دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

چه کسانی "خرشان" می‌رود؟!

در ادبیات اجتماعی و محاوره‌ای، اخیرا عبارت یا ضرب المثلی باب شده که از صفات این حیوان در آن استفاده شده، اما یک تفاوت اساسی و بنیادی با سایر ابیات و اشعار و ضرب المثل‌های همگن خود دارد! ظاهرا اسم خر و یکی از صفاتش در این ضرب المثل وجود دارد لیکن، اکثر قریب به اتفاق مردم دوست دارند مدلول این ضرب المثل باشند!
کد خبر : 3370

به گزارش آنا، کاوه بهلولی قشقایی در انصاف نیوز نوشت:


نمی‌دانم این حیوان دراز گوش پشمی مفید، چه گناهی کرده است که آدم‌های احمق را بدان تشبیه می‌‌کنند؟ اگر غوری دقیق در اشعار و ضرب المثل‌های ایرانی داشته باشید متوجه خواهید شد که خر به تنهایی، معادل تمام حیوان‌ها و پرندگان - به استثنای کلمه‌ی مرغ- ضرب المثل و حکایت و بیت و مصرع به خود اختصاص داده است!


از ضرب المثل‌های محلی و قصه گویان محلی تا شاعران بزرگ و نامدار ایرانی، همگی ابیاتی را در ذم خر به زبان رانده‌اند. از سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی گرفته تا فرخی سیستانی، ایرج میرزا، نظامی ، عطار، خاقانی، سنایی، خیام تا برسد به فخرالدین راضی و سوزنی سمرقندی، همگی در ذم خر-گاهی هم مدح! -، در ابیاتشان بهره جسته‌اند.


تاریخچه‌ی این ابیات در اشعار این بزرگان، همگی نشان از قدمت و رسوب اندیشه‌ی خر ستیز در میان ما ایرانیان داشته است! البته خر ستیزی مختص به ایران نیست و در بسیاری از کشورها، خر نماد حماقت و لجاجت است! شاید سایر کشورها، این را از ما ایرانیان آموخته اند؟! لااقل متون ادبی که اینچنین می‌نمایاند! بار معنایی این متون و ذلالت خر در میان حیوانات، آنچنان است که هیچ انسانی دوست ندارد مدلول این ضرب المثل‌ها و حکایات فوق الذکر قرار گیرد و در صورت خطاب شدن، بر می‌آشوبد.


در ادبیات اجتماعی و محاوره ای، اخیرا عبارت یا ضرب المثلی باب شده که از صفات این حیوان در آن استفاده شده، اما یک تفاوت اساسی و بنیادی با سایر ابیات و اشعار و ضرب المثل‌های همگن خود دارد! ظاهرا اسم خر و یکی از صفاتش در این ضرب المثل وجود دارد لیکن، اکثر قریب به اتفاق مردم دوست دارند مدلول این ضرب المثل باشند!


شاید در ابتدا فکر کنید که عبارت «خرپول» مد نظر است اما منظور ما ضرب المثل «فلانی خیلی خرش میره» است. شاید مبدع این عبارت یا ضرب المثل می‌خواسته تمام ظلم‌هایی را که در طول تاریخ بر خر بیچاره رفته را به یک‌باره جبران کند! اصطلاحا کسانی که خرشان می‌رود محبوب‌ترین افراد هستند چون خرشان می‌رود! حال این خر به کجا می‌رود، بماند!


در بررسی‌ها مشخص شد که ریشه‌ی این ضرب المثل به دوران صفویه و نضج و گسترش آن به دوران قاجاریه بر می‌شود یعنی در ابتدای شکل‌گیری اولیه‌ی ادارات و سازمان‌های دولتی. و اصطلاحا کسی که خرش می‌رود یعنی فردی که کلام و حضور و نامه‌ی او، در ادارات و سازمان‌ها، اثر دارد! حال چرا خر؟ چرا اسب یا گاو یا شتر نه؟


در اواسط صفویه بعضی از نهاد‌ها و ادارات دولتی تاسیس شدند و در این بین، نهادی نیز تاسیس شد که متکفل تامین نان برای شهرنشینان بود- امروزه هم واحدهای آرد و نان در فرمانداری‌ها وجود دارد- از آنجا که نان مهم‌ترین طعام محسوب می‌شد و اصطلاحا قوت لایموت بود، نقش استراتژیک نان، موجب می‌شد که یک واحد توانمند از جامعه، مسوول رتق و فتق امور این بخش از نیاز جامعه باشد. نانوایی‌ها تحت نظر حکومت، این مهم را عهده‌دار شدند.


اما نانوایی‌ها برای پخت و پز نان، به جز آرد به سوخت هم نیاز داشتند و چون در آن زمان، سوخت‌های امروزی و معدنی نبود عمدتا از خار برای تامین آتش نانوایی‌ها استفاده می‌کردند. لذا حرفه‌ای وجود داشت که به آن خار کنی می‌گفتند. نانواها همیشه محتاج این خار کنان برای تامین سوخت بودند و اگر روزی آنها به خار کنی نمی‌رفتند نانوایی تعطیل می‌شد لذا صنف خار کن از احترام ویژه و قابل ملاحظه‌ای در بین مردم و به ویژه نانوایان برخوردار بود.
ابزار اصلی خار کنان، خری بود که با آن خارها را حمل می‌‌کردند و هر کس خر زرنگ‌تری و قوی‌تری داشت خار بیشتری را جمع‌آوری می‌‌کرد. زیرا بعد از بهار، خار کنی را از حاشیه‌ی روستا و شهرها شروع کرده و به مرور، به نقاط دورتر می‌رفتند و در ماه‌های انتهایی سال، خار کنی مشقت بار بود زیرا برای کندن خار، باید مسافت طولانی را طی می‌کردند و هر خار کنی که خرش توان رفتن به نقاط دور را نداشت خاری نصیبش نمی‌شد.


آن زمان نیز مثل امروز، برای تامین نان از نانوایی، باید درون صف می‌ایستادند و چون تکنولوزی امروزی نبود گاها نانواها برای پخت چند نان، ساعت‌ها معطل می‌شدند و مردم بیچاره نیز باید برای تامین نان، در صف انتظار می‌کشیدند و چاره‌ی دیگری هم نداشتند.


در این میان، هر کسی سعی می‌کرد با پاچال دار- کسی که کنار تنور نانوایی ایستاده و نان می‌فروشد- سریعا ارتباط برقرار کند و دل او را به دست آورد، بل که زودتر از مشقت صف نانوایی خلاص شود! در این میانه، صنفی وجود داشتند که هیچگاه لازم نبود که در صف بایستند زیرا خرشان می‌رفت! اینها همان کسانی بودند که خار کن بودند و با خرشان برای نانوایی ماده سوختنی می‌آوردند و احترامشان واجب بود!


زمانی که یک مشتری ناآگاه که خار کن را نمی‌شناخت، علت تحویل نان بدون نوبت را از پاچال‌دار با عصبانیت جویا می‌شد پاچال‌دار در جواب می‌گفت «ایشان خرش می‌رود»، یعنی همان کسی که با خرش برای کندن خار به نقاط دور دست می‌رود و احترامش واجب است! امروزه تکنولوژی باعث شده که بازار خرها هم کساد شود اما ضرب المثل به جای خود باقیست و ظاهرا کار کردش هزاران برابر ایام تولدش است!


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب