دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

ابوالمؤَیَّد بلخی؛ نخستین نویسنده داستان‌های شاهنامه در ادب فارسی

شاعر و نویسنده قرن چهارم را از نخستین تدوین‌کنندگان شاهنامه منثور می‌دانند.
کد خبر : 468052
rdhsf6n7.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



ابوالمؤید بلخی، شاعر و نویسنده قرن چهارم هجری قمری است. او را از نخستین تدوین‌کنندگان شاهنامه می‌دانند.


از سال تولد و جزئیات زندگی و تحصیلات وی اطلاعی در دست نیست. به اعتبار نسبتش در بلخ به دنیا آمده است.


گویا «مؤید» تخلص می‌کرده است. وی نخستین شاعری است که داستان یوسف و زلیخا را به نظم درآورد.


ابوالمؤید با دربار سامانیان در ارتباط بوده و گاه به مدح امرای این خاندان پرداخته است. وی از شعرا و مورخان و فاضلان مشهور روزگار خود بود. کتاب عجایب البلدان را که بدون شک از آثار خود اوست، به نام ابوالقاسم نوح بن منصور (365-387ق) نگاشت.


آثار ابوالمؤید بلخی


ابوالمؤید بلخی آثاری در نظم و نثر پدید آورد که برخی از آنها عبارت‌اند از:


1. عجایب البلدان، این کتاب به نام‌های عجایب‌الاشیاء، عجایب‌الدنیا، هفت اقلیم و عجایب برّ و بحر نیز شهرت دارد. در آغازِ نسخه‌ای از این کتاب، که اکنون در کمبریج است، نام عجایب‌الشیاء و در پایان آن عجایب‌الدنیا آمده است. به نظر می‌رسد که این کتاب نام خاصی نداشته و عناوین مذکور را کابتان یا مؤلفان تذکره‌ها و مورخان به آن داده‌اند.


نسخه‌هایی از این کتاب در کتابخانه‌ها محفوظ است. افزون بر اینها، ملک‌الشعرای بهار نیز نسخه‌ای از آن را در اختیار داشته است که تفاوت‌هایی با نسخه کمبریج دارد. ظاهراً اصل کتاب از بین رفته است و مؤلفی دیگر در تحریری جدید مطلبی بر آن افزوده است؛ زیرا اولاً برخی واژه‌های عربی یا مفردات و ترکیبات پارسی مربوط به بعد از سده چهارم هجری در آن راه یافته است، ثانیاً برخی از رویدادهای مربوط به سال‌های 562، 606، 613، 617ق در این کتاب دیده می‌شود.


معلوم است که مؤلف دوم، که گویا از اهالی مراغه آذربایجان بوده است، مطالبی از عجایب‌المخلوقات نجیب همدانی، مسالک و ممالک، تاریخ سلطان محمود و نیز برخی از مشاهدات خویش را بر آن افزوده است. به‌طور کلی می‌توان گفت که در تمام کتاب یکدستی از دست رفته و از کهنگی عبارات آن کاسته شده است.


2. شاهنامه، این اثر در زمره نخستین شاهنامه‌های منثور بوده و از آن با نام‌های شاهنامه بزرگ و شاهنامه مؤیدی یاد شده است. این شاهنامه اکنون در دسترس نیست. اگر گرشاسب‌نامه را بخشی از این کتاب بشماریم، تنها بخش برجای مانده از آن همان پاره‌هایی از گرشاسب‌نامه است که در تاریخ سیستان آمده است.


در لغت‌نامه دهخدا آمده که شاهنامه ابوالمؤید بلخی، ظاهراً قدیمی‌ترین این نوع کتاب است و قدیمی‌ترین مأخذی که در آن از این کتاب یاد رفته، تاریخ طبری است که در آن عاقبت کار جمشید و اسامی اولاد و اعقاب او آمده است؛ در کتاب قابوسنامه تألیف عنصرالمعالی هم نام این کتاب ذکر شده است؛ در کتاب مجمل‌التواریخ، که در 560ق تألیف شده است، نیز از شاهنامه ابوالمؤید بلخی سخن به میان آمده است؛ در تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار ضمن شرح و بیان ولایات رویان از شاهنامه مؤیدی یاد کرده است.


شاهنامه ابوالمؤید بلخی مهم‌ترین اثر تاریخی است که در دوره سامانیان نوشته شده. نخستین کسی که بدین شاهنامه اشاره کرده، بلعمی است. از این رو، می‌توان گفت که تاریخ تقریبی تألیف آن به پیش از 352ق بازمی‌گردد. 


بلعمی و پس از او برخی دیگر از تاریخ‌نویسان در نگارش آثار خود، به‌ویژه در بخش‌های مربوط به اساطیر ایران، از شاهنامه ابوالمؤید بهره جسته‌اند. برخی از فصول این شاهنامه و روایات و داستان‌هایی که درباره پهلوانان اسطوره‌ای و شاهان در آن آمده، مانند اخبار آغَشِ و هادان (از پهلوانان عهد کیخسرو)، کی‌شکن (برادر کیکاووس)، گرشاسب و نوادگان او، نریمان و سام یا در شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی نیامده، یا به اختصار از آنها سخن گفته شده است.


منابع کهن در این باب که گرشاسب‌نامه بخشی از شاهنامه بوده یا کتابی مستقل است، به‌روشنی سخن نگفته‌اند؛ مثلاً صاحب مجمل‌التواریخ گرشاسب‌نامه را از دیگر آثار ابوالمؤید جدا دانسته و بلعمی گفته است گرشاسب‌نامه بخشی از شاهنامه بزرگ ابوالمؤید بوده است.


3. یوسف و زلیخا، از آثار منظوم ابوالمؤید است. تنها مأخذی که در آن از این اثر یاد شده، منظومه یوسف و زلیخاست که به خطا سراینده آن را فردوسی دانسته‌اند. سراینده این منظومه، ابوالمؤید بلخی را نخستین کسی دانسته است که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشیده است. از ابیات منظومه یوسف و زلیخا اثر ابوالمؤید چیزی بر جای نمانده است. 


ابوالمؤید بلخی احتمالاً دیوانی هم داشته که اشعار پراکنده‌ای از آن در تذکره‌ها و فرهنگ‌های لغت نقل شده است.


انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب