دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
05 تير 1398 - 11:07

پایان حسرت ۲۲۰ ساله

امروز پس از ۲۲۰ سال آنچه می‌بینیم آرزوی به بغض نشسته سلسله نسل‌های ایرانیان است که پس از تحقیر و وابستگی، روی پای خود ایستاده‌ایم و ابهت قدرت‌های مادی جهان را به سخره گرفته‌ایم.
کد خبر : 400829
download (1).jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، ایرانیان برای اولین بار غرب جدید صنعتی را از صدای توپخانه روسیه در جنگ‌های دوگانه ایران و روس شناختند. از این تاریخ بود که هیبت و عظمت ایرانِ قبل و بعد از اسلام طی ۲۵ سال به کلی فروپاشید. تقارن این دوران با شروع استعمار و صنعتی شدن غرب باعث گردید تا ایران ضعیف شده در آن دو جنگ، همچون بیماری لاعلاج، آلت دست دو قدرت فایق آن روز یعنی روسیه و انگلیس باشد. هرگاه آن‌ها مطالبه‌ای داشتند و ایرانیان از پذیرش آن سر باز زدند، مصیبتی را بر آنان تحمیل کردند. تاریخ ایران از این زمان (۱۲۱۸ قمری) تا انقلاب اسلامی سراسر داستان تجزیه کشور، قرارداد‌های استعماری، کاپیتولاسیون، صدراعظم‌ها یا پادشاهان دست‌نشانده و کودتاست. تقریباً در این دوران ۱۸۰ ساله هیچ نقطه افتخاری در تاریخ ایرانیان ثبت نشده است، حتی در دورانی که ایران صاحب مشروطه، مجلس، قانون و انتخابات شده بود، باز می‌توانستند پادشاه بیاورند و ببرند و کاپیتولاسیون را تحمیل نمایند. مثال‌های تلخی برای این دوران در تاریخ ثبت است که هر ایرانی‌ای که از آن آگاهی یابد، ذائقه خود را تلخ شده می‌یابد و عرق شرم از یک‌سو و نفرت از سوی دیگر غرورش را احاطه می‌کند.


حاکم هرات در سال ۱۲۳۶ خورشیدی اعلام استقلال کرد. ناصرالدین‌شاه سپاهی را برای محاصره آنجا فرستاد، اما بلافاصله انگلیس جزیره خارک و بوشهر را تصرف کرد و عازم شیراز شد. شاه بلافاصله دستور تخلیه هرات را صادر کرد و طبق معاهده پاریس استقلال هرات را به رسمیت شناخت. در مثالی دیگر، خانم شیل، همسر سفیر وقت انگلیس در ایران در زمان صدارت امیرکبیر (۱۲۶۸-۱۲۶۴ قمری) در خاطرات خود می‌نویسد: «ایران امروز مانند برّه رام در دامن انگلیس و روسیه جابه‌جا می‌شود. امیر می‌خواهد این بره را از دامن آن‌ها بیرون بکشد، اما هرگز نخواهد توانست» و البته درست می‌گفت و همین اتفاق افتاد و امیر در کمتر از چهار سال صدارت، عزل و کشته شد و جنازه وی را نیز از ایران به در کردند. در مثالی دیگر میرزا آغاسی، صدراعظم محمدشاه هشت سال پس از شکست دوم از روسیه می‌نویسد: «برای کاری از کاخ گلستان به سمت دوشان‌تپه در شرق تهران روان شدم که دیدم از پشت سر صدایی می‌آید. یکی از اعضای دفترم بود و گفت: از سفارت روسیه آمده‌اند با شما کار دارند. گفتم به طرف بگو می‌روم دوشان‌تپه و برمی‌گردم، اما فرستاده گفت: باید همین الان برگردی! گفتم مگر سفیر روسیه است؟ گفت، خیر کارمند سفارت است.» در جمع‌بندی این داستان خود می‌نویسد: «مرده‌شور حکومتی را ببرد که کارمند سفارت روسیه برای صدراعظم آن تصمیم می‌گیرد».


