دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 خرداد 1398 - 13:34

حجت موحدیان /////////////

////////////
کد خبر : 383273

از کی وارد فعالیت‌های قرآنی شدید؟


- من از دوران کودکی، خدا را شکر در یک خانواده قرآنی و مذهبی متولد شدم و این از نعمات و الطاف الهی بود واقعاً و این موضوع باعث شد که برادران من که می‌رفتند جلسات قرآن، از همان سنین چهار و پنج سالگی دست من را هم می‌گرفتند و همراه خود به این جلسات می‌بردند. در آن زمان استاد حسینی‌پور در دامغان جلسات قرآنی برگزار می‌کردند (و هنوز هم آن جلسات هست و ادامه دارد)، و من را در آن جلسات از این طریق می‌بردند و می‌نشستم و وقتی تلاوت‌ها را گوش می‌کردم خیلی برایم جذاب بود. آن موقع که پنج‌ساله بودم مهد قرآن می‌رفتم و یک‌سری سوره‌های کوچک را به ما یاد می‌دادند و حفظ می‌کردیم. درواقع حالت مکتب داشت.


اولین سوره که حفظ کردید؟


- یادم نیست اما قطعاً سوره توحید بوده. بعد این باعث شد که کم کم اینجا من حفظ می‌کردم، می‌رفتم در آن جلسه قرآن، جلسات قرآن شب‌های جمعه برگزار می‌شد. اوحدی‌زاده و حسینی‌پور بود، عیسی‌خان، یک قاری بین‌المللی هم دارند، پسر آقای حسینی‌پور رتبه اول مسابقات بین‌المللی تهران شد، دانش‌آموزی. این جلسات این‌قدر برای من جذاب بود که این سوره‌هایی که حفظ می‌کردم، می‌گفتند حجت شما هم بخوان، من هم خیلی شنگول می‌رفتم پشت میکروفن می‌نشستم و می‌خواندم و همه تشویقم می‌کردند. این که همه تشویق می‌کردند خیلی برایم خوشایند بود و واقعاً تشویق می‌شدم که دفعه بعد که آدم یک سوره دیگر را حفظ کنم و بیایم. بعد از اینکه وارد این جلسات شدم، سوره‌هایی را هم که حفظ می‌کردم، نوار استاد پرهیزکار را داداشم با من کار می‌کرد و من با آن حفظ می‌کردم. در واقع شاید آیات را حفظ نمی‌کردم، آهنگ‌ها را حفظ می‌کردم. استاد پرهیزکار هم آهنگین می‌خواند و خیلی جذاب مخصوصاً برای بچه‌ها. برای من که خیلی خوب بود. یادم است که سوره «بینه» را حفظ کرده بودم و استاد پرهیزکار خیلی آن را قشنگ خوانده بود و من هم خیلی این سوره بینه استاد پرهیزکار را دوست داشتم و این را آمدم در همین جلسات قرآن چندین بار خواندم. یعنی از بس که احتمالاً خوب می‌خواندم مرتب می‌گفتند که شما سوره بینه را بخوان. خیلی جالب بود. از آخر قرآن شروع کردیم به حفظ کردن که به سوره بینه رسیدیم به این صورت بود. در واقع شاید همین آهنگین خواندن و استعداد خوبی که در زمینه گوش کردن الحان داشتم و گوش موسیقایی داشتم، این باعث شد که کم کم از حفظ قرآن یک‌مقدار فاصله بگیرم. یعنی این‌قدر این آهنگین خواندن قرآن بر من غلبه کرد که از آن حفظ قرآن دور شدم و آمدم سمت قرائت قرآن و از آنجایی که جلساتی که در دامغان دایر بود، جلسات تخصصی قرائت قرآن بود و جلسات تخصصی حفظ قرآن نبود، الان هم اصلاً نداریم. جلسات قرائت‌محور است و کم‌کم رفتیم سراغ تقلیدی خواندن. یعنی این دیگر برمی‌گردد به زمانی که کلاس چهارم پنجم یا 9 تا 10 ساله بودم که بنا به تشخیص استاد من تقلیدی کار کردم.


از روی استاد عبدالباسط؟


- بله. بعد آمدیم سمنان ساکن شدیم. کلاس پنجم را دیگر کامل در سمنان بودم. آنجا جلسات دکتر سعید مرامی را می‌رفتم. دکتر سعید هم خیلی ما را تشویق می‌کرد. از سوره شمس شروع کردم به تلاوت تقلیدی استاد عبدالباسط. سوره شمس را خواندم، همین‌جوری قصارالسور استاد عبدالباسط را تمام کردم، بعد آمدیم جلوتر و سوره‌های بزرگ‌ترش به‌خصوص سوره توبه، سوره یوسفش که خیلی خیلی زیبا بود برایم و چقدر برایش وقت می‌گذاشتم و چقدر به نظر خودم خوب می‌خواندم، حالا این از برداشت‌هایی بود که می‌شد. سوره حجر. مثلاً سوره حجرش زیاد برایم جذاب نبود. سوره توبه خیلی جذاب بود. معمولاً می‌گویند با حجر شروع کنید، بعد از اینکه چندتا از قصارالسوره را انجام دادید. یعنی تقریباً یک‌جوری شد من تمام تلاوت‌های استاد عبدالباسط را گوش دادم و تقلیدی‌اش را کار کردم، یک دوره کامل.


یک دوره کامل چقدر طول کشید؟


- این دوره تقریباً تا موقع بلوغ که صدا دچار تغییر می‌شود. حدوداً تا سن 15 و 16 سالگی. بعد دیگر دوره بلوغ شد دیگر نبایستی به صدا فشار آورد. استاد عبدالباسط هم گامش بالاست. یعنی کسی که می‌خواهد مثل عبدالباسط بخواند یک صدای شیک و تمیز و صافی نیاز دارد و ایشان پرده صوتی که می‌خواند پرده صوتی بالایی است و دیگر نمی‌شد خواند چرا که اگر می‌خواندیم صدای‌مان آسیب می‌دید. بعد بنا به تشخیص اساتید، همین مرامی و حسینی‌پور، قرار شد که یک‌مقداری شهاد کار کنم که ببینند آیا شهاد برای من جواب می‌دهد یا نه. قبل از شهاد، مصطفی را پیشنهاد دادند. من سوره حجرات قاف مصطفی را هم خواندم که اصلاً تجربه خوبی نبود برایم و از تلاوت استاد مصطفی زیاد خوشم نیامد و رفتم سراغ شهاد. چرا رفتم سراغ شهاد؟ یادم است که بچه که بودم همیشه قبل از اذان صبح، تلاوتی پخش می‌شد، تلاوت قصارالسور استاد شهاد پخش می‌شد و به خصوص قبل از اذان مغرب. ما مثلاً در کوچه بازی می‌کردیم، این تلاوت این‌قدر زیبا و جذاب بود، به خاطر این تلاوت من می‌رفتم مسجد. آن موقع این هنوز در ذهن من بود و من رفتم سراغ تلاوت استاد شهاد و دوست داشتم آن‌طوری بخوانم. تقریباً دو سال شهاد کار کردم. در این مدت که دوران دانش‌آموزی من تمام شد و 18 ساله شدم، تا این مدت انواع و اقسام مسابقات قرآنی که من شرکت می‌کردم، رتبه اول شهرستان را کسب می‌کردم و می‌آمدیم به استان، رتبه اول استان را هم کسب کردم.


از 15 سالگی تا 18 سالگی؟


- نه، کل دوران دانش‌آموزی‌ام. هم در مسابقات دانش‌آموزی، هم در مسابقات بسیج، هم در مسابقات هلال احمر (آن‌موقع مرسوم بود)، هم مسابقات سازمان تبلیغات که آن موقع بود و خیلی هم جان‌دار بود که الان دیگر برگزار نمی‌شود و هم مسابقات اوقاف. تمام مسابقاتی که شرکت می‌کردیم هم اول شهرستان می‌شدم و هم اول استان.


