5 شعر زیبا که با خواندن آنها شور و اشتیاق در وجودتان نقش خواهد بست
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شعر فارسی یکی از غنیترین و سرشارترین منابع ادبی جهان در توجه به ابعاد گوناگون زندگی بشری محسوب میشود؛ مضامینی همچون عشق و سخن عاشقانه، عرفان و وصل الهی، کلام حماسی و ملی، موضوعاتی هستند که همواره در گذر از عصرهای مختلف، مورد توجه شاعران فارسیزبان قرار گرفتهاند و آثار قابلتوجه و بینظیری در خصوص آنها به رشتهی تحریر درآمده است. در این میان نویسندگان و شاعران هر دورهی ادبی، به روش خاص خود این مضامین را پرورانده و تلاش نمودهاند تا در اعتلای فرهنگی زبان فارسی سهمی ادا کنند. در این مقاله تلاش خواهد شد تا نمونههایی از زیباترین و معروفترین اشعار از اساطیر ادب فارسی تا شاعران برجستهی معاصر مورد معرفی قرار گیرند.
غزل عاشقانهی «بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو» از سعدی
سعدی را بدون تردید میتوان یکی از پایههای اصلی ادبیات فارسی و از برجستهترین نویسندگان و شاعران تاریخ دانست. سعدی نهتنها در اشعار و نوشتههای تعلیمی، بلکه در شعر عاشقانه نیز به چنان درجهای از زیبایی و معنا دست یافته است که شاید کمتر کسی را در کل تاریخ ادبیات فارسی بتوان حتی به او نزدیک دانست. اگر از طرفداران اشعار و غزلیات عاشقانه هستید، میتوانید چند شعر کوتاه عاشقانه از سعدی و یا حافظ و مولانا را در این صفحه بخوانید و لذت ببرید. در ادامه یکی از زیباترین و لطیفترین غزلیات عاشقانهی شیخ اجل آورده میشود، غزلی که به روشنی نمودار زیبایی نگاه سعدی به مفهوم عشق است :
بیا که در غمِ عشقت مشوشم بیتو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بیتو
شب از فراق تو مینالم، ای پریرُخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بیتو
دمی تو شربتُ وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همیچِشَم بیتو
اگر تو با منِ مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز دَرکِشَم بیتو
پیام دادم و گفتم : بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بیتو
غزل «حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو» از مولانا
با آن که بزرگی و شکوه مولانا بر همه واضح و آشکار است اما سخن گفتن از حقیقت جلال و وسعت کلام او ابداً کارسادهاینیست. مولانا اقیانوسی از معنا و زیبایی و عشق در آثار خود آفریده است که به تناسب ظرفیت فهم و درک هرکس، نکتهای برای آموختن و کلامی برای شناسایی عشق حقیقی به او ارائه میکند. غزلیات دیوان شمس در سراسر جهان به عنوان نمونهای عالی و کامل از کلام عاشقانه و عارفانه محسوب میشوند. در زیر چند بیتی از غزلی لطیف و موزون از مولانا را خواهیم خواند :
حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو، دیوانه شو
واندر دلِ آتش درآ، پروانه شو، پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان، همخانه شو، همخانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را، پیمانه شو، پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی، مستانه شو، مستانه شو
گر چهره بنماید صنم، پُر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم، رو شانه شو، رو شانه شو
یک مدتی ارکان بُدی، یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی، جانانه شو، جانانه شو
غزل عارفانهی «دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرِ ما» از حافظ
حافظ مشهورترین و برجستهترین غزلسرای تاریخ ادبیات فارسی است و قالب غزل عاشقانه و عارفانه را به اوج زیبایی و معنا رساند. غزلیات حافظ همواره مورد استقبال اهل فن و ادبدوستان بوده و منبع الهام بسیاری از شاعران بعد از خود قرار گرفته است. اشعار حافظ بخشی جدانشدنی از فرهنگ ایرانی است که در آیینها و مراسم مختلفی به آن رجوع میشود. غزلیات حافظ عالیترین مصداق عاشقانهها و عارفانههای ادبیات فارسی هستند که تصنیفهای بسیاری هم بر مبنای آنها اجرا شده است، در این مطلب میتوانید با تفاوت میان تصنیف و ترانه آشنا شوید. در ادامه یکی از زیباترین غزلیات لسانالغیب شیرازی را میخوانید :
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانهی خَمّار دارد پیر ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زآن زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرَد شبی
آه آتشناک و سوز سینهی شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد، «حافظ» خموش
رحم کن بر جان خود، پرهیز کن از تیر ما
شعر «روزی گذشت پادشهی از گذرگهی» از پروین اعتصامی
پروین اعتصامی یکی از برجستهترین شاعران معاصر در سبک ادبیات تعلیمی و قالب قطعه و قصیده و مثنوی است. زبان این شاعر، روان و فصیح و مضامین اشعارش، آموزنده و اجتماعی است. پروین اعتصامی اشعاری زیبا و جاودان در ظلمستیزی و مبارزه با ریاکاری دارد و همچنین تکنیک «مناظره» را استادانه در اشعار خود بهکار میبرد، تا جایی که شعر «مناظرهی مست و هشیار» او، یکی از عالیترین نمونهها در تاریخ ادب فارسی است. برای خواندن زندگینامه پروین اعتصامی و مشاهده اشعار او کلیک کنید. در ادامه شعری پندآموز و زیبا از این شاعر معاصر آورده میشود :
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سرِ هر کوی و بام خاست
پرسید زآن میانه یکی کودکِ یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد : چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت :
این اشک دیدهی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوبِ شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
بر قطرهی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
غزل عاشقانهی «پلنگ و ماه» از حسین منزوی
حسین منزوی، شاعر و ترانهسرایی توانا و خوشذوق بود که غزلیات عاشقانهی او را از موثرترین منابع در جریان احیای غزل معاصر میدانند. غزلیات منزوی ضمن بهرهمندی از صلابت و شکوه ادبیات کهن، مضامین نو و جدیدی را در خود جای داده است. حاصل این قدرت زبانی، سرودن اشعاری جاودان و لطیف و استوار است که همیشه از دلخواهترین نمونهها برای دوستداران شعر عاشقانه شناخته میشود و بارها نیز توسط بهترین خوانندگان کشور مورد استقبال قرار گرفته است. اگر به غزل عاشقانه علاقه دارید، مطالعهی اشعار این شاعر معاصر را فراموش نکنید. شعر زیر از معروفترین غزلیات عاشقانهی او است :
خیالِ خامِ پلنگِ من، به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من -دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد
که عشق -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظهی دیدارت
شروع وسوسهای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم، آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گلِ مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکارِ دغلپیشه، بهانهاش نشنیدن بود
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود
انتهای پیام/
انتهای پیام/