ها فیزیولوژی زن و مرد است. جامعه باید به عنوان فضایی که هدف کار کردن و خروجی است، مورد توجه قرار بگیرد. هم‌چنین جامعه مکانی است که زن و مرد همواره با یکدیگر تعامل دارند. در نتیجه باید رفتار زن و مرد و شرایط کاری با توجه به تفاوت‌ها انجام شود. هم‌چنین باید مسائل حاشیه‌ای که اصل فعالیت را زیر سوال می‌برد، از این فضا دور شود. مثلاً تفاوت‌های فیزیولوژی که منشاء تمایلات جنسی است در این فضا تا حد ممکن کم‌رنگ شود. نوع پوشش و صحبت کردن مهم‌ترین مولفه‌ای است که در این مورد باید زنان و مردان رعایت کنند. رعایت نکردن همین اصل در اجتماع باعث خشونت علیه زنان و مردان و انحراف از مسیر عقلانی می‌شود.


به عنوان نمونه، طرز پوششی که اندام جنسی را برجسته می‌کند، باعث خشونت و نادیده‌گرفتن خصلت‌های ذاتی فرد مقابل  است. همان‌طور که گفته‌شد جامعه فضایی است که باید کارکردن و فعالیت اصل باشد. بنابراین زنان باید تفاوت ظهور در این فضا را با مهمانی‌ها درک کنند. مردان نیز باید حضور زنان را در جامعه براساس همان فعالیت و پیشبرد کاری درک کنند و نه به عنوان سوژه جنسی یا نیروی انسانی ضعیف و ارزان قیمت.


در این راستا باید به نوع فعالیت اجتماعی هم اشاره کرد که دوباره به تفاوت‌ها بازمی‌گردد. برای مثال ساعات کاری یکسان زنان و مردان و تفاوت در دستمزدها. زنان که به لحاظ توانایی جسمی از مردان متفاوت هستند، نباید ساعات کاری یکسانی داشته‌باشند. یا با وجود ساعات کاری یکسان در بعضی از موارد حقوق و دستمزد زنان کمتر است.  این دو مورد جزو خشونت آشکار علیه زنان است.


بنابراین باید گفت که با شبکه‌ای دیدن جامعه و مسئولیت متقابل زن و مرد، تعریف خشونت با آن‌چه که متداول است، تفاوت دارد. در جوامع اروپایی و آمریکایی که خشونت را از دریچه فردگرایی نگاه می‌کنند؛ برداشت غلط از زنان باعث شده تا فهم آنان از خانواده و روابط زن و مرد ناصواب درک شود. در نتیجه این درک نادرست ریشه مشکلات حل نشد و منجر به وضع قوانینی شد که نه تنها مشکلات را حل نکرد بلکه به تداوم خشونت در این جوامع منجر شده‌است. بنابراین با فهم درست از واقعیت اجتماع و خانواده می‌توان خشونت اصلی علیه زنان که کانون و مرکز ثقل خانواده‌ها هستند را رفع کرد. امید است دستگاه های سیاستگذاری به این نکته توجه کنند و این موضوع فهم شود که مسیر رفع خشونت از فرهنگسازی و آموزش جمعی می‌گذرد نه صرف قانون‌گذاری.


انتهای پیام/4148


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب