ماجرای کنارهگیری قهرمان مچاندازی کشور از مسابقات چه بود؟
به گزارش آنا، شایان طالع در یادداشتی مفصل با عنوان «من و مسئله دیگری» نوشت:
از سال 1386 که مسابقات مچ اندازی به طور رسمی و زیر نظر فدراسیون پرورش اندام شروع شد تا همین 3 سال قبل درست پیش از مسابقاتِ قهرمانی آسیا در گرگان پای ثابت مسابقات بوده و در همه آنها قهرمان می شدم.
بیرجند و گنبد کاووس دو قطبِ مچ اندازی ایران محسوب می شدند و معمولا ورزشکاران با استعدادی از این دو ناحیه در مسابقات شرکت می کردند، از بین 24 مدالِ طلای دست چپ و راست، 16-17 مدال بین این دو تیم تقسیم می شد. من هم که در وزن 60 کیلوگرم به عنوان شرکت کننده آزاد (بدون تیم) از تهران شرکت می کردم غیر از مسابقه اول که توسط حریفی از بیرجند شکست خورده و سوم شدم، در تمام مسابقات بعدی مدالِ طلا را به چنگ آوردم.
حریف بیرجندی نیز بعد از آن مسابقه در قهرمانی استان (خراسان جنوبی) با شکست از همشهری خود «حسن . ع» دیگر در مسابقات قهرمانی کشور، جایزه بزرگ و کاپ آزاد شرکت نکرده و از آن تاریخ به بعد حریف من در مسابقات «حسن . ع» بود؛ پسری مهربان، خوشرو و البته در حین مسابقه بسیار بد قلق. حسن از بیرجند، حسن حبیب الله زاده از اردبیل (مطمئن نیستم)، حریفی از گنبد کاووس (نامش خاطرم نیست) و در نهایت مربی خوشنام پرورش اندام و مچ اندازی استان مازندران، مجید قبادی عزیز، حریفهای خطرناکی برای من محسوب می شدند.
همانطور که قبلتر گفتم غیر از اولین مسابقه که به مقام سومی رسیدم در باقی مسابقات اول شدم، اما هر بار که با «حسن . ع» روبه رو می شدم، بد قلقی هایش شروع می شد و نمی توانستم به مانند باقی رقبا او را نیز به آسانی شکست دهم، این موضوع مرا آشفته کرده و باعث می شد قبل از هر مسابقه بارها او را مجسم کرده و حدس بزنم از چه تکنیک هایی استفاده می کند و من در برابر او از چه تکنیک هایی استفاده کنم. در آخر نیز من اول، او دوم و مجید یا آن دو دیگر سوم می شدند، این جریان تا آخرین مسابقه ای که شرکت کردم به همین منوال بود تا اینکه در آن مسابقه متوجه شدم تیم خراسان جنوبی در جاده تصادف کرده و «حسن» با مصدومیت شدیدی روبه رو شده است، متاسفانه در همان تصادف چند تن از اعضای تیم به مانند خسرو که او نیز قهرمان آسیا بود، مرحوم شدند.
در این مسابقه کاملا بی دغدغه قهرمان شدم اما اتفاقی که افتاد این بود که بعد از آن دیگر آن حس مورد توجه قرار گرفتن توسط مردم، تشویق ها و ... دیگر شعفی در من ایجاد نمی کرد، هر چند قبل تر هم درست پس از مسابقات به خاطر فشاری که بر من وارد می شد علاقه ای به شرکت در رقابت بعدی را نداشتم اما بعد از چند روز این شوق در من افزایش پیدا کرده و بسان قبل تمرین ها را از سر گرفته و برنامه ریزی می کردم که چگونه مسابقه دهم و قهرمان شوم و البته مورد توجه دیگران قرار بگیرم، اما این بار این حس در من شکل نگرفت، بعدتر از طریق دوستان متوجه شدم «حسن» بهبود یافته ولی به خاطر وجود پلاتین در دستش دیگر نمی تواند مسابقه دهد. من نیز دیگر در مسابقه ای شرکت نکردم.
با اینکه قبل تر تمام هَم و غَم ام این بود که او را از میدان بِدر کنم اما اکنون که او به طور کامل از مسابقات خارج شده بود تمایلی برای مسابقه دادن نداشته و آن شوقی که بعد از مسابقه توسط تشویق ها، تحسین ها، عکس ها و چه و چه در من ایجاد می شد، دیگر در من اثری نداشت و من از شرکت در مسابقه بعدی انصراف دادم. بعد از آن، در مسابقه قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی «حسن حبیب الله زاده» قهرمان شد و به تبع آن در قالب تیم ملی ایران در مسابقات قهرمانی آسیا در گرگان با غلبه بر حریف ازبک که او خود قهرمان جهان بود توانست مدال و کاپ قهرمانی آسیا را ازان خود کرده و همه را متعجب کند.
توضیح تصویر: من در حال آماده سازی خود قبل از مسابقاتِ کاپ آزادِ مچ اندازی پاکدشت و قوی ترین مردان کرج دسته 75- کیلوگرم
انتهای پیام/