دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
11 آبان 1399 - 09:19
یادداشت/ سید محمدعماد اعرابی؛

مهم‌تر از فیل‌ها و الاغ‌ها

سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی نوشت: اکنون آنچه مهم‌تر از به قدرت رسیدن فیل‌ها یا الاغ‌ها در آمریکا است؛ تنظیم مناسبات بر اساس جهان پس از آمریکا و تحکیم و تثبیت جایگاه خود در نظم جدید بین‌المللی است.
کد خبر : 527258
1856193138307632195157196311171912489133.jpg

سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: وقتی وندی شرمن معاون سیاسی وزیر خارجه اسبق ایالات متحده در کتاب خاطراتش می‌نوشت: «ما ملتی به شدت از هم گسیخته شده‌ایم و تحملی برای شنیدن دیگران نداریم. در پیله شبکه‌های تلویزیونی و برنامه‌های خبری موافق خودمان فرو رفته‌ایم و راه رسیدن به هر نوع عقلانیت مشترک را بسته‌ایم.»


یا وقتی فدریکا موگرینی مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بازگشت از اولین سفرش به آمریکا پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به روزنامه دی‌ولت آلمان گفت: «تاکنون آمریکا را اینچنین دوقطبی و پراکنده و درگیر مناقشات ندیده بودم.» هنوز اعتراضات ضد نژادپرستی سراسر آمریکا را فرا نگرفته بود؛ هنوز ویروس کرونا در آمریکا فراگیر نشده و سوءمدیریت در گسترش و درمان این بیماری صدای معترضان آمریکایی را بلند نکرده بود؛ و البته هیچ خبری هم از کارزارهای انتخاباتی تهاجمی نامزدهای ریاست‌جمهوری آمریکا در  سال 2020 علیه یکدیگر نبود.


اکنون اما اوضاع ایالات متحده به مراتب پرتنش‌تر از آن روزهاست. بیش از 5 ماه است که شهرهای مختلف آمریکا درگیر اعتراضات ضد نژادپرستی است. نیک برایانت گزارشگر شبکه جهانی BBC ناآرامی‌های آمریکا را در نیم قرن اخیر بی‌سابقه توصیف کرد. تنها در 6 روز ابتدایی این اعتراضات به گزارش نیویورک‌پست 1400 نفر بازداشت شدند که اکثر آنها از میان مردم عادی بودند و وابستگی‌ای به هیچ جریان و گروه سیاسی نداشتند.


بنا بر اعلام نیویورک‌تایمز اعتراضات در حداقل 140 شهر ایالات متحده گسترش یافت و دست کم در 21 ایالت کار به استقرار گارد ملی کشید. با گذشت 5 ماه هنوز آمار دقیقی از تعداد بازداشت‌شدگان و قربانیان خشونت پلیس در دست نیست. اعتراضات گسترده مردم آمریکا در حالی بود که آنها از طرف دیگر با ویروس کرونا نیز دست به گریبان بودند.


سوءمدیریت دولت آمریکا در مهار این بیماری کار را به جایی رساند که کارشناس میهمان شبکه CNBC آن را یک افتضاح خواند و گفت: «[مقابله با کرونا] به یک افتضاح ملی تبدیل شده است.» ایالات متحده در روز گذشته به رکورد بیش از 100 هزار مبتلا در یک شبانه‌روز رسید. این آمار در شرایطی است که طبق گزارش منتشرشده توسط مرکز تحقیقات و سیاست‌های بیماری‌های عفونی دانشگاه مینه‌سوتا با استناد به داده‌های انجمن داروسازان سیستم بهداشتی آمریکا به طور تقریبی ۷۳ درصد داروهای مرتبط با کرونا در این کشور با کمبود روبه‌رو شده است.


رقابت‌های انتخاباتی آمریکا در چنین بستری شروع شد و نزاع سیاسی نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آتش اختلافات و مناقشات داخلی آمریکا را شعله‌ورتر کرد. فرید زکریا، مجری و تحلیلگر مطرح شبکه تلویزیونی CNN در توصیف این اوضاع گفت: «ما کشوری هستیم که به دو شقه تقسیم شدیم.» اولین مناظره تلویزیونی ترامپ و بایدن تجسمی از این آشفتگی اجتماعی بود.


مناظره‌ای که تارنمای نشریه آمریکایی پولیتیکو آن را «شرمساری ملی» خواند و نوشت: «لحظه حماسی از شرمساری ملی: این مناظره برای سال‌های متمادی مایه خجالت است.» ریچارد ‌هاس رئیس‌ شورای روابط خارجی آمریکا نیز لحظات تماشای آن را دلگیرترین و ناراحت‌کننده‌ترین دقایق عمر خود خواند و آرزو کرد که دنیا این مناظره را ندیده باشد. نزاع خارج از عرف دو نامزد ریاست جمهوری با یکدیگر که جلوه‌ای از فضای اجتماعی-سیاسی آمریکا را منعکس می‌کرد آن‌قدر ساختارشکنانه بود که یواس‌ای تودی، ایندیپندنت و ‌اندیشکده شورای آتلانتیک خواستار توقف مناظره‌ها شدند. اتفاقی که با کمی تفاوت در عمل رخ داد.


مناظره دوم لغو شد و سومین مناظره انتخاباتی نیز با محدودیت‌های خاصی در موضوعات مورد بحث برگزار شد. در اتفاقی نادر تعداد قابل توجهی از رسانه‌های آمریکایی نسبت به بروز جنگ داخلی در این کشور هشدار داده‌اند.


