یک پیام کوتاه به وزیر ارتباطات
میگوید: «من توان بالارفتن از دامنه کوه را دارم اما برخی دانشآموزان روستا بهخصوص دخترها نمیتوانند به بالای کوه بیایند و در کلاسهایشان شرکت کنند. از شما میخواهم صدای بچههای روستای ما را به گوش وزیر ارتباطات برسانید تا وضعیت آنتندهی در بخش ما را بهبود دهد و مجبور به ترکتحصیل نشویم.» امیرحسین چند روزی است با کمک معلمش به خوابگاهی در سراوان آمده اما بهخاطر وضعیت کرونا، مجبور به ترک آنجا و بازگشت به روستاست. پای درددلهای امیرحسین نشستهایم که در ادامه میخوانید.
کلاس چندمی؟
امسال پایه دهم هستم.
امسال چرا دیر سرکلاسها حاضر شدی؟
دسترسی به گوشیهوشمند و اینترنت نداشتم و بدون آنها هم نمیتوانستم در کلاسها شرکت کنم.
ماجرای عکسی که از تو در فضای مجازی منتشر شده، چیست؟
من اهل شهرستان سراوان، بخش بمپست، روستای گروکان هستم. در روستای ما اینترنت خیلی ضعیف است و نمیتوان در کلاسهای آنلاین مدرسه و دانشگاه شرکت کرد. یک روز با چند نفر از دانشآموزان سال بالایی و دانشجویان روستا، یک گوشی هوشمند برداشته و در اطراف روستا بهدنبال جایی مىگشتيم كه آنتن اينترنت قوى باشد و بتوان در كلاسهاى شاد مدرسه و آنلاين دانشگاهها شركت كرد.
بعد از چند ساعت آن محلى را پيدا كرديم كه در عكس است. سقف آنجا را پوشانديم و شد كلاس درس بچههاى روستا. اين عكس را يكى از دانشجويان روستا گرفت تا براى معلمم بفرستد كه نمىدانم چطور در فضاى مجازى پخش شد.
فاصله محل آنتندهى اينترنت با روستا چقدر است؟
حدود دو كيلومتر. البته مسيرى سخت كه بايد پياده برويم و برگرديم.
در هفته چند بار اين مسير را مىرفتى؟
از شنبه تا چهارشنبه. صبح مىرفتم و بعد از تمام شدن كلاسهايم برمىگشتم.
يعنى الان ديگر نمىروى؟
با كمك معلمم چند روزى است كه به يك خوابگاه دانشآموزى آمدم. البته قرار است اينجا هم بهخاطر شيوع كرونا تعطيل شود. حامد ملازاده، معلم و مسؤول خوابگاه خيلى به پروتكلهاى بهداشتى مقيد است و اينجا را قرنطينه كرده تا تعطيل نشود. اينجا دانشآموزان نخبهای با شرايط من هستند كه تعطيلى خوابگاه امكان دارد باعث عقبافتادگى آنها از درس شود.
گوشى هوشمند دارى؟
نه. از دانشجويان و دانشآموزانى كه در آن ساعت كلاس نداشتند، قرض مىگرفتم. البته در خوابگاه اين مشكل را ندارم.
چند دانشآموز در روستايتان با مشكل تو روبهرو هستند؟
روستاى ما پرجمعيت و شغل اصلى اهالى كشاورزى است. پدر و مادرها با تمام مشكلات و كمبودها، بچهها را به درس تشويق مىكنند. همين باعث شده تعدادى از دانشآموزان روستا در مدارس نمونه دولتى درس بخوانند. چند دانشجو هم در روستا داريم كه در دانشگاههاى خوب درس مىخوانند.
از وقتى كرونا آمد و كلاسها مجازى شد، مشكلات ما هم شروع شد. نبود گوشى هوشمند، آنتنندادن اينترنت و مشكلات ديگر باعث شد چند دانشآموز تركتحصيل كنند. افرادی که ترکتحصیل کردند ، به خاطر شرایط مجبور به اینکار شدند و دانشآموزان مستعدی بودند.
يك دانشجوى نخبه روستا، بهخاطر اینکه نتوانست در کلاسهای مجازی شرکت کند، مشروط شد. اگر این روند ادامه داشتهباشد، شاید دانشجویان دیگر هم مشروط شوند.
الان بيش از 10 نفر در روز به اين اتاقك اينترنت مىآيند كه ممكن است در اين مسير با مشكلاتى روبهرو شوند.
اميرحسين، خواهر و برادر هم دارى؟
بله، يك خواهر و يك برادر دارم كه آنها هم محصل هستند. خواهرم در روستا با فايلهاى ارسالى معلمش و كمك ما درس مىخواند. برادرم هم با يكى از دوستانش كه گوشى هوشمند دارد، مشترك در كلاس حاضر مىشوند.
اهالى روستا مىگويند نخبه هستى.
همه دانشآموزان روستاى ما نخبه هستند. من از كلاس اول تا الان كه پايه دهم هستم، هر سال معدلم ٢٠ بوده و سعى مىكنم همينطور بماند. اغلب دانشآموزان روستای ما، در مدارس نمونه دولتی که برای دانشآموزان درسخوان است درس میخوانند.
به شغلت در آينده فكر كردى؟
بله. مىخواهم پزشك شوم. مطمئن هستم كه مىشوم.
از كجا مطمئنى؟
چون هدف دارم. روستاى ما پزشك ندارد. مىخواهم پزشك شوم و بعد به روستا برگردم و به همروستايىهايم كمك كنم.
شغل پدرت چیست؟
شغل آزاد دارد؛ اما با اینکه خودش تحصیلات عالیه ندارد خیلی تلاش میکند ما درس بخوانیم و برای جامعه مفید باشیم.
زندگى در خوابگاه و دور از خانواده سخت نيست؟
براى رسيدن به موفقيت، بايد سختى كشيد.
الان درخواست تو از مسؤولان چیست؟
من دو خواهش دارم كه ممنون مىشوم چاپ كنيد. اولين خواهش از وزير ارتباطات است. مىخواهم براى حل مشكل اينترنت روستاى ما و روستاهاى اطراف كارى انجام دهد تا نبود اينترنت باعث تركتحصيل دانشآموزان ديگر نشود. مسيرهايى كه براى رسيدن به اينترنت طى مىشود، خطرناك است و احتمال هر حادثهاى وجود دارد و با سرد شدن هوا نمىتوان ديگر به آنجا رفت.
از مسؤولان شهرستان هم مىخواهم خوابگاههاى دانشآموزى را تعطيل نكنند. قرنطينه در اينجا بيشتر از خانه است. دانشآموزانى كه اينجا هستند، سختى دور بودن از خانواده را تحمل كردهاند تا بتوانند به هدفهاى خود برسند. تعطيلى خوابگاه يعنى زندگى بدون گوشى و اينترنت.
فراهم کردن شرایط تحصیل در خوابگاه
آموزش و پرورش در این مدت سعی کرده با فراهمکردن شرایطی، امکان ادامهتحصیل را برای این دانشآموزان مهیا کند. معلمان هم پیگیر وضعیت آنها هستند. حدود یکماه از سال تحصیلی شروع شدهبود و امیرحسین در کلاسها شرکت نمیکرد. او دانشآموز نخب ای است و غیبتهایش شک معلمش را برانگیخت و پیگیر وضعیت او شد.
مشخص شد ، او دسترسی به تلفن هوشمند ندارد و نتوانسته در کلاسها شرکت کند. با پیگیری او و کمک اهالی امیرحسین در کلاسهای آنلاین حاضر شد و در ادامه به این خوابگاه آمد. البته این امکان وجود ندارد که دانشآموزان روستا به خوابگاه بیایند و باید به وضعیت اینترنت این روستاها رسیدگی کرد.
جایی که آنتن باد است
چفیه را به روش بلوچها پیچیده بودم دور سر و رویم که هم آفتاب مغزپختم نکند و هم بادهای گاه و بیگاه، خاک و شن را به چشمها و دهانم حواله ندهند. قدمشمار گوشی موبایل میگفت دو کیلومتر است که داریم دور روستا میچرخیم. هم خستگی را از نوک انگشت پاهایم حس میکردم که بالا میآمد هم خجالت را از روی پیشانیام حس میکردم که میلغزید و میچکید.
خستگی از این که دو کیلومتر است داریم این مسیر سنگلاخی و صعب العبور را پای پیاده بالا و پایین میکنیم و خجالت از این که جوانهای روستا را به زحمت انداختهام که پا به پایم بیایند و برایم دنبال آنتن موبایل بگردند. همه ماجرا این بود که رسیده بودیم به روستایی و قرار بود شب مهمانشان باشیم اما آنتن موبایل هیچ جای روستا وجود نداشت که خبری از خودمان به دلهایی که نگرانمان میشوند، بدهیم.
مهمان سفره گرم و ساده مردم روستایی در استان سیستان و بلوچستان بودیم. هیچ جای روستا آنتن موبایل نبود و تنها گوشی موبایل روستا را در مواقع ضروری میبردند دهها کیلومتر آنطرفتر که بتوانند تماسی برقرار کنند. بالا و پایین کردن تپهها و سنگلاخها و درههای اطراف روستا به دنبال آنتن موبایل، حس غریبی بود که قبل از آن روستا هیچ جا در تنم ندویده بود و بعد از آن هم یکبار دیگر فقط آن حس را زیر پوستم حس کردم که مورمورم میکرد.
وقتی عکس دانش آموز اهل سراوان را دیدم که بالای یک کوه برای خودش سرپناهی جور کرده و هر روز از روستایشان دو کیلومتر راه میرود تا بالای آن کوه که بتواند با موبایل قرضیاش سر کلاس آنلاین شرکت کند.
حالا البته خبر جدیدی خواندهام از این که معلم روستا آن دانش آموز را به خوابگاهی درشهر برده و آن خوابگاه هم در گیر و دار تعطیل شدن یا نشدن به دلیل شیوع کروناست اما از همه اینها که بگذریم، مساله یک دانش آموز نیست که حالا با انتشار عکسی ترحم برانگیز از او در فضای مجازی کسی بیفتد دنبال کار آن یک نفر و سر و سامانی بدهد.
مساله این است که جمع زیادی از جوانان و نوجوانان سیستان و بلوچستان، همین حالا که من دارم یادداشتم را با لپتاپ مینویسم و شما احتمالا دارید نسخه الکترونیک روزنامه را میخوانید، گوشی موبایل هوشمند ندارند و تازه اگر هم داشته باشند در روستایشان اینترنت همراه پیدا نمیشود.
آن شبی که مهمان سفره بلوچی بودیم، مردم روستا با خنده میگفتند: اینجا آنتن باد است، مثل باد گاهی میآید و سریع میرود!
منبع: روزنامه جامجم
انتهای پیام/
انتهای پیام/