مسئولان طلبکار چه میکنند
گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری در یک جلسه علنی اعلام کرد که حتی توانایی تغییر دادن منشی خود را ندارد. در خبر دیگری آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی پس از سالها وزارت، خود را دارای اختلاف بنیادین با دولت ایران دانسته و استعفا داد. شریعتمداری از وزارت صمت استعفا کرد، اما بهعنوان وزیر کار به مجلس پیشنهاد شد و رأی اعتماد هم گرفت. مدتی قبل سیف از ریاست بانک مرکزی برکنار ولی بهعنوان مشاور رئیسجمهور تعیین شد، وزیر بهداشت در سخنانی زشت و توهینآمیز به جامعه توانبخشها خطاب به شخص مستضعفی گفت بهجای فیزیوتراپی خودت، بیمار را بمال و...
در نگاه اول وقتی خبرهای چند ماه اخیر صفحات سیاسی رسانههای فارسی را بخوانیم، اولین نکتهای که به فکر میرسد، درگیری و آشفتگی در میان مسئولان است. اما این تصور حقیقت ندارد، بلکه برخی مسئولان به این فکر هستند که هرگز مسئولیت اعمال خود را قبول نکنند و زمانی که به دلیل عملکرد بد آنها، کشور با مشکلات بیشتری مواجه میشود آنها دست به بازی زرگری میزنند و متأسفانه برخی نیز در همان مسیر حرکت کرده و جملات تمسخرآمیز این مسئولان را بارها و بارها تکرار کرده و به شرح و تفسیر این جملات گهربار! میپردازند. به جای آنکه خواستار بازخواست از چنین مقامات اجرایی کشور باشند.
هدف آن دسته از مقامات دولت که فضای فکری مردم و رسانهها را با جملات دُرنشان خود منحرف میکنند دقیقاً همین است که خود را از مسئولیت مشکلات کشور مبرا کرده، بلکه مظلوم هم نشان دهند. گویی ارواح و اجنه باید به کشور رسیدگی میکردند و نکردند.
به بیاندیگر آنها فقط تمایلدارند، در سمت و پست دولتی حاضر باشند و امضا کنند و گاه در همایشها جایزه بدهند، فقط همین. تصمیمگیری و هدایت اقتصاد و حل مشکلات کشور ربطی به آنها نداشته و ندارد.
نرفته برمیگردند
چرا برخی مقامات که با هزار فشار و اعتراض ملت و مجلس برکنار یا استعفا میدهند بازهم در سمت دیگری به کار گرفته میشوند و گویی انگار که نه انگار. به راستی چرا هیچ محاکمه یا دستکم پرسشی از مسئولان اجرایی که عملکرد خوبی نداشتهاند در ایران انجام نمیشود تا آنان پاسخگوی نحوه مدیریت و نتیجه اعمال خود بهعنوان مدیر دولتی باشند. در بدترین حالت تنها استعفا میدهند یا برکنار میشوند همین. فقط همین. حتی یک عذرخواهی هم نمیکنند. اگر طلبکار نباشند باید خوشحال بود و بعید نیست چند سال بعد دوباره در سمتی و پستی ظاهر شوند.
این در حالی است که مشکلات کشور یا به دلیل مدیریت بد مسئولان اجرایی است که باید پاسخگو باشند یا این مشکلات از قبل بوده و آنها نتوانستند آن را حل کنند و درعینحال از قدرت کنار هم نمیروند تا اشخاص صالحتری مدیریت دولت را به دستگیرند. در هر دو صورت حضرات هیئت دولت باید پاسخگو باشند و طبعاً این خواست مردم و وظیفه رسانهها در هر جامعهای میتواند باشد.
به بیاندیگر تا چه میزان سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر پاسخگویی مسئولان، حل مشکلات کشور، پرهیز از زندگی اشرافی و مَحرَم دانستن مردم، توسط مقامات دولتی رعایت میشود؟ عمل نکردن به این توصیهها از مواردی است که میتواند دلیلی برای پاسخگویی باشد.
با این حال در جامعه ما برخی رسانهها به تکرار سخنان مسئولان دولتی و نقل عین قول آنها عادت کردهاند. درنتیجه کمتر دیده میشود که رسانهها خواستار پاسخگویی جدی مسئولان سابق دولت بابت اعمالی که کردهاند یا اموالی که به دست آوردهاند، باشند.
حقیقت ماجرا
هر جریان یا حزبی که اختیاردار دولت باشد، بازهم این وزیران تغییرناپذیر یا دوستانشان که در اصل از آنها تبعیت میکنند یا باجناق و پسرهایشان همیشه بوده و هستند و تنها مکان میز ریاستشان تغییر میکند. از قوهای به قوه دیگر از وزارتی به وزارت دیگر و از سمتی در سازمانی به پستی در ادارهای دیگر.
پس در حقیقت چنین نیست که میان هیئت دولت اختلافی وجود داشته باشد بلکه آنان قدرت را برای خود در انحصار دارند و دعواهایشان نه برای رفتن که دقیقاً برای ماندن در هیئت دولت بوده است. عجیب نیست که وزرایی با 20 یا 30 سال سابقه وزارت هنوز هم در دولت ایران مشغول کار هستند.
مقامات دولتی که تنها یک گزینه میتواند آنها را از سمتهای عالی دولتی کنار بزند فقط یک گزینه و الا همیشه هستند و میخواهند و میتوانند که باشند. مگر این گزینه به سراغشان آید؛ حضرت عزرائیل.
آنان که تا زمان مرگ در قدرت بوده و هستند وقتی عملکردی بسیار ضعیف از خود نشان میدهند بهعمد دستهگل به آب میدهند (مانند آزاد کردن نرخ ارز...) آنگاه دست به یکرشته جنگ زرگری میزنند یا آنکه دیگران را در مدیریت غلط خود مقصر میدانند اما در هر دو حالت سعی بر این است که اتهام عملکرد بد را از خود دور کنند و فضای فکری رسانهها سپس مردم را به بیراههای در برهوت رهسپار کنند. بر این اساس این اقدامات را در دستور کار قرار میدهند؛
الف) خود را مظلوم و طرفدار اقشار آسیبدیده معرفی میکنند تا جایی که این مظلومان تاریخ، انگار فاقد هرگونه قدرت اجرایی هستند و یک، دیگران موهوم وجود دارد که همه بدیها از آن صادرمیشود و این دولتیها فقط نقش ضربهگیر را ایفا میکنند. اتفاقاً این ضربهگیری یا کتکخور میدان بودن، آنچنان شیرین است که حاضر به ترک سمت خود نیستند.
ب) وضعیت دوم این است که این مسئولان اجرایی، خود را مدافع آزادی دانسته و به ناگهان شروع به انتقاد از نظام، دولت و کشور میکنند. انگارنهانگار که همین حضرات از ما بهتران سالهای سال و گاه چند دهه وزیر و رئیسجمهور یا معاون آن بودهاند و بسیاری از اتفاقات همین نظام را آنها با اختیاری که داشتند رقم زدند اما به ناگهان خود را منتقد دولت و نظام و گاه طلبکار ملت معرفی میکنند.
بهبیاندیگر این مردم هستند که باید پاسخگوی خطاها و اشتباهات مدیران تراز اول اجرایی باشند. چراکه مدیران اجرایی اصولاً مبرا از خطا و بری از اشتباه هستند.
بهراستی چگونه است، حضراتی که سالیان سال و تقریباً بهاندازه عمر مفید یک نسل از ایرانیان در قدرت و خاصه وزارت یا بالاتر از آن بودهاند اکنون اعلام میکنند که یا قدرت کوچکترین کاری را ندارند و یا دارای اختلافات اساسی با دولت هستند؟ اگر بتوانند کلیت نظام را هم به چالش میکشند تا خود را از عواقب اقدامات نادرستشان نجات بخشند.
آیا میتوان آن را باور کرد؟ آیا یک وزیر راه و شهرسازی و یا یک معاون اول رئیسجمهور فاقد قدرت بوده و اینهمه سال صبر کردهاند؟ اگر قدرت کاری را نداشتهاند دقیقاً در این سالها چه کرده و چرا اکنونکه کشور در چالشهای خودساخته قرار دارد این نکته را اعتراف میکنند؟ چگونه اشخاصی که قریب سی سال در هیئت دولت حضورداشتهاند، زمانی که خود را در انتهای راه مییابند به منتقد نظام و مردم تبدیل میشوند بهراستی چرا؟
یک دلیل قاطع وجود دارد اولاً از جواب دادن در مورد عملکرد بسیار بد مدیریتی که داشتهاند خود را مبرا کنند و تقصیر را به گردن یک قدرت خیالی بیندازند که کسی آن را نمیشناسد.
دوم اینکه راه برایشان باز باشد تا اگر دوباره امیدوار شدند بتوانند بازهم بر گردن ملت سوار شوند و از دولت سواری گیرند.
این مدیران دولتی در شرایطی که به دلیل مدیریت بد خود اقتصاد کشور را با چالشهای بسیاری مواجه کردهاند و در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی نیز در سالهای اخیر، دستاوردی برای ایران به همراه نداشتهاند بهجای پاسخگویی یا دستکم عذرخواهی از بابت کارهای خوبی که نکردهاند، موضع را تغییر داده و یا دیگران را مسئول کارهای خود معرفی میکنند که گویی عاجز از هر کاری بودهاند یا تقصیر اعمال اشتباه مدیریتی خویش را به گردن اختلاف مکتبی با دیگر همکارانشان که مانند آنها دهههای متمادی در قدرت بودهاند، میاندازند.
در جستجوی عدالت
نمیدانم چرا در کشور ما از یک کارگر یا یک کارمند ساده بهسختی حسابکشی میشود که حتی یک دقیقه از وقتیکه بابت آن حقوق میگیرد را چه کرده یا کجا بوده اما وقتی مطالبه گری به مسئولان ردهبالای دولت میرسد آنها پیشدستی کرده و از همان دولتی که خود عضو آن بودهاند انتقاد میکنند و بهگونهای سخنسرایی میکنند که گویی از اپوزیسیون نظام هستند و اصولاً جمهوری اسلامی را از ریشه قبول ندارند.
روسای سابق دولت هم بابت اعمالشان و مدیریت کشور هرگز به هیچ شخص یا رسانهای علنی پاسخی ندادهاند اما دقیقاً همه آنها منتقد نظام و بهنوعی طلبکار ملت هستند. علی برکت ا...
انتهای پیام/4071
انتهای پیام/