این دوران تلخ با شروع انقلاب اسلامی معکوس شد، اما در این ماه‌ها و روز‌ها که ایران یکپارچه مقابل قدرت اول نظامی‌-اقتصادی جهان ایستاده است و طرف مقابل روزی چندبار می‌گوید «ما دنبال جنگ با ایران نیستیم»، می‌توان آن حسرت ۲۲۰ ساله را پایان یافته دانست. وقتی رهبر این کشور به فرستاده رئیس‌جمهور امریکا –که خود نیز شأنی در جهان دارد- می‌گوید من ترامپ را شایسته مبادله نامه هم نمی‌دانم چه رسد به مذاکره و ترامپ پاسخ می‌دهد که: «بله نه ایرانیان فعلاً آماده مذاکره‌اند و نه من»، یعنی آن دوران گذشته است. ما هواپیمای آنان را در سرزمین‌مان ساقط می‌کنیم، اما آنان توجیه می‌کنند که «شاید اشتباهی شده باشد». تصمیم به جنگ محدود می‌گیرند، اما به آنان مشاوره می‌دهند که ایران امروز آن کشوری نیست که به جنگ محدود شما پاسخ نامحدود ندهد. از مذاکره بدون پیش‌شرط تا سلسله میانجیان تا اعتراف نزد رئیس فلان کشور که اشتباه کردم از برجام خارج شدم را در پرونده دارند، اما هیچ روزی نیست که یک یا دو مسئول امریکایی نگویند ما دنبال جنگ با ایران نیستیم. در نقطه مقابل آمادگی ایران را بازدارنده ارزیابی می‌کنند و فرماندهان سپاه با صراحت می‌گویند ناو‌های امریکا امروز برای ما تهدید نیستند بلکه هدف هستند و ۱۲ سال پیش مسئله آنان را حل کردیم و این‌گونه ناوشان نیز در اقیانوس هند می‌ماند و جلوتر نمی‌آید. این سرمایه و این قدرت بازدارندگی بعد از ۲۲۰ سال چگونه به‌دست آمده است؟ چرا برخی نمی‌خواهند احیای عظمت تاریخی ایران را ببینند؟


معمولاً هیچ ملتی در تاریخ به خاطر پیروزی یا شکست ستایش نمی‌شود. یزید ظاهراً پیروز صحنه کربلا بود، اما پیروزی وی با ظلم معنا شد. امریکا با اتم هیروشیما و ناکازاکی را نابود کرد، اما پیروز شناخته نمی‌شود. در نقطه مقابل هیچ‌کس سلطان حسین صفوی را به خاطر سقوط اصفهان نمی‌بخشد.


به تعبیر مقام معظم رهبری اگر او به بیرون شهر می‌آمد و مقاومت می‌کرد و کشته می‌شد امروز در تاریخ به‌عنوان شهید ایستادگی شناخته می‌شد. هیچ‌کس فتحعلی‌شاه را نمی‌ستاید و همه او را به بی‌عرضگی و زن‌بارگی متهم می‌کنند که ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از حاصلخیزترین بخش‌های ایران را از دست داد. آنچه تاریخ به احترام آن خواهد ایستاد، ایستادگی یک ملت است.


ایستادگی مقابل حمله دشمن، موجه‌ترین و مشروع‌ترین نوع دفاع است و پیروزی در این ایستادگی قطعاً پرافتخارتر از پیروزی پس از حمله به یک سرزمین یا کشور دیگر است. 


در جنگ تحمیلی نه ما جایی را تصرف کردیم و نه شروع‌کننده جنگ بودیم، اما فقط ایستادیم و امام فرمود: «در جنگ پیروزی از آن ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارت چیزی به دست نیاوردند.» بنابراین ما شروع‌کننده هیچ نبردی نیستیم و، اما هیچ ستم و ظلمی را به آغوش نخواهیم کشید. خواهیم ایستاد و تاریخ را در مقابل این ایستادگی به مالکیت خویش درخواهیم آورد و آیندگان رمز این ایستادگی و نتایج آن را تمسک به اسلام و علمای آن خواهند شناخت. امروز و پس از ۲۲۰ سال آنچه می‌بینیم آرزوی به بغض نشسته سلسله نسل‌های ایرانیان است که پس از ۱۸۰ سال تحقیر و وابستگی و استضعاف روی پای خود ایستاده‌ایم و ابهت قدرت‌های مادی جهان را به سخره گرفته‌ایم و «واژه جنگ» برای ملت ایران هیچ حسی را تحریک نمی‌کند. امام به ما آموخت که رمز استمرار همان رمز پیروزی است و آن وحدت کلمه است. هزینه ایستادگی قابل دفاع‌تر از هزینه تسلیم است. غرور تاریخی ایرانیان در دست نسل امروز امانت است. ما امروز امانتدار یک تاریخ کهن هستیم.


منبع:جوان


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب