به گزارش خبرنگار اگر بخواهیم به طور کلی مسایل یک کشور و جامعه را از نگاه جامعه شناسی بنگریم ، با دو مسأله تغییر و نظم مواجه هستیم. مسأله تغییر در انقلاب ها، کودتاها، جنبش های اجتماعی و سیاسی دارای الگوهای مختلفی در جهان و جامعه خود ایران است، اما نظم از دیدگاه بسیاری از جامعه شناسان و محققان دارای مسایل اصلی از جمله اعتماد و همبستگی، قدرت و معنا و مشروعیت است.
اگر در جامعهای که فردی زندگی میکند فقدان اعتماد و همبستگی اجتماعی، قدرت، و مشروعیت حاکم باشد، به مرور و به تدریج این نظم دچار خلل و آسیبهایی قرار خواهد گرفت.
از دیدگاه کلی جامعه شناسان، از جمله پارسونز، هر جامعه برای اینکه در حالت نظم پایدار قرار داشته باشد باید اجزای جامعه با هم هماهنگ باشند و در جهت اهداف کل نظام و سیستم حرکت کنند. به عنوان مثال وقتی یک خودرو میتواند به راه خود ادامه دهد که هر چهار چرخ آن سالم باشد و این چرخها مشکلی نداشته باشند.
برای بقای یک سیستم و نظام اجتماعی لازم است که این چهار خرده نظام اصلی یعنی اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماع با هم هماهنگ باشند. عمده بحث ما در این نوشته درباره کارکرد نظام اقتصادی است، سوال: چرا باید به نظام اقتصادی بپردازیم؟!
اقتصاد به عنوان یک خرده نظام در نظام اصلی جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است، این حوزه بر دیگر حوزههای سیاست، اجتماع، فرهنگ تاثیرگذار است. در سطح کلان اقتصاد قدرتمند موجب حفظ کشور در برابر آسیبها و دخالتهای دشمنان و نیز ثبات سیاسی میشود. کشوری که دارای اقتصاد قوی باشد میتواند از طریق تعاملات و تجارت ها به قطب قدرت در جهان تبدیل شود.
بنابراین اقتصاد بسیار حساس است چراکه تصمیم گیری درست و عاقلانه میتواند کشور را از خطرات و آسیب های زیادی حفظ کند و تصمیمات نا به جا منجر به بروز بسیاری از مشکلات و مسایل هم در حوزه اقتصادی و هم در سایر موارد خواهد شد.
در سطح خرد نیز اگر نگاهی به امارهای ثبت احوال و بیمارستان ها و مراکز بهزیستی و ... بیندازید خواهید دید متاسفانه بسیاری از آسیب های اجتماعی جامعه حاضر ریشه در مشکلات اقتصادی و مالی دارند. ریشه اصلی مسایلی چون اعتیاد، فقر، روسپیگری، طلاق ، کودکان کار، فساد، اختلاس، دزدی و ... ناهنجاریهای اقتصادی است.
قواعد رفتاری؛ یعنی در حوزه اقتصاد در بخش تولید، توزیع و مصرف قواعد رفتاری و آن باید ها و نبایدهای که افراد باید در این بخش رعایت کنند موجود نباشد یا دستخوش تغییرات شده باشند و به میزان نیاز واضح و شفاف برای افراد نباشند، در این وضعیت افراد با حالت انومیک مواجه خواهند شد، به عنوان مثال در حوزه تولید آنومی اقتصادی باعث می شود که شالیکار قوانین و معیارهای لازم برای کشت برنج را نداند یا آن هنجارها برای او قابل درک مافی نباشد.
در بخش توزیع اگر قوانین و هنجارها وجود نداشته باشد فرد با هر قیمت و کیفیت و وجود دلالان و واسطه ها کالاها را توزیع میکند، مثلا ممکن است همین برنج را به صورت گسترده در بازارهای محدود توزیع کند یا احتکار کند و هیچ نظارت پویایی مانع این کار نشود . در واقع آنومی ، بی هنجاری، بی نظمی ایجاد شده در این بخش لطمات جبران ناپذیری را به سایر بخش های جامعه و افراد جامعه وارد میکند .
در قسمت های بعد به تعریف آنومی اقتصادی به صورت گسترده تر و عوامل و اثرات آنومی اقتصادی در جامعه خواهیم پرداخت.
انتهای پیام/4133
انتهای پیام/