جولان خردهفروشان موادمخدر در نقاط خوش آب و هوای پایتخت/ماجرای غمانگیز زنی که با گردوهای نوبرانه حرف میزند
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا-میثم خاکپور؛ پاییز در میان شاخ و برگ درختان دره فرحزاد طور دیگری بساط خود را پهن کرده است و اینبار بوی هروئین و شیشه معتادان کارتنخواب این پاتوق قدیمی، در میان بادِ نسبتاً سرد پاییزی به مشام میرسد.
گذر از شانه خاکی راهی که خفتگیری و زورگیری در میانه آن کم رخ نمیدهد، راه را برای رسیدن به پاتوق فروشندگان و مصرف کنندگان مواد مخدر در یکی از خوش آب و هواترین محلات قدیمی پایتخت هموار میکند.
پایت که به میان معتادان متجاهر دره فرحزاد و خرده فروشان موادمخدر این کلونی باز میشود، انگار در شهری متروکه قدم گذاشتهای و صحنههای ترسناک و عجیبی را به چشم میبینی که حکایت مثل چنین جایی را فقط در فیلمها خواندهای!
مردان جوان و میانسال و حتی پیرمردهایی مو سفید کرده در گرداب اعتیاد را میشود در لابلای درختان گردو و اناری مشاهده کرد که سالهای سال است پاتوق خود را در چند قدمی خانههای مسکونی تهران انتخاب کردهاند و برو بیایی برای خود دارند.
از حضور دختران جوان و زنان معتاد با ظاهری تکیده و ژولیده در فرحزاد نیز میشود صدها صفحه داستان با شخصیتهای واقعی نوشت و ساعتها از زندگی پر مشقت آنها حرف زد.
جولان خرده فروشان موادمخدر در نقاط خوش آب و هوای پایتخت
جمعآوری معتادان در نقاط مختلف کشور، بهویژه در کلانشهر تهران بهعنوان یکی از مهمترین مأموریتهای نیروی انتظامی در برخورد با اعتیاد است و به نظر میرسد در شرایطی که در بازههای زمانی مختلف طرحهایی همچون «ظفر» انجام میشود سلبی و بدون در نظر گرفتن پیوستهای اجتماعی است؛ زیرا پس از اجرای آن به جز موارد بازداشتی که بهطور اجباری به مراکز بازپروری میروند، آنهایی که از زمان انجام طرح آگاه میشوند زودتر به مناطق دیگر پایتخت کوچ میکنند.
این موضوع دیگر به یک روال تبدیل شده و بسیاری از معتادان متجاهر که در چند مرحله در طرحهای جمعآوری بازداشت شدهاند دیگر به روند کار آشنا هستند و دیگر بهراحتی دم به تله طرحهای جمعآوری نمیدهند و در پاتوقهای قدیمی شهر مستقر میشوند.
این موضوع در برخی از بررسیهای میدانی به وضوح قابل مشاهده است. به طوری که حتی آزادی عمل توزیعکنندگان خُرد به حدی رسیده که در مواردی شاهد حضور زنان فروشنده در پاتوق معتادان مرد هستیم.
مشاهدات میدانی خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری آنا در پاتوق معتادان در دره فرحزاد از رفت و آمد معتادان و فروشندگانی حکایت دارد که بدون هیچ گونه مزاحمتی به کار خود در این کلونی ادامه میدهند.
با گرگ و میش شدن هوا، تجمع معتادان در منطقه پر تراکم میشد و با وجودی که در فضایی باز و پر دار و درخت و گذر رودخانهای که دیگر تبدیل به نهر شده بود هوای مطبوعی را به مشام میرساند ولی به مرور بوی موادمخدر قابل تشخیص بود.
کوچهباغهایی با عطر هروئین و شیشه
به بهانهای خودمان را به ساقی موادمخدر که در میان جمع نشسته بود رساندیم. زنی جوان که سنش به زور تا ۴۰ سال میرسید، به نام ناهید در میان جمعی شلوغ از مردان معتاد نشسته بود.
زن جوان همین طور که پشت یک صندوقچه چوبی نشسته بود، مشتریهای پیر و جوان خود را راه میانداخت و زیر چشمی همه جا را زیر نظر داشت.
در بساط ناهید در صندوقچه چوبیاش وسایل مختلفی چون لوله فلزی و فویل آلومینیومی برای مصرف هروئین، فندک اتمی، گاز فندک، پایپ، شیشه و هروئین موجود بود و هر کدام از این اجناس مشتریان خاص خود را داشت.
ناهید مدعی بود که در حال حاضر پاک است و مدتهاست لب به مواد نمیزند و دندانهای یکی در میان او، از گذر از سالهای نه چندان دور مصرفش خبر میداد.