یواس‌ای تودی هفته گذشته از ذخیره‌سازی مواد غذایی و افزایش خرید اسلحه توسط مردم در این کشور یک هفته قبل از انتخابات خبر داد؛ رویدادی که به وضوح حاکی از وحشت و نگرانی گسترده شهروندان آمریکا از بروز درگیری‌های داخلی بود. فروپاشی، جنگ داخلی و شرایط مشابهی از این دست نیز بارها و به فراوانی توسط تحلیل‌گران آمریکایی مطرح شده است در این میان، آنچه قطعی به نظر می‌رسد گذار آمریکا از یک کشور ابرقدرت به کشوری معمولی است. انسجام درونی آن به شدت خدشه‌دار و ثبات سیاسی‌اش بیش از هر زمان دیگر شکننده شده است.


چنین کشوری ناگزیر است از نقش بین‌المللی‌اش به نفع ساماندهی اوضاع داخلی انصراف دهد. در مرحله اول جایگاه رهبری خود در مناسبات بین‌الملل را از دست خواهد داد و در دهه‌های آتی نظم بین‌المللی مبتنی بر این رهبری دست‌خوش تغییرات اساسی خواهد شد. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از همین منظر در پیامی به کنفرانس سفیران آلمان گفت: «تحلیل‌گران مدت‌هاست درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت می‌کنند. این اکنون در مقابل چشمان ما اتفاق می‌افتد.» این اتفاق را نباید محدود به دوران ریاست جمهوری ترامپ دانست بلکه روندی پیوسته از گذشته است که این روزها در دوران دونالد ترامپ با هم‌افزایی عوامل مختلف نشانه‌هایش بیش از پیش مشاهده‌پذیر شده است.


آن طور که نیکلا سارکوزی رئیس‌جمهور سابق فرانسه به شبکه یک تلویزیون این کشور گفت: «محوریت جهان در حال گذار از غرب دیروز به شرق امروز یعنی آسیا است. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما در حال حاضر به هیچ وجه مسلط نیستیم. باید اذعان کنم جهان اکنون با بحران روبرو است. روی کار آمدن فردی مانند ترامپ که عجیب و باورنکردنی بود، علت تنزل شرایط و وخیم شدن شرایط نیست بلکه نشانه آن است.» باربارا اسلاوین کارشناس اندیشکده شورای آتلانتیک این موضوع را با بیان عامیانه‌تری در مقاله‌اش نوشت: «احتیاجی نیست مدرک دکتری روابط بین‌الملل داشته باشید تا بفهمید وقتی آمریکا تصمیم می‌گیرد، دیگر کسی از ما پیروی نمی‌کند!»


با این حال متأسفانه سؤالی که این روزها زیاد شنیده می‌شود این است که چه کسی به ریاست‌جمهوری آمریکا می‌رسد بایدن یا ترامپ؟ اما به نظر می‌رسد سؤالی مهم‌تر وجود دارد و آن اینکه بر اساس کدام آمریکا قرار است سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کنیم؛ آمریکای ابرقدرت یا آمریکای معمولی؟ به قدرت رسیدن بایدن یا ترامپ در صورتی مهم‌ترین دغدغه‌مان خواهد بود که همچنان آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت به رسمیت بشناسیم.


اشتباهی که 7 سال پیش رخ داد. رئیس‌ دولت یازدهم با پذیرفتن ابرقدرتی آمریکا در رویکردی متعارض با تبلیغات انتخاباتی‌اش همه مشکلات ایران را به تحریم‌های آمریکا گره زد؛ ظرفیت هسته‌ای کشور را برای رفع تحریم‌ها پای میز مذاکره برد و به توافق برجام رسید. این سیاست‌گذاری در حالی بود که باراک اوباما اندکی پس از امضای توافق گفت: «اگر این توافق را نمی‌کردیم ایران را در صندلی راننده می‌نشاندیم. فکر می‌کنم در آن صورت تحریم‌ها فرو می‌ریخت و نتیجه‌ای عاید ما نمی‌شد.»


در واقع بر خلاف تصور سیاست‌گذاران دولت یازدهم، توافق برجام درنهایت نه تنها منجر به لغو تحریم‌ها نشد بلکه جان تازه‌ای به تحریم‌های از نفس‌افتاده آمریکا داد. این نکته‌ای بود که حتی برخی دولتمردان نیز به آن اعتراف کردند. عباس عراقچی معاون وزیر خارجه کشورمان آذر 1398 به رسانه هلندی NRC گفت: «یکی از درس‌هایی که ما از مسئله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهرا اعمال تحریم‌های جدید بود... دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب می‌دهد.»


حالا به نظر می‌رسد یک بار دیگر در همان نقطه ایستاده‌ایم. رابرت اوبرایان مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا هفته گذشته به خبرنگاران گفت دیگر امکان اعمال تحریم‌های بیشتر بر ایران نداریم. این اظهارات در زمانی صورت می‌گرفت که صادرات فرآورده‌های نفتی ایران افزایش چشمگیری نسبت به ماه‌های گذشته داشت و عملا اعتراف به ناکامی سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود.


در این شرایط که تحریم‌های آمریکا به خط پایان رسیده، مفروض گرفتن ابرقدرتی آمریکا و برنامه‌ریزی بر اساس آمریکای دموکرات یا جمهوری‌خواه یک اشتباه محاسباتی آزموده شده است. اکنون آنچه مهم‌تر از به قدرت رسیدن فیل‌ها یا الاغ‌ها(نماد دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات) در آمریکا است؛ تنظیم مناسبات بر اساس جهان پس از آمریکا و تحکیم و تثبیت جایگاه خود در نظم جدید بین‌المللی است که در آن آمریکا کشوری معمولی مانند سایر کشورها خواهد بود.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب