دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 102

خوابی که پس از شهادت به واقعیت پیوست

شهید صولتی صبح روز شهادتش آمد و گفت دیشب خواب خوبی دیدم که نمی‌دانم تعبیرش چیست؟
کد خبر : 352335
636822415839400253_md.jpg

به گزارش گروه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید محمدرضا صولتی در تيرماه سال ۱۳۴۴ در یکی از روستاهای بخش دستگردان شهرستان طبس به دنیا آمد. به دلیل شرايط نامطلوب اقتصادی، در همان مقطع ابتدایی تحصیلاتش را ترک کرده و همراه پدر به كار كشاورزی و دامداری مشغول شد.


بعد از پيروزی انقلاب اسلامی به عضويت بسيج درآمد و در سال ۱۳۶۱ در عمليات مسلم بن عقيل (ع) در منطقه عملياتی سومار حاضر بود. پس از آن داوطلبانه به كردستان اعزام و در جریان پاكسازی روستاهای آن منطقه از گروهک‌های معاند فعال بود. در ۱۳۶۲ به مدت ۱۸ ماه به‌عنوان پاسدار وظيفه و با مسئوليت فرماندهی پايگاه در ايرانشهر مشغول خدمت شد. پس از پایان دوران سربازی به عضويت رسمی سپاه درآمد و دوباره عازم مناطق جنگی شد.


در این زمان به‌عنوان فرمانده دسته گردان قمر بنی‌هاشم (ع) تيپ مستقل انصارالرضا (ع) و بعد از حضور در چند عمليات و نشان دادن توانايی‌های خود به سمت فرماندهی گروهان برگزيده شد.


شهید صولتی پس از حماسه‌آفرینی در چندین عملیات، در اولین روز دی ۱۳۶۶ در اثر اصابت تركش خمپاره دشمن در منطقه چنگوله به کاروان شهدای کربلا پیوست.


خاطره زیر به نقل از محمد قربانی از همرزمان این شهید بزرگوار در صفحه  162 کتاب «با عاشورائیان» آمده است:


سال 1366 در منطقه چنگوله مستقر بودیم. محمدرضا فرمانده گروهان 2 از گردان قمر بنی هاشم تیپ انصارالرضا (ع) هم همراه نیروهای گردان در محور عملیاتی مستقر بود. صبح روز شهادتش آمد و گفت که بچه‌ها دیشب خواب خوبی دیدم. نمی‌دانم تعبیرش چیست؟


چهره مظلوم، ساده و بی آلایش رضا باعث شده بود که سر به سرش بگذاریم.گفتم خوابت را تعریف کن. گفت خلاصه‌اش این است که دیشب در خواب دیدم که درحال پروازم و همچنین خواب دیدم که بر اسب سفیدی سوار شده‌ام و در حال حرکتم. بچه‌ها خوابش را به شهادت تعبیر کردند. گویا خودش هم مطمئن شد و بلافاصله رفت گلی را که از پلاستیک عقبه گلوله آر پی جی درست کرده بود آورد و به من داد و فرمود این را یادگاری ببر خانه‌ام تحویل بده. ظهر شد و درگیری از همان محوری که گروهان شهید صولتی مستقر بودند شروع شد. وی پس از ساعتی جان‌فشانی و مقاومت، در اثر ترکش خمپاره همراه فرمانده گروهان دیگر در همان‌جا به شهادت رسید و خوابش به‌خوبی تعبیر شد.


دقایقی بعد از شهادت، برای حمل پیکر آنها به عقب تماس گرفتند. از آن جایی که محور عملیاتی در معرض دید دشمن بود، آمبولانس امکان تردد نداشت. لذا بچه‌ها سریع دو اسب وحشی سفید که قبلاً آن ها را رام کرده بودند آوردند و پیکر پاک آن دو شهید را بر اسب سفید سوار کرده و به  عقب منتقل کردند.


انتهای پیام/4104/ن


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب