«تنهاتر از مسیح» و چالش فرم در روایت عاشورا
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، یگانه عرب؛ نمایش «تنهاتر از مسیح» از ورود مسلم بن عقیل، سفیر حضرت سیدالشهدا(ع) به شهر کوفه آغاز میشود و با یک سیر تاریخی جهتدار به مدافعان حرم در زمانه حاضر میرسد. غیر از تم مضمونی کار که توجه به تکرار آیینهوار عاشورا در زمانهای مختلف است، این نمایش در نوع اجرا هم ویژگی خاصی دارد که میتوان به آن توجه کرد.
این نمایش را میشود از سه جهت دید. مخاطبان نمایش دور صحنه نشستهاند. برخلاف هنر مدرن که عموماً مخاطبان را پشت به هم و رو به یک صحنه واحد مینشاند، مثلاً سالن سینما یا سالن تئاتر مدرن، در شرق اکثراً آیینها در میدانهای مدور برگزار میشد؛ به طوری که مخاطبان دو طرف صحنه همدیگر را میدیدند. از حلقههای سینهزنی تکیهها تا مراسم تعزیه، از معرکهگیری پهلوانها وسط میدان شهر تا زورخانهها، میزانسنهای ما همیشه اینگونه بودهاند و «تنهاتر از مسیح» هم چنین است. این خصوصیت جنبه مشارکتی مخاطب با آیین یا نمایش را بالا میبُرد و اوج همنفسی او با رویداد بود.
این که هم تئاتر اجرا کنیم و هم روایتمان عاشورایی باشد، در ظاهر امر، کار سادهای به نظر میرسد اما واقعیت این است که چنین چیزی ظرافت بسیاری میطلبد. برای درک بهتر موضوع، میتوان نگاهی ریشهای به تفاوتهای تئاتر غربی با نمایشهای آیینی ایران انداخت.
از زمین به آسمان یا از آسمان به زمین
هنر تئاتر مدیون آیین است. نقطه شروع هنرهای دراماتیک، نمایشهای آیینی در یونان باستان بود. آن نمایشها صرفاً برای سرگرمی یا حتی ابلاغی یک دیدگاه و جهانبینی اجرا نمیشدند؛ بلکه جزئی از باورهای مذهبی یونانیان بودند و مخاطبانشان را باورمندان به آن مذهب تشکیل میدادند و به عبارتی اجرا و تماشای تئاتر جزئی از مراسم مذهبی یونانیان محسوب میشد؛ همانطور که تعزیه در ایران چنین حالتی داشت.
وجه تمایز نمایش «تنهاتر از مسیح» این است که از تکنیکهای مدرن برای روایت عاشورا استفاده میکند اما از فرم های مدرن خیر
اصولاً رسوم مذهبی در نقاط مختلف دنیا در برگزاریشان از زیباییشناسی هنری بهره فراوان میبرند. از شعر و موسیقی گرفته تا نمایش، هنر همیشه در خدمت مذهب بوده است و از سوی دیگر میشود گفت مذهب کمک بسیاری به قوام و تکامل شاخههای مختلف هنری کرده است، چرا که هم وجود آن را نه تنها توجیهپذیر، بلکه مقدس میکرد و هم باورپذیری آن را به قدری بالا میبرد که هنوز نمیشود تردید داشت در تمام طول تاریخ، پرشورترین مخاطبان هنر، مخاطبان هنر آیینی بودهاند.
در ایران به محض به میان آمدن نام نمایش آیینی، نام تعزیه مطرح میشود. تعزیه تفاوتی اساسی و مهم با تئاتر، چه نوع کلاسیک آن و چه مدرن دارد. تئاتر مدرن اگرچه با تئاتر باستانی یونان تفاوتهایی دارد اما به هر حال از اخلاف آن است و تمام اینها را میشود در یک دستهبندی واحد، ذیل عنوان هنر درام غربی قرار داد. اما تعزیه چیز دیگری است. تعزیه با اینکه یک آیین نمایشی است، ریشه در هنر باستانی غرب ندارد، بلکه اگر قرار بر یافتن عقبهای برای آن باشد، میشود ریشهاش را در آیین «سووشون» که به زمان قبل از اسلام برمیگردد جستجو کرد. سیاوش سفیری میفرستاد که کشته میشد. سپس او و ۷۲ یارش در نبردی نابرابر، مظلومانه و با لبه تشنه کشته میشدند. شباهت این ماجرا با روایت عاشورا واضحتر از آن است که نیازی به جانمایی معادلها داشته باشد.
عدهای عقیده دارند از آنجا که آوازه ماجرای عاشورا قبل از تولد امام حسین(ع) در بین انبیای الهی پیچیده بود، سیاوش معادلی برای امام حسین(ع) در میان ایرانیان باستان بوده است. به هر حال دامنه آیین سووشون به دوران پس از اسلام و زمان گسترش تشیع کشید و از این بهبعد برای سالار شهیدان اجرا شد. تعزیه طی سالهای طولانی، تغییرات نرمی داشت اما روح خودش را حفظ کرد تا اینکه پای تئاتر مدرن به ایران باز شد.
اکثر هنرمندان تئاتر ایران راهی جدای از اجراهای تاریخی-مذهبی را پی گرفتند و این واقعیتی است که بدون فراموش کردن ارزشهای موجود در کار بسیاری از آن هنرمندان، نمیشود نادیدهاش گرفت. اما به هرحال شاخه باریک دیگری هم پدید آمد که سعی میکرد در قالب تئاتر مدرن، محتوای مذهبی شیعی را بریزد. گاهی برای این منظور از تئاتر کلاسیک یونان وام گرفته میشد و به عبارتی چیزی روی صحنهها میرفت که شبیه نمایشی تقدیم شده از طرفی یونانیان باستان به شیعیان امروز درباره قیام عاشورا یا سایر رویدادهای تاریخی-مذهبی شیعه بود.
اما تفاوتهای این دو فرم روایی، ریشهای هستند. در تئاتر یونان باستان، این محتوا بود که فرم را به وجود میآورد. در تعزیه هم همینطور است و به طور کلی هنر آیینی چنین خصوصیتی دارد. اگر در تئاتر کلاسیک یونان، جرثقیل وجود دارد، به دلیل باور باستانی آن مردم به خدایان انسانواره بود که هر کدام وظیفه یکی از امور جهان را به عهده داشتند؛ یکی آب، یکی عشق، یکی روزی و..، وقتی گرهی در درام ایجاد میشد که بهراحتی قابل حل نبود، یکی از این خدایان با جرثقیل به وسط صحنه میآمد تا آن را حل کند. محتوای باور یونانیان باستان با محتوای عاشورا یکی نبود که بشود در قالب فرم به وجود آمده برای محتوای چنین باورهایی، روح عاشورا را ریخت.
میشود از تکنیکهای هنر غربی تئاتر، برای گسترش امکانات بیانی و زیباییشناختی هنر آیینی ایران استفاده کرد اما نمیتوان همان قالب را حداکثر با تغییراتی جزئی به فرم مناسب برای بیان روح عاشورا تبدیل کرد. خون گلوی علی اصغر شش ماهه که دستان سالار شهیدان آن را به هوا میریزد و قطراتش دیگر باز نمیگردند، یکی از معروفترین بخشها از روایت عاشوراست. البته در تعزیه سنتی، اجرای این صحنه به دلیل نبود امکانات تکنیکی امکان پذیر نبود اما اشعار و روضهخوانیها بهوفور این صحنه را ترسیم کرده بودند.
این که هم تئاتر اجرا کنیم و هم روایتمان عاشورایی باشد،ظرافت بسیاری میطلبد
بعدها تکنیک سینما به کمک بیان بصری از آیین عاشورا آمد و در تیتراژ سریال «مختارنامه» چنین صحنهای دیده شد. به هر حال میشود بهوضوح دریافت که میزانسن عمودی روایت عاشورا که محتوی معنای عروج است، با میزانسن تئاتر کلاسیک یونان کاملاً در جهت عکس هم قرار دارند. در هنر یونان، خدایان از بالا به پایین و وسط صحنه میآمدند و تجسم انسانی پیدا میکردند.
هنر یونان زمینی و اومانیستی بود و در آیین عاشورا این خون انسانهای پاکباخته بود که به آسمان میرفت و عنوان «خون خدا» را پیدا میکرد. یعنی فلشها برعکس هم هستند. وجه تمایز نمایشی مثل «تنهاتر از مسیح» این است که از تکنیکهای مدرن برای روایت عاشورا استفاده میکند اما از فرمهای مدرن نه... تنها اینگونه است که میشود برای عاشورا، هنر آیینی پدید آورد، طوری که روح آن واقعیت تاریخی و قدسی را متبلور کند.
انتهای پیام/4104/پ
انتهای پیام/