کشوری چطور؟


- بعد در این بین دو سه‌تا رتبه دوم کشوری هلال احمر را دارم، یک رتبه اول کشوری سپاه را دارم و یک رتبه اول بسیج دانش‌آموزی را دارم. که غالباً هم این‌جور بود که زیر 16 سال شرکت می‌کردیم، شکوفه‌ها بود. به غیر از مسابقات آموزش و پرورشش که این‌جوری نبود. در مسابقات اذان هم همین‌طور که رتبه اول را کسب می‌کردیم و می‌رفتیم به مسابقات کشوری که آنجا موقعی که ما شرکت می‌کردیم به‌صورت جشنواره برگزار می‌شد. البته قبل و بعدش مسابقه بود.


بهتر نیست؟ با خیلی از اساتید صحبت می‌کردیم می‌گفتند از حالت مسابقه‌ای باید دربیاید و جشنواره‌ای شود. نظر شما چیست؟


- نه. چون اگر واقعاً مسابقه است، باید مسابقه باشد. اگر نه، بحث دور هم جمع کردن قرآنی‌هاست آن بله، جشنواره باشد. یعنی شما اگر برای شهرستان و استانش مسابقه برگزار کردی، این را بایستی به انجام برسانی، در کشور هم نشان بدهی که چه کسی اول است و چه کسی دومو


این دوتا در کنار هم می‌تواند باشد؟


- بله. جشنواره هم می‌تواند باشد. بعد وارد دانشگاه شدیم.


وارد دانشگاه شدید آیا بستر آماده‌تر بود؟


- در دانشگاه متأسفانه...


چیزی مثل شهرستان نبود؟


- اصلاً. در محلات خودمان و دانشگاه، مثلاً در بسیج می‌گویند اسم من ... آنجا یک سازوکار خوبی دارد، مخصوصاً اوقافی که سردمدار برگزاری مسابقات است یک سازمان خوبی برایش در نظر گرفته که شهرستانی وجود دارد و استانی که قبلاً یک منطقه‌ای هم بوده و بعد آمده کشوری. من یادم است مثلاً در یکی از مسابقات منطقه‌ای اوقاف که داشتیم من رتبه اول مسابقات منطقه‌ای اوقاف را هم دارم که خیلی واقعاً جاندار بود. در دانشجویی عرصه خوب نبود، یعنی خودمان باید عرصه را ایجاد می‌کردیم و خودمان بودیم و خودمان. به ما می‌گفتند آقا شما که وارد شدید اِ مثلاً چقدر خوب، یک قاری قرآن هم خلاصه وجود دارد، آقا بیایید خانه قرآن و عترتی ما داریم، بیایید دست بگیرید و فلان. خب چی هست اصلاً چه کار می‌خواهد انجام دهد؟ ولی چیزی دستگیرمان نمی‌شد که چی هست و دقیقاً چه کارهایی قرار است انجام دهد و در حیطه‌اش هست، به خاطر همین هم بود که هیچ وقت به ثمر نمی‌رسید جز اینکه فقط بیاییم یک چندتا محفل انس بگیریم. مثلاً زور بزنیم یک بودجه‌ای مثلاً درست شود که برای یک استادی که از بیرون می‌آید یک پولی داشته باشیم که هدیه بهش بدهیم که بیاید و همین صرفاً متأسفانه در همین‌جا ختم می‌شد. چرا؟ چون هیچ جنبه انگیزشی وجود نداشت برای ما که در خانه قرآن و عترت بخواهیم فعالیت کنیم. اگر هم وجود داشت این دیگر خلاصه دلسوزی‌های خودمان بود که در بحث قرآن و در بحث فرهنگی باید کار کرد. چون از آن طرف می‌دیدیم که کلاس‌های موسیقی دارد برگزار می‌شود، حالا کلاس موسیقی نمی‌گوییم بد است چه بسا خیلی از دوستان قرآنی شرکت کنند در کلاس‌های موسیقایی که موسیقی را یاد بگیرند، بد نیست اما ابتذالاتی که از این کلاس‌های موسیقی می‌آمد بیرون مشهود بود. انواع و اقسام کنسرت‌هایی که در دانشگاه برگزار می‌کردند و آنجا چه کارها که نمی‌کردند. باز هم ما مخالف کنسرت نیستیم اگر سالم برگزار شود، اما به این بهانه این گروه‌های موسیقی‌ها می‌آمدند چه کارها که نمی‌کردند. البته دو سه مورد بیشتر در دانشگاه ما نبود. ما هم از سر دلسوزی یک همچین کاری می‌آمدیم می‌گفتیم آقا بیایید محفل انس تشکیل بدهیم که نحوه برخورد با این موضوعات اصلاً درست نیست ولی خب شاید حامی ما بود موقعی که این کار را می‌کردیم. خوبش چه‌کار بود که انجام می‌شد؟ چقدر خوب بود که مثلاً کرسی‌های تلاوت تشکیل می‌دادیم. در پی‌اش هم بودیم اما عملیاتی نمی‌شد، هیچ‌کس استقبال نمی‌کرد. یعنی نمی‌دانستیم، بلد نبودیم که چطوری برداریم بیاوریم. یعنی چه مشوق‌هایی را ایجاد کنیم. البته مسئولان دانشگاه هم خیلی تأثیر داشتند از رئیس دانشگاه بگیرید تا معاون فرهنگی‌اش تا خود مسئول دفتر نمایندگی نهاد در دانشگاه که اساتید را اینها مجاب کنند حداقل خود اساتید بیایند شرکت کنند، اساتید در کلاس‌های‌شان بگویند. اگر اساتید خودشان بیایند شرکت کنند، یک ساعات خاصی مقرر قرار دهند، آقا 20 دقیقه، بیشتر هم طول نکشد، هر صبح یا هر بعدازظهر یا هر قبل از ظهر، یک زمان مشخص که از آن تایم بیشتر نشود کمتر هم نشود، اینها می‌تواند خیلی مؤثر باشد در برگزاری کرسی تلاوت. به نظر من این پیشنهاد خیلی خوبی می‌تواند باشد. اساتید خیلی می‌توانند مؤثر باشند. چطور در مدرسه چشم و گوش و دهان یک دانش‌آموز به رفتار معلمش است و او برایش همه چیز می‌شود و شاکله رفتاری آن دانش‌آموز را انگار دارد معلمش تشکیل می‌دهد. عین همین در اساتید هم هست. یعنی اگر استاد بخواهد واقعاً استاد باشد شاید خیلی از معضلات ما کم خواهد شد. استادهای ما به نظر من آن‌قدری که باید رسالت خودشان را انجام ندادند در این زمینه‌ها، زمینه قرآن و عترت.


این جمع‌بندی تا اینجا.


صوت پرهیزگار چگونه حفظت شد؟ تلاوت قرآن شهاد مسجدی‌ات کرد.


- بله، مخصوصاً تلاوت عادیاتش، عادیات، قریش.


بعد آمدی در کلاس‌های تقلیدی‌خوانی عبدالباسط، گذشت و رفتی سمنان، باز هم عبدالباسط، چهار سال، پنج سال دوره کامل عبدالباسط را دیدی.


- عبدالباسط را به معنای واقعی کلمه تمام کردم. بعد شهاد را شروع کردم و بالغ بر 150 تلاوت شهاد را کامل گوش دادم اما اینکه بخواهم تقلیدی رویش کار کنم شاید هفت تا هشت قرائت بود. تقلیدی کار کردم، حفظش کردم اما 150 تلاوت ناب شهاد را گوش کردم.


خوب هم در این ایام رتبه کسب کردی.


- بله در دوران دانش‌آموزی. ولی در دوران دانشجویی که آمدیم دیگر اصلاً مسابقات را گذاشتیم کنار به همان علتی که گفتم.


دقیقاً چند رتبه اولی داری دوران دانش‌آموزی؟


- نمی‌دانم. حالا مهم نیست. انواع و اقسام رتبه‌های ممتاز. اولی، دومی، رتبه دوم و سوم زیاد دارم.


دانشگاه بستر رشد قرآنی را آماده نکرد، خود دانشجو باید بسترسازی می‌کرد.


- بله.


انتهای مطلبت هم کرسی تلاوت و نقش اساتید است.


- یعنی چرا؟ چون مسئولان ما قرآنی نبودند، الانش هم نیستند. چرا یک چیزی قبول دارند، مثلاً چیز قرآنی را به به و چه چه می‌کنند اما در عمل اصلاً خودشان خیلی دل نمی‌دهند. دوست داشتند که بشود ولی شاید آنها هم بلد نبودند که چگونه باید بستر را فراهم کنند.


