جملات زیبا و ناب در وصف پدر
جملات ناب برای بهترین عالم پدر
پدرم! تو تپش قلب خانه ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق، از خانه بیرون میروی و با کشش عشق، دوباره باز میگردی. دهلیزهای قلبم، تقدیم مهربانی تو باد!
*****
دلم میخواهد به بعضی ها بگویم باش، حتی من اگر نباشم، پدرم یکی از آن هاست
*****
احتیاجی به تسبیح نیست …
دستانت را که به من بدهی …
با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم …
پدرم ، دستانت ، چشمانت وصدایت را عاشقانه دوست دارم …
*****
راحت نوشتیم بابا نان داد!
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت،
برای نان همه جوانیش را داد
*****
میخواهم برگردم به روزایی که بالاترین نقطهى زمین، شونههای پدرم بود!
*****
سرم را نه ظلم میتواند خم کند،
نه مرگ،
نه ترس،
سرم فقط برای بوسیدن دستهای تو خم میشود
*****
دوستت دارم بابا. پدرها کسانی هستند که وقتی شما به آنها احتیاج دارید آنجا هستند.شاید نیاز به صحبت کردن یا گریه کردن داشته باشی.شاید هم شانه ای برای تکیه نیاز داری
******
او تلاش می کند که پول کافی برای ما بدست بیاورد. وقتی دست از کارش نمی کشد. اضافه کاری هم در خانه انجام می دهد. آشپزی می کند. شستشو میکند. بهترین شخصی است که یک مرد کوچک می خواهد. دلیل اینکه همگی دوستش داریم این است.دوستت دارم بابا
******
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست.. اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛ و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی که اگر بدانی … چه کسی ، کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛ “پدرت”را می پرستیدی……
*****
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه… و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري
******
پدر جان! ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمیبینمت؛ ببخش تمام نادانیها و نفهمیها و کجفهمیهایم را. اعتراضها و درشتیهایم را و هر آنچه را که آزارت داد.
*****
ﭘــﺪﺭ است که ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﺎیی ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳش ﻧﻴﺴﺖ ....
بی ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮیبگی ﻫﺎﻳش می ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد ...
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ می ﮐﻨد...
خدایا بالاتر از بهشتت چه داری
برای زیر پای پدرم می خواهم ...
*****
پدر یعنی
به تمام مشکلات غیرقابل تحمل
لبخند بزنی به اشک های دخترت که میرسی مو سفیدکنی
قامت خم کنی کم بیاری
*****
پدر جان
سحرگاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه میبخشد
به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت
خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را
با تمام وجودم دوستت دارم.
*****
پدر، از میان مردان جهان من تو را انتخاب می کنم.من خوش شانس ترین فرزند روی این سیاره هستم.دوستت دارم
******
پدر می خواهم بدانی که چقدر دوستت دارم، ابر قهرمان همیشگی من تو بودی
*****
ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم!
******
پدرم کسی است که هر وقت میگوید:«درست میشود» تمام نگرانیهایم به یک باره رنگ میبازد.
پدر یعنی :وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، می فهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه…
******
در زمستان صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از سرماست
در تابستان صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از گرماست
هیچکس نگفت سرخی صورت پدرم از سیلی روزگار است…
*****
کاش، کسی یاد معلمهایمان میداد که اول مهر شغل پدرها را نپرسند؛ وقتی هنوز احترام به همه شغلها را و افتخار به همه پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند. حالا قصه چشمان یتیمی که نم میخورد، بماند.
*****
پدر در برابر توفانهای بیرحم زندگی میایستد؛ آنچنان که گویی هر روز از گفت و گوی کوهستانها باز میآید.
*****
پدر در برابر توفانهای بیرحم زندگی میایستد؛ آنچنان که گویی هر روز از گفت و گوی کوهستانها باز میآید.
*****
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، چطور میتوانستم زنده باشم و صدایت نزنم! راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
*****
پدرم داستانی حماسی است که بارها و بارها در ذهنم تکرار میشود. حماسهای که هیچ مردانگی، غیرت و شجاعتی به پایش نمیرسد.
*****
آن روزها، سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه چیز را فرا میگرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکتهای غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی میریزد.
انتهای پیام/