تنها کسی که این زن از آن هراس داشت صاحب پاتوق بود که حتی برای او بهعنوان یک فروشنده خُرد ولی خِبره هم محدودیتهایی همچون استفاده از گوشی موبایل هوشمند ایجاد کرده بود.
از افرادی که در این جمع پر تعداد حدود 30 نفره حضور داشتند به جز ناهید هیچ زن دیگری در محل استقرار او حضور نداشت و بقیه مشتریها که بعضاً خانم هم در میان آنها بود، در اطراف کوچهباغهای محدوده اتراق کرده و سرگرم نشئه کردن خود بودند.
پس از پرس و جو از ناهید و گذری کوتاه از نقاط مختلف دره فرحزاد، بوی دود آتش در تاریک روشن هوا از همه جا به مشام میرسید؛ دختر جوانی را دیدیم که شاید 20 سال بیشتر سن نداشت و از پایپ و فندک اتمی و حرکات توهم آلودی که از وی مشاهده کردیم، میشد حدس زد که این مخدر چه بلایی بر سر او آورده است.
دختر جوان، سرخوش از مصرف شیشه چند گردوی تازه به دست گرفته بود و گویی با معشوق جوان خود گفتگو میکند و قربان صدقه آنها میرفت و با دستش گردوها را نوازش میکرد.
همه این مشاهدات تنها بخشی از حضور چند ساعته در جمع این افراد بود و در صورتیکه هر یک از آنها از هویت ما بهعنوان خبرنگار مطلع میشدند، مشخص نبود چه بلایی سرمان میآمد ولی به هر ترتیب با نزدیک شدن به تاریکی محل را ترک کردیم.
منویات رهبری همچنان روی زمین مانده است
آنچه در این میان بیش از هر چیزی واضح و مبرهن است عدم انطباق عملکرد سازمانهای متولی از جمله نیروی انتظامی در قرار دادن بیانات رهبری بهعنوان سرلوحه اقدامات است.
مقام معظم رهبری در سال 85 در بحث مبارزه با مواد مخدر سیاستهای کلی را ابلاغ کردند که اشاره به چند مورد از آنها بیانگر کمکاری دستگاههای متولی در مبارزه با مواد مخدر است. برخی این این موارد بدین شرح است:
اتخاذ راهکارهای پیشگیرانه در مقابله با تهدیدات و آسیبهای ناشی از مواد مخدر و روانگردان با بهره گیری از امکانات دولتی و غیر دولتی با تأکید بر تقویت باورهای دینی مردم و اقدامات فرهنگی، هنری، ورزشی، آموزشی و تبلیغاتی در محیط خانواده، کار، آموزش و تربیت و مراکز فرهنگی و عمومی.
اتخاذ تدابیر لازم برای زمینهسازی حمایتهای اجتماعی پس از درمان مبتلایان به مواد مخدر و انواع روانگردان در زمینه اشتغال، اوقات فراغت، ارائه خدمات مشاوره و پزشکی و حمایتهای حقوقی و اجتماعی برای افراد بازتوانی شده و خانوادههای آنها و نیز فراهم نمودن امکانات خدمات در مانی و نیازهای حمایتی افراد مذکور.
اتخاذ تدابیر لازم برای حضور و مشارکت جدی آحاد مردم و خانوادهها و حمایت از تشکلهای مردمی در زمینههای پیشگیری، کاهش آسیب و درمان معتادان.
البته ایشان در زمان ابلاغ این سیاستهای کلی این مورد را نیز تأکید کرده بودند که «این نگرانی همچنان باقی است که دستاندرکاران، بلای بزرگ و تهدید عظیمی را که از این سو متوجه کشور است، به درستی برآورد نکنند و باز هم مشکلات بر روی هم متراکم شود».
موضوعی که بیش از هر چیز فارغ از دولتهای مختلف باید به آن توجه کرد این است که چرا با وجود ابلاغ سیاستهای کلی در باب مبارزه با موادمخدر و دستور موکد رهبری بر تلاش مسئولان برای کار در جهت کاهش آسیبهای اجتماعی و به ویژه اعتیاد، همچنان دستورالعمل اجرایی و همافزایی دستگاهها و نهادهای متولی صورت نمیپذیرد و همواره جز اقدامات نمایشی در جمعآوری معتادان و ارائه اعداد و ارقام دهان پرکن، برای رسانهها چیز دیگری مشاهده نمیشود و در این میان رسانههایی هم که به نوعی خود را داعیهدار و جریان اصلی تلقی میکنند جز تکرار حرف مسئولان روحیه مطالبهگری خود را از دست دادهاند.
انتهای پیام /4105/پ
انتهای پیام/