اینها هم یک روز دانشجو بودند، دانشجویان ما را ببینی شاید هر کسی نتواند قرآن را حتی از رو بخواند، حالا این قرار است مسئول ما شود.


- بله. در این بین من جلسات قرآنی داشتم در برخی از مساجد سمنان مثل مسجد اهل بیت (علیهم‌السلام) در ایام تابستان غالباً. در دانشگاه هم یک کلاس قرآنی تشکیل دادیم، دورهمی بود با هم‌دیگر یک مروری می‌کردیم.


خوابگاه می‌آمدی، سوره یاسین را خوانده بودم برات.


- خوابگاه را یادم نمی‌آید ولی در مسجد دانشگاه را یادم است چندین بار. آن کلاس‌ها خوب و پربرکت بود و من خودم به‌شخصه خیلی دوست دارم جمع‌های قرآنی، از این جهت که روایت معصوم داریم که در هر نشست و برخاست قرآنی یک رذیلت از انسان دور می‌شود و یک فضیلت اخلاقی بهش افزوده می‌شود، من این را دیده‌ام واقعاً. یعنی در هر نشست قرآنی که ما داشتیم احساس کردم یک چیزی به من اضافه شد و یک بدی از من دور شد.


ما جالس احدٌ ...


- از امام علی(ع) است؟ خیلی جالب است. خیلی برکت داشته. یعنی الان هر چه که داریم از قرآن داریم و یک چیز هم که هست، شاید ادعای خیلی بزرگی باشد ولی عقیده من این است، لااقل دور و اطراف خودم غیر از این ندیدم که افرادی که با قرآن سروکار داشتند و به معنای واقعی کلمه قرآنی بودند، ولو بی‌اخلاقی‌هایی انجام دادند اما قرآنی بودند، اینها در کارشان نماندند، اینها در امورات مادی‌شان نماندند. یعنی خلاصه اینها خانه‌دار شدند و نماندند و جدای از این بحث 3304 برای کارشان نماندند و همه‌شان و هر چه که من می‌بینم یک جایی مشغولند. در این اوضاع بد اقتصادی که همه می‌گویند آقا چرا کار نیست و اشتغال و اینها، من یک قرآنی نمی‌بینم که بیکار باشد. مشغولند و الحمدلله جاهای خوبی هم مشغولند. اینها به واسطه قرآن است.


تحصیلات دانشگاهی‌ات را هم بگو.


- ارشد ریاضیات - رمز دارم. از دانشگاه جامع امام حسین(ع). چون دانشگاه امام حسین(ع) و دانشگاه جامع امام حسین(ع) با هم فرق دارد. دانشگاه امام حسین(ع) افسری می‌شود، دانشگاه جامع امام حسین(ع) جامع است.


فایل دوم


- من ترتیل را خیلی دوست دارم و سعی می‌کنم تا جایی که بتوانم انواع و اقسام ترتیل‌ها را اجرا کنم چون ترتیل‌های مختلفی را گوش داده‌ام. شاید در یک شهرستانی، یک استانی، یک کسی ترتیل خوانده باشد من آن ترتیل را سعی می‌کنم اگر قابلیت دانلود داشته باشد دانلودش کنم و گوش دهم.


حتی قاری داخلی؟


- حتی قاری داخلی و از آن برای خودم یک‌سری قواعدی را الگوبرداری کنم چه در صوتش، چه در لحنش، چه در نحوه اداش، حالا ممکن است زیاد با کیفیت نباشد اما چه بسا در یک غفله ممکن است یک نکته‌ای باشد که من از آن استفاده می‌کنم و این کار را قبلاً هم کرده‌ام. الان هم همین‌طور است. مثلاً در امام جماعت‌های مساجدی که قرآن می‌خرند، حالا نمی‌خواهم اسم سعودیت را ببرم چون وهابیت هم 0100


حالا بردی اسمش را!


- منظور اینکه حتی در قرائت ترتیل ائمه جماعات هم من سعی می‌کنم از آنها نکته‌برداری کنم چه‌بسا مثلاً امام جماعت 0115 باشد و از اینها استفاده می‌کنم و به نظرم ترتیلم از کیفیت خوبی برخوردار است.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب