گاهی کاری که از خون برمیآید از شمشیر ساخته نیست
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - غم از دست دادن مجاهد شهید حاج قاسم سلیمانی بهت و بغضی برای مردم ایران و بلکه آزادگان سراسر دنیا به همراه داشته که حتی با وجود گذشت چند روز از این اتفاق، شرح آن در قالب کلمات بیان شدنی نیست. از قدیم گفتهاند که «آب دریا اگر نتوان کشید، پس به قدر معرفت باید چشید» لذا چند خطی همراه میشویم با دلنوشتهای از «محمد اصولی» در وصف حال و هوای این روزهای قلوب احرار عالم.
سلام سردار! چند روزی است که گریه امانمان نمیدهد؛ بغضمان فرونمینشیند؛ اشکمان خشک نمیشود؛ قلبمان آرام نمیگیرد؛ رفتنت عادی نمیشود؛ غمت کمرنگ نمیشود. سردار، سینههایمان تنگ است؛ چه کردهای با قلبهای ما؛ چه کردهای که همه اینگونه در غم فراقت بالبال میزنند.
ما که هیچ، چه کردهای با قلبِ ولی. یا نه، ولی چه کرده است با قلب تو. این چه عشقی است میان ولی و سربازش که مثالش در تاریخ کم است. ماندهام بگویم سلمان بودی برای محمد (ص) یا شاید هم ابوذر یا حمزه؛ مالک بودی برای علی (ع) یا شاید هم عمار؛ حبیب بودی برای حسین (ع) یا شاید هم عباس؛ اما نه، تو همان بودی که بودی، تو قاسم بودی برای سید علی. چه حسادت برانگیز بود بوسه ولی بر تو و چه دلنشین بود دست بر سینه ارادتت بر او.
وقتی خبر شهادتت را شنیدم با خود گفتم مولی در رسایت الْآنَ إِنْکَسَرَ ظَهْری را گفته است؛ اما وقتی آمد خانهات برای سرسلامتی به بانو، محکم بود، خم به چهره نیاورد، نه اشکی، نه بغضی، باصلابت مثل همیشه؛ اما میدانستم یک جایی این بغضِ فروخفته خواهد شکست. «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» و بغض و اشک و آه مولی.
خلاصه سردار بعد از تو قیامت شد. برای تشییعت همه آمدند، همه. بغض میکردند؛ اشک میریختند، فریاد میکشیدند، سینه میزدند. همه، رمز این دلدادگی را اخلاص تو میدانستند. اخلاص یعنی اینکه برای خدا رفتی، برای خدا ماندی، برای خدا جنگیدی. جملات شهید همت را که به یاد داری:
«برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه باید اخلاص داشته باشیم...
و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم، یه سرمایه میخواد که از همه چیزمون بگذریم...
و برای اینکه از همه چیزمون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیزمون با خدا باشه...
آنقدر پاک باشیم که خدا کلاً ازمون راضی باشه...
قدم بر میداریم، برای رضای خدا
حرف میزنیم، برای رضای خدا
شعار میدیم، برای رضای خدا
میجنگیم برای رضای خدا
همه چی، همه چی، همه چی خواست خدا باشه...
که اگر شد، پیروزی دَرِش هست...
چه بکشیم و چه کشته بشیم، اگر اینچنین بشیم، پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا نداره برامون...».
همین روحیه بود که همت را همت کرد و تو را قاسم سلیمانی. تو خواستی کوچک باشی خدا بزرگت کرد. خواستی سرباز باشی سردارت کرد. خواستی حرف نزنی صدایت را به تمام عالم رساند. خواستی دیده نشوی تو را به رخ تمام عالم کشید. چه کیفی میکند خدا با تو. چه پزی میدهد با تو به فرشتگان. چه محشری به پا کرده است خدا با تو. چه بده بستانی کردی باخدا.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند پس (دشمنان دین را) به قتل میرسانند و (یا خود) کشته میشوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست؟ پسازاین معاملهای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است.»
آری رمز و راز این عزت، معامله با خدا است. معاملهای پرسود. کم میدهی و زیاد میگیری. جان میدهی و محبوب جانان میشوی.
«بلي من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه ولا خوف عليهم و لا هم يحزنون
آرى، كسى كه با اخلاص به خدا روى آورد و نيكوكار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد»
او هم خون محبوب خود را هدر نمیدهد. خون ریخته را خون تازه ای میکند در رگهای بشریت. آخر، گاهی کاری که از خون برمیآید از شمشیر ساخته نیست. خون حسین را دیدی که چگونه قلبهای تیره را روشن کرد؛ زنگار از رخ دین زدود. اگر خدا بخواهد خون تو نیز قیامت خواهد کرد. هیچ نشده خود را باختهاند. واسطه پشت واسطه که شاگردان و همرزمانت کاری به کارشان نداشته باشند. ماهم به فکر انتقام هستیم اما راستش را بخواهی هرچه کنیم انتقام خون تو نمیشود. حرف دل ما را سید حسن گفت. او سر ترامپ را از کفش تو کمارزشتر خواند و چه زیبا گفت؛ اما اگر من بودم این قیاس را هم نمیکردم. کفش حاج قسم متبرک است به خاک کربلا و نجف و زینبیه. متبرک است به وجود حاج قاسم.
و حرف آخر، نمیدانم چرا دوست داشتم بهگونهای شهید میشدی که پیکرت بازنمیگشت. اینگونه مرثیه تو که بیشتر عباسی است، فاطمی هم میشد. چه کنم که خود خواستی همانند عماد مغنیه شهید شوی؛ و آنچه از تو یادگار ماند چیزی نبود جز انگشت و انگشتری.
انتهای پیام/4139/
انتهای پیام/