حس مادری «وارش» برای مردم جذاب بود/ صدای نوروزیخوانها هنوز در گوشم میپیچد/ دلتنگ سادگی نوروز هستم
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سید مرتضی حسینی ـ سریال «وارش» که اواخر پاییز امسال پخش خود را از شبکه سوم سیما آغاز کرد یکی از مجموعههای پرمخاطب تلویزیون در سال 1398 بود. سریالی که داستان خود را در بستر جغرافیایی گیلان در مقاطع مختلف تاریخی از اواخر دهه سی تا دهه هفتاد شمسی روایت کرد.
نسرین بابایی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در این سریال ایفاگر نقش میانسالی وارش به عنوان شخصیت اصلی داستان بود. در ادامه گفتگویی با او داشتهایم که از نظر میگذرانید.
آنا:اگر اشتباه نکنم پیش از تعطیلات نوروز امسال، درگیر تصویربرداری سریال «بیگانهای با من است» به کارگردانی آقای احمد امینی بودید.
بابایی: بله، اوایل اسفندماه همراه با گروه سازنده برای ضبط بخشهایی از سریال به بوشهر رفتیم. من در این سریال نقش یک خانم بوشهری به نام«مکرّمه» را بازی میکنم. البته با پررنگ شدن بحث شیوع ویروس کرونا کار تعطیل شد. من هم با توجه به این که شرایط زادگاه و محل سکونتم یعنی استان گیلان اصلاً مساعد نبود مجبور شدم در بوشهر که اوضاع بهتری داشت بمانم؛ البته خوشبختانه دخترم همراه من بود، اما به هرحال دوری از خانواده و محل زندگی خیلی سخت بود و کار برایم به نوعی گره خورد.
نکته قابل تأمل اینجاست که من مثل بسیاری از هموطنانم این مشکلات و دوری از خانواده را تحمل کردم برای این که خودم و سایرین سالم بمانیم، اما متأسفانه برخی در همین مدت و در تعطیلات نوروز، بیتوجه به هشدارها به مسافرتهای خانوادگی و تفریحی میرفتند.
معمولاً در طول سال آنقدر درگیرکارها هستم که ترجیح میدهم نوروز را به خودم و خانوادهام برسم
اقدامات پیشگیرانه به خاطر ترس نیست؛ این نشانه حرفشنوی و مسئولیتپذیری است. برای این است که سلامت بمانیم، چون همه ما به همدیگر نیاز داریم و هنوز کارهای زیادی داریم که باید انجام دهیم. برای من جای سئوال است که کسانی که در کنار خانوادههایشان هستند و از این بابت نگرانین دارند چرا سفر رفته یا بدون این که کار ضروری داشته باشند به مکانهای عمومی و شلوغ میروند؟!
کاش کمی هم به پیامدهای کارشان فکر کنند و با خویشتنداری در خانه بمانند تا همگان از روزهای خوبی که در آینده داریم بهره مندشوند.
در همین روزهای تعطیلات، باوجود این همه اقدامات و هشدارهایی که داده شد بازهم شاهد حضور تعداد زیادی مسافر در شهرهای شمالی بودیم که واقعاً جای تأسف و نگرانی دارد.
آنا: نوروز برای شما چه خاطرات و لحظاتی را یادآوری میکند؟
بابایی: عیدنوروز و تحویل سال برای من همیشه سرشار از خاطره است. نوروز برای من یعنی بوی پارچههای تازهای که آماده دوختن است، بوی لباس نو، بوی شیرینی خانگی، بوی علف تازه و رنگهایی که برای رنگکردن تخممرغ آماده میکنیم.اگر بخواهم خلاصه بگویم نوروز در آن سالها تماماً بوی سادگی و صداقت داشت که برای من خیلی جذاب بود.
آنا: کدام یک از آیینهای نورزی در زادگاه شما برایتان جذابیت بیشتری داشته و در خاطرتان مانده است؟
بابایی: من اهل شهرستان صومعهسرا هستم؛ البته بسیاری از رسوم و آیینها در مناطق مختلف استان گیلان و منطقه شمال کشور مشترک است. یادم هست از حدود 10روز مانده به پایان سال چند نفر از مردان هر محله که معمولاً سنشان بالای پنجاه سال بود، بعد از غروب در کوچه فانوس بهدست راه میافتادند و نوروزخوانی میکردند و به در خانهها میرفتند.
در اشعاری که میخواندند معمولاً نام ائمه اطهار(ع) را میآوردند و آنها را قسم میدادند که سال آینده برای آن خانه سالی پر از برکت و شادی باشد. به نوعی آموزههای مذهبی را با یک آیین ملی پیوند میدادند. آنها علاوه بر فانوسهای روشن، شاخههایی از «کیش» یا همان شمشاد هم در دست داشتند؛ درختی که در همه فصلهای سال برگهایش سبز است. شاخهای از آن را به صاحبخانه میدادند و صاحبخانه هم در عوض آن، شیرینی، آجیل یامقداری پول رابه عنوان تحفه و چشمروشنی به نوروزخوانها میداد.
صدای دلنشین این نوروزیخوانها هنوز هم در گوش من میپیچد و برایم نماد اتفاقات خوب و یک شروع تازه است.این نوروزخوانی برای من خیلی جذاب، شنیدنی و رنگارنگ است.
در چهارشنبه آخر سال هم علاوه بر آتشروشنکردن که در همه جا مرسوم است، خانمهای خانهدار سعی میکنند تا غروب آفتاب همه چیز شسته و تمیز و آماده باشد و هیچ چیز کثیفی در خانه نباشد.
بعد از غروب آفتاب یک ظرف سفالی یا شیشهای را سهبار میشکنند. اعتقاد دارند که هرچه مشکل و اتفاق بد است با این کار از خانه بیرون میرود. در واقع این شکستن، آخرین اتفاق بد این خانه است و از خدا میخواهند که هر چه سنگ و مانع است از سر راه خانواده کنار برود. برای شام هم معمولاً رسم است که ترشیتره و ماهی سفید شکمپر میپزند.غذای شب عید هم که همان سبزیپلو با ماهی معروف است.
سفرههای هفتسین، بسیار ساده اما صمیمی و شاد بود. رنگی داشت که به نظر من هیچ نقاشی دیگر نمیتواند ترکیب آن رنگ رویایی را پیدا کند. این طراحیهای عجیب و غریب و بریز و بپاشهایی که در سالهای اخیر رایج شده را اصلاً نمیپسندم. آن سادگی که در وجود آدمها و این گونه مراسم بود را خیلی دوست دارم و همیشه دلتنگش هستم.
آنا: خودتان ترجیح میدهید تعطیلات عید را چگونه بگذرانید؟ تنهایی و جاهای دنج را ترجیح میدهید یا رفتن به جاهای شلوغ و دید و بازدید و...
بابایی: معمولاً نوروز برای من روزهای مرورکردن کارهای سال قبل است؛ انگار قرار است یک کتاب درسی را دوره کنم و بعد بروم سراغ کتاب بعدی؛ بنابراین ترجیح میدهم در کنار اعضای خانواده و یک جای دنج باشد بنویسم، مطالعه کنم و موسیقی گوش بدهم.
بیرون رفتن را خیلی دوست ندارم. معمولاً در طول سال آنقدر درگیرکارها هستم که ترجیح میدهم این دو هفته را به خودم و خانوادهام برسم.
آنا: سال 98 از لحاظ فعالیت های حرفه ای برای شما چگونه بود؟
بابایی: من همیشه یکی از دعاهایی که در زمان تحویل سال میکنم این است که زیاد در خانه نمانم و سرکار باشم. خدارا شکر میکنم که سال گذشته صدایم را شنید و راهم را روشن کرد. شهریورماه 98 توانستم جایزه بهترین بازیگر زن بخش بینالملل چهاردهمین جشنواره تئاتر خیابانی مریوان را برای بازی در نمایش «خون عروسک» به کارگردانی یاسر میرحمیدی کسب کنم.
تجربه بازی در فیلم سینمایی «لیلاج» برایم بسیار ارزنده بود. «خورشید» نقشی بود که برایش زحمت زیادی کشیدم و با آقای داریوش یاری به عنوان کارگردان به یک اعتماد متقابل رسیده بودیم.
تقریباً همزمان با اکران فیلم سینمایی لیلاج سریال «وارش» هم از تلویزیون پخش شد که آن هم برای من یک اتفاق بسیارخوب بود و از همین جا به آقایان احمد کاوری (کارگردان) محمودرضا تخشید (تهیهکننده) و کامبیز دارابی ( مدیر تولید) خداقوت میگویم.
اقدامات پیشگیرانه در قبال کرونا به خاطر ترس نیست؛ این نشانه حرفشنوی و مسئولیتپذیری است
وارش سریالی بود که به همت و هنر یک گروه درجه یک ساخته شد. هنوز هم در ذهن مردم هست و حتی در بوشهر هم مرا با اسم وارش میشناختند و آن حس مادری این شخصیت برایشان جذاب بود. وقتی پخش سریال تمام شد، حال همه عوامل خوب بود و این نشان میدهد که یک کار موفق بوده. امیدوارم این گروه در آینده هم برای ساخت یک اثر دیگر دوباره دور هم جمع شوند.
آنا: برای سال 99 چه برنامهای دارید؟
بابایی: راستش من از آن دسته آدمها نیستم که خودم را به وقایع و لحظهها بسپارم. سعی میکنم خودم برای لحظههای زندگی تصمیم بگیرم، تلاش کنم و پیش بروم. اما وقتی موقعیتهای نادری مثل این روزها پیش میآید چارهای نیست جز این که خودت را به زمان بسپاری. باید در خانه بمانیم و ببنیم که ویروس کرونا تا کجا پیش میرود و چه زمانی حال مردم خوب میشود.
من هم منتظرم تا شرایط کشور عادی شود. چون همه فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی حتی آنهایی که در مرحله پیشتولید بودند تعطیل شده.
فعلاً در حال خواندن نمایشنامه «افرا» نوشته استاد بیضایی هستم که قرار بود بعد از تعطیلات نوروز به کارگردانی مهرداد هنرمند عزیز آن را کار کنیم. نمایش دیگری هم به کارگردانی آقای بهزاد عشقی آماده اجرا داشتم که آن هم لغو شد و انشاالله بعد از رفع این شرایط روی صحنه میرود.
آنا: در پایان اگر حرف ناگفته یا نکتهای دارید بفرمایید.
بابایی: امیدوارم خداوند خواستههای قلبی شما را که در آن خیر است برآورده کند. سال جدید را به همه ایرانیان عزیز و هم استانیهای خوبم در گیلان سرسبز تبریک می گویم. در عید امسال هم شادی و دلخوشی و شیرینی هست، فقط امسال باید صبوری را هم به آن اضافه کنیم. صبوری کنیم تا انشاالله همیشه همدیگر را در کنار هم داشته باشیم. قطعاً امسال هم با همین سختیها خاطره میشود.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/