دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/160

همرزم شهید حاجی‌حسینی: جواد برای اعزام به جبهه سر از پا نمی‌شناخت

همرزم شهید جواد حاجی‌حسینی گفت: جواد برای اعزام به جبهه سر از پا نمی‌شناخت، می‌خواست تاریخ تولدش را تغییر دهد که نشد، جواد بی خبر به کردستان رفت.
کد خبر : 368134
354079_331.jpg

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید جواد حاجی‌حسینی‌آرانی اردیبهشت ماه 1346 در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر نام داشت و مادرش فخری خانم نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند 1362 در طلاییه به شهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و 6 آبان 1373 پس از تفحص، در گلزار شهدای امام‌زاده محمد بن هلال بن علی(ع) زادگاهش به خاک سپرده شد.


جواد حاجی‌حسینی در سال 1346 در محله سر‌محله آران چشم به جهان گشود.در سن 6 سالگی جهت گذراندن تحصیل علم و دانش وارد مدرسه بونصر شیبانی شد و تحصیلات راهنمایی را هم در مدرسه شهید خدمتی ادامه داد. او با سن کمش در تظاهرات و راهپیمایی شرکت فعال داشت. در سال 1359 همزمان با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس بسیج مستضعفین در آران و بیدگل او نوجوانی بیش نبود و علاقه زیادی به حضور در بسیج داشت و در حین تحصیلات سوم راهنمایی سال 1360 با مراجعه به بسیج آمادگی خود را جهت حضور در جبهه‌ها اعلام کرد.



همرزم شهید می‌گوید: جواد برای اعزام به جبهه سر از پا نمی‌شناخت،  با توجه باین‌که شهید جواد متولد 1346 بود اما برای اعزام پذیرفته نشد و برای همین به این فکر افتاد که تاریخ تولد خود را از 1346 به 1345 تغییر دهد. هرروز انتظار خدمت در کنار رزمندگان و پذیرش خود از طرف بسیج را از خداوند منان درخواست می‌کرد. در تاریخ 1361/1/3 برای خدمت به مردم کردستان بدون اطلاع خانواده و بسیج، به مریوان می‌رود و قبل از عزیمتش به کردستان به خانواده‌اش گفته بود با این بن بست‌های شناسنامه‌ای به جبهه فرار خواهد کرد و چنین هم کرد.


همرزم شهید بیان کرد: خانواده‌اش از حضور جواد بوسیله یکی از برادران در مریوان مطلع شد. در جبهه‌های مریوان مدتی حراست و نگهبانی پمپ بنزین را با دیگر برادران به‌عهده داشت ولی این کار او را قانع نمی‌کرد. لذا از مسئولان سپاه می‌خواهد که در خط مقدم جبهه شرکت نماید ولی برادران سپاه با حضور او در خط مقدم جبهه مخالفت می‌کنند، اما بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی به توانایی‌های او پی می‌برند و دیگر مانع حضورش در خط نمی‌شوند.


وی ادامه داد: در یکی از درگیری‌ها، از ناحیه دست مجروح و دو بند انگشتش قطع و چهار تیر به بازوی دست چپ او اصابت می کند. با توجه به برف زیاد در منطقه عملیاتی غرب، چندین ساعت بعد او به مقر بهداری منتقل شده و پس از انتقال وی به بیمارستان نور افشار تهران حدود یک‌ماه بستری می‌شود. جواد با اینکه دست مجروحش هنوز مداوای کامل نشده تقاضای اعزام مجدد به جبهه حق علیه باطل را می‌نمود و با پافشاری زیاد در تاریخ 61/6/2 به جبهه اعزام شد.


دوستان شهید گفته‌اند: او علاقه زیادی به خدمت در یگان زرهی داشت و پس از تقاضا از لشگر و موافقت آنان جهت آموزش نفربر به لشگر 30 زرهی سپاه مأمور می‌شود و آموزش رانندگی پی.ام.پی را به‌نحو أحسن فرا می‌گیرد. بعد از 15 روز آموزش در عملیات وسیع محرم شرکت و مسرور و خوشحال از فتوحات و عقب راندن دشمن بعثی به آران باز می‌گردد.


آنها همچنین یادآور شده‌اند: با اعزام مجدد به شهرک دارخوین پس از مدتی در عملیات والفجر 1 شرکت می‌کند و بر اثر اصابت ترکش نارنجک به نزدیک قلبش مجروح می‌شود. پزشکان اعلام می‌کنند در صورت عمل جراحی احتمال شهید شدنش وجود دارد، اما عمل جراحی با موفقیت انجام می‌شود. بعد از مدتی مجدداً تقاضای حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را عنوان و در تاریخ 62/5/16 به شهرک دارخوین اعزام می‌شود و در گروهان حمزه سیدالشهدا(ع) گردان امام محمد باقر(ع) لشکر امام حسین(ع) مشغول خدمت می‌شود.


همرزمانش گفته‌اند: قبل از عملیات پا و سرش را با حنا آن سنت رسول‌الله(ص) خضاب می‌نماید و به دیگر برادرانش اعلام می‌نماید اگر شهید شدم سرخی حنای بدنم علامت شناسایی بدنم می‌باشد. در تاریخ 62/12/11 با عزمی راسخ با دیگر همرزمانش در منطقه طلائیه با شروع عملیات به مزدوران بعثی حمله می‌کند.


گفتنی است؛ بالاخره در صبح‌دم روز 11/ 1362/12 به آرزوی دیرینه خویش یعنی شهادت نائل می شود و لبیک گویان بسوی امام حسین(ع) و علی‌اکبر(ع) پر می‌کشد و جنازه مطهرش در منطقه عملیاتی باقی می‌ماند که پس از 10 سال پیکر مطهرش به وطن باز می‌گردد.


انتهای پیام/4100/ 4122/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب